eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
45.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
374 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هرلحظه با تمام توان در کمین ماست ماری به نام نفْس که در آستین ماست بیهوده نیست این عرق شرم بی‌امان بار گناه عمر به دوش جبین ماست باید چگونه رد شد از این عرصه‌ی مجاز؟ حالا که شکّ‌و‌شبهه عصای یقین ماست آن را به نرخ سوزش دل حفظ کرده‌ایم این آتشی که در کف دست است، دین ماست اسرار با گذشت زمان فاش می‌شوند وقتی که جز خدا، کَسِ دیگر امین ماست دنیا همیشه جمع نقیضین بوده‌ است زندان مؤمن است و بهشت برین ماست با این وجود، در گذر از پیچ‌وتاب حشر حبل‌المتین فاطمه حِصن حَصین ماست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگیر ای دوست! دست بی نوا را زمین افتاده‌ی سر به هوا را همانم که فراموشی‌ست کارم به معصیّت گذشته روزگارم همانم که سر راهت نشستم همیشه توبه‌هایم را شکستم همانم که ز تو توشه نبردم به جایش باز نان شبهه خوردم دوباره خوب کن بدحالی‌ام را خودت پُر کن دو دست خالی‌ام را اگرچه مضطرم، زارم، غمی نیست حسین ابن علی دارم، غمی نیست تمام عشق من، این بار عام است بدون روضه‌اش کارم تمام است :: تنش را بر روی نیزه کشیدند عزیز الله ما را سر بریدند بمیرم بچه‌هایش زخم خوردند سرش را تا به کوفه زود بردند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
4_321432367430369610.mp3
9.14M
من آمدم ای خدا! درد خود دوا کنم رُخصت بده در زنم، هی خدا خدا کنم ماه من، شاه من، مهربان اله من جان مولا علی، بگذر از گناه من :: شرمندهٔ رحمت و نعمت الهی‌ام عصیان شده موجبِ آه و روسیاهی‌ام گشته اشکم روان، بر رُخ سیاه من جان مولا علی، بگذر از گناه من :: گرچه از این بنده‌ات، جز خطا ندیده‌ای روی گناهان من، پرده‌ها کشیده‌ای آبرویم نبر، چون توئی پناه من جان مولا علی، بگذر از گناه من :: ذکر زبانم بُوَد، یا علیّ و یا عظیم بنما هدایت مرا، بر صراط مستقیم عاصیم، نادمم، اشک من گواه من جان مولا علی، بگذر از گناه من شاعر: باصدای مرحوم: 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای ارجعی پیچیده‌ست یا ایتهاالنفس! بیا برگردیم@hosseinieh_net@dobeity_robaey
چشم تا بر هم زدم، یک ماه مهمانی گذشت لحظه‌هایی مملو از الطاف رحمانی گذشت.. رفت از کوی و خیابان، سفره‌اش را جمع کرد ای دل غافل! کجا بودی فراوانی گذشت تشنگی گاهی برایم روضه می‌خواند از حسین ظهر با لب‌های تشنه، چشم بارانی گذشت بعد از این سی روز روزه از خودت حتی بترس چند روزی را که شیطان بود زندانی گذشت شادی فطر آمد اما غم دلم را برده است چشم تا بر هم زدم، یک ماه مهمانی گذشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تاریک‌ و روشن بود و کم‌کم صبح‌ می‌شد شب، این‌‌ شب‌ِ تیره، شب‌ِ غم، صبح‌ می‌شد «دیشب» فراری می‌شد و «فردا» می‌آمد ناخوانده‌ای...، ناخوانده سمت‌ ما می‌آمد می‌آمد و کم‌کم به‌هم می‌ریخت ما را در اوج شادی، جام غم می‌ریخت ما را در سر صدای سوت ممتد بود و تکرار چیزی نمی‌دیدیم اما غیر از آوار... ما مردم افتاده‌ای مظلوم بودیم از هر حقوق ساده‌ای محروم بودیم حق بود با ما و کسی حق را نمی‌دید تاریخ، اخبار موثق را نمی‌دید اخبار از ما بود، اما بی‌خبر؛ ما... می‌سوختیم و آب را بستند بر ما هرلحظه از ما می‌رسید اخبار تازه «مهمان‌ِ ناخوانده» می‌آمد بی‌اجازه می‌آمد و در حقّ دنیا ظلم می‌کرد با ادعای صلح، امّا ظلم می‌کرد... می‌آمد و حقی طبیعی نقض می‌شد هرگوشه‌ای، خون شهیدی سبز می‌شد صحبت سر جنگ وسیعی بود، امّا... «حق ّحیات» ما طبیعی بود امّا، با این که زیر چل‌چراغ نور بودند، ما را نمی‌دیدند، آیا کور بودند؟ ما را نمی‌دیدند و می‌کشتند ما را این کار اما خوش نمی‌آمد خدا را شهر از «وداع آخر» افراد پُر بود از «آن‌که‌ روی‌ خاک‌ می‌افتاد» پُر بود از مادران پاک، از طفلان معصوم از بی‌گناهانِ بدونِ جرم محکوم بر شانه مانده کوله‌بار داغ تنها تنها نشسته باغبان در باغ، تنها باغ‌ است و در فصل‌ِ خزان گل‌های‌پرپر نعش برادر مانده بر دست برادر دستان دختربچه‌ها جای عروسک رنگ‌ِ حنای‌ِ خون گرفت از زخم موشک می‌آید از راهی که تاریک‌‌ست و تاریک صبحی‌ که نزدیک‌ست و نزدیک‌ست و نزدیک ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام بر دل پُرخون مسجدالاقصی به مسجدی که خداوند گفت بارکنا سلام ما به تو و دست‌های بسته شده سلام ما به تو ای حُرمتِ شکسته شده اگرچه شعله به‌پا کرده فتنه هر طرفی اگرچه تفرقه در هر کنار بسته صفی اگرچه گفت به نیرنگ و جنگ بسته کمر اگرچه تکفیر از پشت می زند خنجر دمی که تیغ قیام از نیام برخیزد به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد زمان فتنه‌ی شام است و ما سحرزادیم زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم به رغم توطئه‌ی نابرادران هستیم و در کنار تو ای قدس، همچنان هستیم مباد آن که رفیقان نیمه راه شویم شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را ای قدس! تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس! ببین که در غم تو لحظه‌ای نیاسودیم هنوز همیشه چشم به راهان صبح موعودیم بگو به دشمن‌مان انتقام سنگین است و فتح آخر ما قبله‌ی نخستین است بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است بگو که دوره‌ی کودک‌کشی سرآمده است دگر به محکمه‌های جهان امیدی نیست بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم‌های به در خداحافظ لحظات سحر خداحافظ روزهای مقدس رمضان لحظات غریب تا به اذان حال و احوال قبل افطاری قدرهای بلند بیداری چه قدر مانده است تا ساحل رمضان رفت ای دل غافل رمضان رفت، کوله‌بارت چیست؟ نکند جز گناه در آن نیست؟ شب بیست و نهم بخوان و بسوز به خودت آمدی در این سی روز؟ کاری اصلاً برای دل کردی؟ باید امشب به خویش برگردی روزها را مرور کن آری حاصلت چیست؟ از چه بیزاری؟ از گناه و دروغ و صد رنگی؟ ای بمیری که مایه‌ی ننگی ای بمیری "من" دروغ و ریا شب آخر شده به خویش بیا دست بردار از دغل بازی به چه چیزت هنوز می‌نازی؟ به گناهان بیشتر ز حدت؟ به فریب و به کارهای بدت؟ راه را اشتباه برگشتی باز هم با گناه برگشتی داشتی سوی دوست می‌رفتی آه با یک نگاه برگشتی نفْس، بیچاره کرده است تو را شب آخر شده به خویش بیا خویشتن را بشوی پس با اشک دست بر دامن توأم یا اشک اشک تنها چراغ این راه است از مسیر درست آگاه است دست خود را بده به دست چراغ تا کبوتر شود دوباره کلاغ تا پر و بال در حرم بزند توی باب الرضا قدم بزند شب بیست و نهم چه مأیوسی تو که مثل کبوتر طوسی گاه در پشت پنجره فولاد گاه در کنج صحن گوهرشاد دل تو سنگ مرمر حرم است تا به اذن ورود، یک قدم است السلام علیک که دلتنگم ای بمیرم که مایه‌ی ننگم ای بمیرم که زائرت نشدم بیست و نه روز شاعرت نشدم به من خسته هم نگاهی کن دل من را دوباره راهی کن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ تا داشت باز می‌شد، باب رفاقت ما گفتند سفره جمع است...، کم بود فرصت ما امشب شب وداع است، گریه زیاد داریم ساقی جوابمان ‌کرد، تا گشت نوبت ما چشمی به‌هم‌ زدیم‌ و، سی شب ز دستمان رفت بدبخت کرد ما را، کفرانِ نعمتِ ما دیگر‌ کجا بیاییم با تو سخن بگوییم؟ دیدی که شام غم شد، شب‌های رحمت ما! از این به بعد ما را، در خانه‌ات نگه‌دار ما با تو خوبِ خوبیم، این‌جاست جنت ما فعلا خدانگهدار، دیدار ما محرم در روضه‌ی رقیه، در بین هیأت ما 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از این رمضان نمانده الا امشب بر بندهٔ خود عفو بفرما امشب هرچند که آلودهٔ عصیان هستیم یارب! به «حسین» بگذر از ما امشب @hosseinieh_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا