#حضرت_ام_کلثوم_س_مصائب
به روی قلب عاشق میشود زخمی کهن پیدا
کمال عشق تنها میشود در سوختن پیدا
من و شمع و شب و پروانه اهل ماتمآبادیم
در این غربت، خدا را شکر، کردم هموطن پیدا
غم تو رفتهرفته از دل سنگم، چه دُرّی ساخت!
میان سینهی من شد عقیقی از یمن پیدا
شکوه آیهی تطهیر در نُطق تو جاری بود
همان لفظی که میشد در کلام پنجتن پیدا
شبیه فاطمه، مانند زینب بی همانندی
جهان هموزن شأنت هم نخواهد کرد، زن پیدا
کنار سفرهات همواره از جمع گدا پُر بود
کنار سفرهات همواره میشد مثل من پیدا
تو آن آئینهای هستی که هنگام تماشایت
برای چشمها گردیده تصویر حسن پیدا
غریبی تو، غریبی تو، غریبی تو، غریبی تو...
نشد در بَطن این تکرار هم جان سخن پیدا
تو دریایی، کجا قدر تو را مرداب میفهمد؟!
کجا اطراف چشمه میشود جویِ لجن پیدا
عبای صبر زینب روی دوش امِّکلثوم است
نشد در تار و پودِ آن، گُسَستی مطلقاً پیدا
چهل منزل اسارت را چه آزادانه طی کردی
اگرچه روی دستت بوده ردّی از رَسَن پیدا
همین که لب گشودی، خطبهی حیدر تداعی شد
به هم گفتند شامیها: شده خیبرشکن پیدا !
::
تو هم جنجال را دیدی، تهِ گودال را دیدی
میان آن شلوغی شد سنانِ بددهن پیدا
حسینَت؛ حا و سین و یا و نون، افتاد روی خاک
کجای دشت رفتی که نباشد آن بدن پیدا !
سرآخر جسم عریان را حریرِ نیزه پوشاندند
در این صحرا از این بهتر نخواهد شد کفن پیدا
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
کوچِ شبهای تار نزدیک است
طِی شود دِی، بهار نزدیک است
فصلِ وصلِ نگار نزدیک است
دستبوسیِ یار نزدیک است
نوکری را تو یادمان دادی
السَّلامُ عَلَیکَ یا هـــادی
تن ما فرش زیر پای تو شد
بال ما طالب هوای تو شد
دل ما ساکن سرای تو شد
عاشق سُرَّ مَن رَآیِ تو شد
به ضریحت قسم، گرفتاریم
از تو یک سامرا طلب داریم
سایهی عرش کبریا هستی
سرپناه فرشتهها هستی
آینهدارِ شاهِ ما هستی
ای حسینی که سامرا هستی!
این شباهت به کربلا، عشق است
کُنج ششگوشهی تو را عشق است
غصه را تا عدم بِکِش گاهی
دور غمها قلم بکش گاهی
پیش چشمم حرم بکش گاهی
دست روی دلَم بکش گاهی
شیر نَفْسَم کنار تو رام است
با وجودت همیشه آرام است
ریشهی اِنَّما تویی قطعاً
شاخهی رَبَّنا تویی قطعاً
میوهی هر دعا تویی قطعاً
"مَن اَتاکُمْ نَجا" تویی قطعاً
نُطق تو شرح داده واقعه را
"جامعه" رُشد داده جامعه را
زلف در دست باد داری تو
کشتهمُرده زیاد داری تو
در کَرَم اجتهاد داری تو
جود را از جواد داری تو
با تو نرخِ کرم چه بالا رفت
دست و دلبازیات به بابا رفت!
