#حضرت_زینب_س_کوفه
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
ای هلال من! به بالای سنان قرآن بخوان
قاری قرآن و قرآن را زبان! قرآن بخوان
با صدای خود مُسَخّر کن تمام کوفه را
کوفه را هم کربلا کن؛ همچنان قرآن بخوان
گرچه بشکسته جبینت بر سر نی، سجده کن
گرچه گشته از دهانت خون روان، قرآن بخوان
تا مگر آوای قرآن تو آرامم کند
بر فراز نیزه، ای آرام جان! قرآن بخوان
تا که اسلام تو را اهل زمین باور کنند
ای امام کلّ اهل آسمان قرآن بخوان
زادۀ مرجانه دارد قصد آزار تو را
تا نرفتی زیر چوب خیزران قرآن بخوان
صوت قرآن سر تو سربلندم میکند
تا نگشته قامت زینب کمان قرآن بخوان
یاد قرآن پدر کن؛ روی دست جدمان
وارث حیدر! تو هم نوک سنان قرآن بخوان
آنچه دیدم مادرم زهرا برایم گفته بود
این مصیبت را نمیکردم گمان؛ قرآن بخوان
هرکه هرچه دارد، از این خاندان دارد حسین
تا به «میثم» هم دهی سوز نهان قرآن بخوان
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو
خون سر شکستهی من رو نمای تو
زینب سرش شکسته ولی سر شکسته نیست
سر خم نکرده پیش کسی جز خدای تو
قرآن بخوان اگر چه تو را سنگ میزنند
دین خدا نفس بکشد با صدای تو
زینب نفس نمیکشد ای نفس مطمئن
یک لحظه در هوای کسی جز هوای تو
تو سربلند بر سر نیزه بخوان بدان
زینب هم ایستاده بمیرد برای تو
من پای نی، تو بر سر نی، گریه میکنیم
تو مبتلای عشقی و من مبتلای تو
✍ #محسن_عرب_خالقی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
فرازهایی از یک مثنوی
باز چشمم به بلایی روشن است
امتحان تازهی صبر من است
بعد گودال تو با حالی جدید
میروم امروز گودالی جدید
گریه کن بر روضهی مکشوفهام
پابرهنه کوچه گردِ کوفهام
غم زیاد است و پریشانی زیاد
دارم اینجا آشنایانی زیاد
وای بر این روزگارم وای وای
محملی بی پرده دارم وای وای
خندهها بر اشک و آهم میکنند
میشناسند و نگاهم میکنند
جای گل، زخم زبانم میدهند
این و آن بر هم نشانم میدهند!
سعی و کوششهای من بی حاصل است
دست بسته رو گرفتن مشکل است
حرمله.. این حرمله.. این حرمله..
میزند ما را و میگیرد صله
با لباس پاره، روی پُرغبار
بودم از ام حبیبه شرمسار
بچهها از ضعف افتادند و بعد
نان به ما خیرات میدادند و بعد
جمع کردم لقمهها را از حرم
خطبه خواندم یکصدا چون مادرم..
سفرههاتان نان اگر دارد ز ماست!
نان به سفرهدار دادن کی رواست؟!
ای که خوردی سالها نان علی!
حال میخندی به طفلان علی؟!
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
به کوفه آمدم از داغ و داغدار بگویم
در آن غبار ره از هیفده سوار بگویم
همه قبیله یاسین و قبلهگاه گل یاس
هَزاروار، ز گلها هزار بار بگویم
همین نه مرگ به بازی گرفتهاند جوانان
به نوک نی، ز سر پیر نیسوار بگویم
زخیمههای به آتش کشیده، دست کشیدند
ز کودکانِ دویده به روی خار بگویم
ز دختری که پیاده دویده و نرسیده
ز چشم منتظر و خشم نیزهدار بگویم
به آسمان چهارم، گرفته گوش مسیحا
که نشنود اگر از گوش و گوشوار بگویم
نگاه سر، سوی دختر، نهد قرار ملاقات
ز رمز و راز نگاه دو بی قرار بگویم
✍ #علی_انسانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
کوفیان خون به دل خونشدهی ما نکنید
این قدر ظلم به ذریهی زهرا نکنید
بگذارید بگرییم به مظلومی خویش
لیک بر گریهی ما خندهی بیجا نکنید
دین ندارید اگر غیرتتان رفته کجا
اسرا را سر بازار تماشا نکنید
پیش چشم اسرا سنگ به سرها نزنید
دیگر از زخم زبان، خون به دل ما نکنید
آیهای کز لب خونین به سر نی شنوید
با دف و چنگ و نی و هلهله معنا نکنید
این توقع که بگریید به ما نیست ولی
خنده بر بیکسی عترت طاها نکنید
داغ دل چاره به خندیدن دشمن نشود
زخم را با زدن سنگ مداوا نکنید
محمل دختر معصومِ مصیبت زده را
روبرو با سر ببریدهی بابا نکنید
"میثم" از آل علی با همهی خلق بگو:
ترک دین در طلب لذت دنیا نکنید
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
آوردهام در شهرتان خاکسترم را
آیات باقیماندهی بال و پرم را
دیشب مراعات حسینم را نکردید
در کوفه وا کردید پای مادرم را
من آیههایی در حجاب نور هستم
خالی کنید ای چشمها دور و برم را
نذر سر این کعبهی بالای نیزه
در شهرتان خیرات کردم زیورم را
من یک نفر در دو تنم، اما دو روز است
از دست دادم نیمهای از پیکرم را
یک نیمهام را روی دست نیزه بردید
در محمل بی پرده نیم دیگرم را
اما به توحید نگاهم روی نیزه
زیباتر از هر روز دیدم دلبرم را
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
ای سرت چون ماه سرگردان به روی نیزهها
از غمت خون عقده بسته در گلوی نیزهها
خاطرات کربلا از پیش چشمانم گذشت
تا برآمد صوت قرآنت ز روی نیزهها
آمدی با سر به دیدارم که برگردد، حسین،
دیدهی مردم ز محملها به سوی نیزهها
من فدای حنجر خشکت که نوشیدهست آب
گه زجام دشنهها، گاه از سبوی نیزهها
از فراق اکبرت، قلب رقیه آب شد
کاش این دختر نگردد روبروی نیزهها
ای مؤید! تا بیابم آن سر ببریده را
میروم با پای دل در جستجوی نیزهها
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_کوفه
تمام باور زینب حسین بود حسین
همیشه یاور زینب حسین بود حسین
چنانکه چشم به چشمش گشود در آغاز
کلام آخر زینب حسین بود حسین
عجب نبود اگر بی برادرش غم داشت
که نیم دیگر زینب حسین بود حسین
در آن خزان که زمین غرق حُسن یوسف بود
گل معطر زینب حسین بود حسین
کشید شعلهی آهی ز دامن محمل
که در برابر زینب حسین بود حسین
دلیل آنکه در آن ظهر پیش چشم خدا
شکسته شد سر زینب حسین بود حسین
به گوش کوفهی نامرد در کشاکش درد
خطاب منبر زینب حسین بود حسین
✍ #حسن_شیرزاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_کوفه
در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت
وقت طواف چارمش خاکسترش ریخت
فطرس شد و غسل تقرب کرد روحش
هر کس که خاک چادرش را بر سرش ریخت
او «زینت» است و بینیاز از زینتیهاست
پس از مقامش بود اگر که زیورش ریخت
وقتی دهان وا کرد، دیدند انبیا هم
نهجالبلاغه بود که از منبرش ریخت
در کوفه حتی سایهاش را هم ندیدند
فرمود: غُضّوا، چشمها در محضرش ریخت
زن بود اما با ابهّت حرف میزد
مردی نبود آن جا مگر کرک و پرش ریخت
وقتی که وا شد معجرش، بال فرشته
پوشیههای عرش را روی سرش ریخت
یکگوشه از خشمش اباالفضلآفرین است
گفتیم زینب، صد ابوالفضل از برش ریخت
هجده سر بالای نیزه لشگرش بود
تا شهر کوفه چند باری لشگرش ریخت
با نیزه میکردند بازی نیزهداران
آن قدر خون از نیزهها بر معجرش ریخت
به مرقدش تازه نگاه چپ نکرده
صد لشگر تازهنفس دور و برش ریخت
آن قدر بالا رفت و بالاتر که حتی
در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_کوفه
فَلَک عشق را ثریا شد
زهرهای در مدارِ زهرا شد
رود از بی قراریاش مبهوت
کوه از استواریاش مبهوت
معنیِ تازهی رشادت شد
بارها منجیِ امامت شد
حِلم را ریشه و تباری داد
نوح را درس بُردباری داد
شیعه را حُجب اوست سرمایه
سایهاش را ندیده همسایه!