ماه بودی، مُحاق را دیدی
خانهای بی چراغ را دیدی
رفتهرفته فراق را دیدی
غربتِ در عراق را دیدی
اُف به هر ناکِسی که پیرت کرد
وسط پادگان اسیرت کرد
کاش از غم دلت کباب نبود
سهم تو داغ بی حساب نبود
حق تو این همه عذاب نبود
جای تو مجلس شراب نبود
بشکند کاش دست آن نامرد
بی حیا مِی به تو تعارف کرد
وسط هُرم غم، جهانت سوخت
گُر گرفتی، دل جوانت سوخت
تا خودِ مغز استخوانت سوخت
گرچه از سوز زهر جانت سوخت
دستِکم پیکر تو عریان نیست
اهل بیت تو بی نگهبان نیست
شمر تیغی به پیکرت نکشید
آن همه داد بر سرت نکشید
خنجرش را به حنجرت نکشید
زیور از گوش دخترت نکشید
هیچکس روی سینهات ننشست
حرمت خانوادهات نشکست
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح
خورشید حِلم، شمع شبستان زینب است
دریای صبر، بندهی طوفان زینب است
اسلام، زیر سایهی ایمان زینب است
با این حساب، شیعه مسلمان زینب است
او رتبهدار مبحث علم از قدیم شد
مابینِ طورِ اهلِ تفکر، کلیم شد
در درس دادنِ به ملائک سهیم شد
جبریل نیز طفلِ دبستان زینب است
بی ذکر او به وادی عترت نمیرسیم
بی اذن او به گریهی هیئت نمیرسیم
بی حُبِّ او به سردرِ جنّت نمیرسیم
دَخْلِ بهشت در پیِ دُکّان زینب است
در کوچهی کرامت او کاسهها پُر است
از طبخ روزمَرّهی او، ظرف ما پُر است
این سفرهای که دور و بر آن گدا پُر است
تولیَّتَش به دست حَسَنجانِ زینب است
این شور، در محیط دلم انقلاب کرد
زهرا گرفت دست گدا را..، ثواب کرد
ما را برای نوکریاش انتخاب کرد
این شیعهخانه، کشورِ ایرانِ زینب است
با بالِ اشک، هیچ نماندهست تا دمشق
آنقَدْر اهل گریه کشاندهست تا دمشق!
ما را خودِ سهساله رساندهست تا دمشق
یعنی رقیّه تعزیهگردانِ زینب است
ای زائر حسین! به او احترام کن
پای برهنه حجِّ خودت را تمام کن
بین نجف به سیّده زینب سلام کن
ایوانطلا نمایش ایوانِ زینب است
در وقت رزم، واژهی او مثل خنجر است
از هرچه تیر و نیزه و شمشیر، بهتر است
زِیْنِ اَبی که زینبِ کرارِ حیدر است!
نام «علی» مدال محبان زینب است
هنگام خطبهخوانی او، آفتاب شد
دنیا به ترککردن ظلمت مُجاب شد
کاخ یزید روی سر او خراب شد
شام سیاه، عرصهی جولان زینب است
در کوچههای کوفه دل مضطرش شکست
در زیر دست و پای اراذل پرش شکست
نزدیک خانهی پدر او، سرش شکست
تا روز حشر، شیعه پریشان زینب است
بزم شراب بود و دل قرص ماه ریخت
خاکستری که روی سری بیگناه ریخت
با چوب خیزران زد و دندان شاه ریخت
این چوبخورده، قاری قرآن زینب است
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
فیضِ محض است رحمت زینب
چشم ما و عنایت زینب
مشرقِ عالَم است صبحِ دمشق
صحن نور است ساحتِ زینب
بس که آئینهی صفات خداست
صبر آمد به صورت زینب
از ازل حاکم است تا به ابد
پایبرجاست دولت زینب
دفترِ زُهد اگر خلاصه شود
میشود یک عبادتِ زینب
هر زمان صحبت از شجاعت شد
گفتهایم از شهامت زینب
دخترِ شیر باطناً شیر است
به علی رفته قدرت زینب
نبض اسلام دست این بانوست
زنده شد دین به برکت زینب
جَرَیانسازِ مکتبِ سرخ است
رنگ عشق است نهضت زینب
عِلم پرسید: کوه عرفان کیست؟!
عشق فرمود: حضرت زینب
او چه دیده است غیر زیبایی...
عقل ماند از بصیرت زینب
پرچم کُفر را به زیر کشید
تا فلک رفت رایَت زینب
اُسکُتوا گفت... لال شد دنیا
تو ببین چیست هیبت زینب!
فتنه را ذبح کرد با کلمات
ماتم از طرز صحبت زینب
سلسله هم دخیل دامن اوست
فرق دارد اسارت زینب
دور ناقه فرشتهها جمعاند...
عرش آمد عیادت زینب
عرقِ شرمِ چوبِ مَحمِل ریخت
سُرخ شد از خجالت زینب
سرِ بر نیزه، سایهای انداخت...
آه! از استراحت زینب
خواهشش روسریِ سالم بود
سوخت در شعله حاجت زینب
گذرِ کوفه پُر شد از اوباش
سخت طِی شد مسافت زینب
سِرِّ مَستور رفت در بازار
شُد لگدمال حُرمت زینب
حرمله با رباب همقدم است...
آب شد کوهِ غیرت زینب!
"دَخَلَتْ زینَبُ عَلَی بْنِ زیاد"
کُشت ما را مصیبت زینب
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#شب_هفتم
غروب بختِ مرا صبحگاهِ نیکو نیست
چراغ زندگیام را توان سوسو نیست
فراقِ یوسف مصری کجا وُ دوری تو...
قیاس داغ تو در حدِّ این ترازو نیست
نسیمِ زلفِ تو را حمل میکند با خود
وگرنه باد زمستانِ شهر، خوشبو نیست
دل از هوای تو کندن، برای من سخت است
همیشه کوچ، مُراد دل پرستو نیست
شلوغبازیِ دنیا فریب داده مرا
تمام رونق این دَهر جز هیاهو نیست
به بی خیالی این روزگار میگِریَم
تو نیستی و از این غم خمی به ابرو نیست
عزیزکردهی زهرا ! مریض هجر تواَم
علاجِ درد مرا غیر وصل، دارو نیست
غُبار کوچه برای تو بی قرار شده
کدام ذَرّه به شوق تو در تکاپو نیست؟!
مسیر آمدنت رُفتگر نمیخواهد؟!...
نگو به پلک تَرَم، وقت آب و جارو نیست!
چه نذرها که نکردیم تا تو برگردی
ببین! به دست زنان مَحَل، النگو نیست
تمام آرزوی مادرم ظهور تو بود...
دگر بساط دعایش میان پَستو نیست
بیا وُ مثل رضاجان، تو ضامن من شو!
اگرچه طینَت این گُرگ، مثل آهو نیست
سر مرا بکشان روی دارِ شاه نجف
که مرگِ ساده در اندیشهی علیگو نیست
علی به دست خودش دفن میکند ما را
نماز مَیِّت ما را امام، جز او نیست
تو را به مادر ششماههی حسین..، بیا
رُباب، آنکه شبیهاش هنوز الگو نیست
::
سهشعبه خورد به حلقوم طفل...، مادر مُرد
شبیه ذبحِ علی، روضهای دوپهلو نیست
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید
در دل صورها، صدا پیچید
صوت شیرین ربَّنا پیچید
عطر سجادهی خدا پیچید
مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک
سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک
نغمهی چَنگ و ضَربِ دف آمد
موسمِ شادی و شعف آمد
مِی عُشّاق از نجف آمد
دادِ کعبه از آن طرف آمد:
گوشها! بشنوید فریادم
عاشقِ سینهچاکِ سجادم
ماه، نِعمَ الْبَدَل گرفت تو را
حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را
شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را
تا پدرجان بغل گرفت تو را
شب میلاد... کربلا رفتی
بین آغوشِ عشقِ ما رفتی
ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم
بخدا سرسپردهی یاریم
دار بر دوش، مثلِ تَمّاریم
با علیها چه عالمی داریم
شَرَفُ الشَّمس مَشرقینی تو
دوّمین حیدر حسینی تو
عشق تزریق کرده در جانت
تا پدر کرده بوسهبارانت
عمه میگفت: ای به قربانت...