خِرَد از پایداریاش حیران
از سیاستمداریاش حیران
خسته از غم نشد، چهل منزل
شوکتش کم نشد چهل منزل
عشق را از نگاه زهرا دید
هجر را مثل وصل، زیبا دید
صبر بی او شناسنامه نداشت
راه ایوبها ادامه نداشت
کوفه میدانِ اقتدارش شد
خطبهاش تیغِ ذوالفقارش شد
چادرش را تکاند، طوفان شد
همهی شهر خیس باران شد
از علی داشت گفتههایش را
لحنِ مردانهی صدایش را
او نشان داد، دین نمایش نیست
خیبریزاده اهلِ سازش نیست
::
عاقبت اشک ارغوان را دید
خندهی نحس ساربان را دید
صحبت از روسیاهی کوفهست
روضه در کوفه سخت و مکشوفهست
درد این روضه قاتل مرد است
درد ناموس بدترین درد است
مثل این درد روضه، دردی نیست
شأن زینب که کوچه گردی نیست!
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_کوفه
#حضرت_زینب_س_مصائب
سوخته گرچه پرش از شرر غارتها
پا نهاده است روی تاج ابر قدرتها
اسکتوا گفت و عوالم همگی لال شدند
ریخت از هیبت او هیمنهی هیبتها
سالها پيش در اين شهر بزرگى مىكرد
آه دیگر خبری نيست از آن عزتها
بين اين شهر بنا بود كه مهمان باشد
اُف بر اين رسم پذيرايى و اين دعوتها
شاهبانوى جهان باشى اگر هم، وقتى
دست بسته برسى، مىشكند حُرمتها
دختر پرده نشین علی و فاطمه را
نگهش داشته کوفه سرِپا ساعتها
لااقل کاش ابالفضل برایش میماند
با حضورش چه کسی داشت از این جرأتها
خارجىزاده كه گفتند دلش سوخت ولى
قارىاش آمد و برداشته شد تُهمتها
داشت مانند علی خطبهی غرا میخواند
سر که آمد به سر آمد سخن و صحبتها
دست بر شانهی طفلان حرم میگيرد
آنكه خم بود به پايش همهی قامتها
میدوَد تا كه كسى نانِ تصدّق نخورد
آرى افتاده به دوشش همهی زحمتها
شد قبول اُمّ حبيبه همه نذرىهايش
خانمش آمده در كوفه پس از مدتها
اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت
تا سرِ نیزه نشین کرد عیان نسبتها
روز از شدت گرما و شب از سرمایش
پوست انداخته بودند همه صورتها
سَر كه افتاد زمين، زود برَش داشت رباب
چون دگر گير نمىآمد از اين فرصتها
✍سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_کوفه
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
بر روی محملی که به منبر شبیه بود
سرداد خطبهای که به خنجر شبیه بود
یک سو سپاه کوفه و یک سو سپاه شام
تنهاییاش چقدر به حیدر شبیه بود
یک زن که در محاصرۀ تازیانهها
از حق که نگذریم، به مادر شبیه بود..
سردار بود و پشت سرش بیشمار سر
آن کاروان نیزه به لشکر شبیه بود
گفت از حسین و سنگدلان هم به سر زدند
حال و هوای کوفه به محشر شبیه بود
اندوه خواهرانگیاش را کسی ندید
از بس که غیرتش به برادر شبیه بود..
قصه به سر شد و دلم آرام شد، ولی
حالم به روضۀ شب آخر شبیه بود
✍ #رضا_اسمخانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e