...به عمویت کشیده چشمانت
چشمهای، رو به جو نخواهی زد
با ابالفضل، مو نخواهی زد
فرشِ پشتِ درِ تو از پَرِ ماست
بامِ تو لانهی کبوترِ ماست
خانهات سرپناهِ آخرِ ماست
مادرت آبرویِ کشورِ ماست
با تو ما نیز جزءِ این ایلیم
عجمی زادهایم... فامیلیم
هر که در کویِ وحدتِ تو دوید
از همه غیر رَبِّ خویش بُرید
بال هرکه عروج را فهمید
از صحیفه به صحن عرش رسید
مَلَک وحی اگر جلیل شده
با دعایِ تو جبرئیل شده
قَطرهی نطقِ تو خودش دریاست
واژههایت عجیب بیهمتاست
منبرت بانیِ تحولهاست
خطبهات مُهرِ ثبتِ عاشوراست
از تو داریم نوحه و دم را
از تو داریم این محرم را
غمِ من را حضور تو کم کرد
عشق را بین سینهام دم کرد
گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد
حَرَمت را درست خواهم کرد
در بقیعت به پا کنم... علنی!
اوّلین چایخانهی حسنی
کاشیاش پُر لَعاب خواهد شد
دل زُوّار آب خواهد شد
آب حوضش شراب خواهد شد
صحنها، انقلاب خواهد شد
کنج هر صحن، انجمن داری
تا خودِ صبح، سینهزن داری
در حرم عطر ناب خواهم ریخت
مثل مشهد، گلاب خواهم ریخت
مشک بر دوش... آب خواهم ریخت
یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت
سهم جسمِ ضریح تو... تب نیست
بیحیا دور عمه زینب نیست
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#استقبال_از_ماه_مبارک_رمضان
مژده! ای تقویمها! بوی بهاران آمده
فصل یخبندانِ دلتنگی به پایان آمده
سفرهدارِ سی شبِ ماهِ مبارک، اَلسَّلام!
پهن کن خوانِ وسیعات را که مهمان آمده
اول ماه آمدم با کولهی شرمندگی
باز کن آغوش گرمت را، پشیمان آمده
معصیت، قلبِ گرفتارِ مرا بیمار کرد
دردمندِ دامها دنبال درمان آمده
خَلق از من رو گرفتند و تو رو کردی به من
این تویی که وقت تنهایی... شتابان آمده
تو نبودی، منجلاب نَفْس غرقم کرده بود
ریسمان لطف تو در اوج بحران آمده
با همین آلودگیها دوستت دارم خدا
عاشقت با نیّت جبرانِ خُسران آمده
هر زمان بیکَس شدم، زهرا به فریادم رسید
چادر مادر به دستِ طفل گریان آمده!
لانهام طوس است... جلد آستانِ مشهدم
این زبانبسته به پابوسی سلطان آمده
در جواب هر رضا مستانه گفتم: مــرتــضــیٰ
مزّه ی انگورِ حیدر زیر دندان آمده
من به این و آن سپُردم در نجف خاکم کنند...
وقت کفن و دفن میبینم پدرجان آمده
بی قرارم... مایهی آرامش من کربلاست
بر مشام جانِ من عطری ز جانان آمده
روزهدارِ تشنه ذکرش میشود: عطشان حسین!
یاد شاهی که تک و تنها به میدان آمده
::
عاقبت کهنهحصیرِ دِه، تنش را جمع کرد...
چه بلایی بر سرِ آن جسم عریان آمده!
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_عباس_ع_شهادت
گذری نیست در این باغ، که دیوار نشد
کلبهای نیست در این دشت، که آوار نشد
سینهی تنگ من از دودهی اندوه پُر است
غُصّهای در دلم اینگونه تلنبار نشد
آخر و عاقبت دوری یوسف، کوریست
بیجهت دیدهی یعقوبِ نبی، تار نشد
سعی کردم که دلم را بخری، سود نداشت
بخت با ظرف ترکخوردهی من یار نشد
گیر افتادهام از دست گناهان خودم
هیچکس مثل من اینقدر گرفتار نشد
آبروریزی من قلب تو را درد آورد
آه! این پست، کجا مایهی آزار نشد؟!
با همین بی خِرَدی سخت هواخواهِ تواَم
عاشقت جذبِ زبانبازی اغیار نشد
خواب دیدم که کف پای تو را میبوسم
حیف شد دیدن رؤیای تو تکرار نشد
شُغل اجدادی من گریه بر اجداد شماست
چشمم از داغ تو یک ثانیه بی کار نشد
در سرم عطر شبستان نجف پیچیده
هیچ صحنی، حرم حیدر کرار نشد
لب به انگور ضریحش نَزَنم، میمیرم
خواستم ترک شود عادتم، انگار نشد!
قبل مُردن برسانید مرا پیش حسین
تا نگویند که او لایق دیدار نشد
جان آن ساقی لبتشنهی بی دست، بیا...
یَلی اندازهی او اُسوهی ایثار نشد
::
::
پسر اُمّ بَنین آب شد از داغِ فرات
عرق شرم به پیشانیاش انکار نشد
قَدِ عباس سرآخر قَدِ اصغر شده بود...
هرچه کردند، بدن، شکلِ علمدار نشد
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ادامه شعر قبل👆
کاش لبهای همه گرم تبسم باشد
باید امّید سر سفرۀ مردم باشد
پس به هر وعده عمل میشود انشاءالله
مشکلات همه حل میشود انشاءالله
نور ایمان و امید است که در دل زندهست
این چراغیست که روشنگر هر آیندهست
همه جا سینهسپر در دل میدان هستیم
پای جمهوری اسلامی ایران هستیم
گفت: جمهوری اسلامی ایران حرم است
حرمتش در دل هر اهل حرم محترم است
بیرق عزت ما، عطر خمینی دارد
ملت ما به دلش شور حسینی دارد
نه محرم، نه صفر، بلکه همه سال، حسین
اَحسَنُالحال حسين، اَفضلُالاعمال حسین
اشک چشم از دل بیتاب حکایت دارد
روز عید است و دلم شوق زیارت دارد
در شب قدر خدایا به دلم افتاده...
اربعین، شوق حرم، پای پیاده، جاده...
کی شود تشنهلبی باز به دریا برسد
رود بیتاب به پابوسی سقا برسد
دم مغرب به لبم بود دمادم... یک ماه:
به فدای لب عطشان اباعبدالله
شاعران:
#یوسف_رحیمی
#بردیا_محمدی
#احمد_ایرانی_نسب
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
ناگهان نوری به سویم آمد، از شب رد شدم
چشم دل را باز کردم، وارد مشهد شدم
ظرف خالیام دویده در پِی احسان تو
یا علی موسَی الرِّضا ! دست من و دامان تو
قُلّهی کوه وقارت معدن الماسهاست
گنبد زرد تو خورشید دیار فارسهاست
بال و پرهای خیالم در هوایت رُشد کرد
کودکیهایم کنار حوضهایت رُشد کرد
قطرهای از اَبرِ مِهرت چشمهسار رحمت است
آب سقّاخانههای تو شراب جنت است
مِلک قلب عاشقان دربست، تحتِ رَهن توست
بابِ حاجات همه بابُ الجَواد صحن توست
دستمال اشک را با تربتت آمیختم
گریههای مادرم را در ضریحت ریختم
پنجره فولاد تو اعجاز را آغاز کرد
نُطق طفل لالِ مادرزادِ ما را باز کرد
میتوانی جسمِ بی جان مرا احیا کنی
در رواقت گُم شوم، شاید مرا پیدا کنی!
سَرخوشیِ تازهای دادی سَرِ پیری مرا
مثل کَفشِ کُهنهای تحویل میگیری مرا
کولهی سنگینی از بار گناه آوردهام
"بر امام مهربان خود پناه آوردهام"
تار و پود فرشهایت را مَرمَّت میکنم
این سه شب اندازهی سی سال خدمت می کنم
عاقبت پروندهی تفسیرها مختومه شد
باطن هر یا رضا، یا حضرتِ معصومه شد
مشهد و قم تا ابد بانیِ خوشنامی ماست
این دو خطّه برکت ایران اسلامی ماست
در دل ما عشق این خواهر_برادر را ببین
حُکمرانی کردنِ موسیبنجعفر را ببین
کاشکی بَرداری از راهِ من این بنبست را
ضامن آهو! بیا گردن بگیر این پست را
مورِ ناچیزم ، به دربار سلیمان آمدم
دستبوسی، محضرِ شاه خراسان آمدم
آه! درد لاعلاج تو مرا بیمار کرد
روضهی یَابْنَ الشَّبیبت چشم من را تار کرد
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
#شهید_جمهور
دویدم با چه شوقی کولهبار عشق را بستم
قدم برداشتم..، دیدم میان مشهدت هستم!
دل تاریک من دارد به سوی ماه میآید
فقیری لابهلای زائران شاه میآید
به یاد قبلهگاه مرقدت بستم صلاةم را
دم بابُ الجَواد از یاد بُردم مشکلاتم را
عجب حال خوشی! دارم امین الله میخوانم
نشستم روبه رویت " آمدم ای شاه " میخوانم
بزرگ کشور ما، آبروی مُلک ایرانی!
رعیّت دور تو جمعاند، سلطان خراسانی!
سکوتم در هیاهو میدَوَد دنبال لَحن تو
تویی فرزند موسیٰ! کوه طور ماست صحن تو
شب از "وَالشَّمسِ" رویِ تو به پستو میرود هر روز
کنار گنبدت خورشید از رو میرود هر روز
کبوترزادهام، دلواپس گندم شدم آقا
من آن طفلم که بین صحنهایت گم شدم آقا
حواسِ پرتِ من را این سهشب غرق زیارت کن
بیا ای ضامن آهو! گدایت را ضمانت کن
مرا از چنگِ پابندِ گرفتاری رها کردی
گرههای مرا با پنجره فولاد وا کردی
خودت شور جوانی را به من دادی سرِ پیری
دلم را مثل کفش کهنهای تحویل میگیری
در این آئینهها تکرار شد فریاد ایمانم:
رضا جانم، رضا جانم، رضا جانم، رضا جانم
در آغوش تو جا خوش کرده این بی دست و پا انگار
ضریحت را بغل کردم، بغل کردی مرا انگار
چه میخواهد شهیدی که ببیند همجوار توست
چه خوشبخت است آنکس که مزارش در کنار توست
رها کردی پرش را از اسارت، گفتی آزادی
پس از یک عُمر خدمت، مُزد نوکر را چه خوش دادی!
سپردی دست خادمها سیاهیهای پرچم را
تمام حاجتم این است..، باشم این مُحَرَّم را
دم فوّارهها از مشک سقّا آب مینوشم
لباس مشکی ماه عزا را با تو میپوشم
همین که نالهی یَابْنَالشَّبیبَت راه میافتد
تَصَوُّر میکنم از روی مرکب، شاه میافتد...
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
کلبهی عاطفهها داشت مصفا میشد
همهی ارض و سما داشت مُهیا میشد
حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا میشد
تا کمی تربت اعلای نجف بردارد
پر جبریل به زیرِ قدمش وا میشد
چشم "خورشید" به رخسارهی "مهتاب" افتاد
کهکشان، بُهتزده غرق تماشا میشد
گذرِ نور اگر آینهکاری شده بود
نیمهشب "کوچهی پیوند" چه زیبا میشد
و خدا زیر لب آهسته به خود میگوید:
چه کسی غیر علی همدم زهرا میشد؟!
رمز سرزندگیام یا "علی" و یا "زهراست"
وسط این دودمه نبض من احیا میشد
در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا"
سندِ نوکری ماست... که امضا میشد
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e