«بهار ارغوانی ها»
نیازی نیست تا حتماً هزاران سجده بگذارم
تو در هر جا که من چشمی بچرخانم نمایانی
زمین و آسمان و اطلسیهای تن جنگل
دم صبح قناریها و یا یک روز طوفانی
تو را میبینمت در خندههای کودکی نوپا
تورا میبینمت آنجاکه میرقصند گندمها
تو حتی در میان دلبری آسمان هستی
میان چشمک صدها ستاره در شب صحرا
تو در آن لحظهای هستی که یک نوزاد یکماهه
بگیرد محکم انگشت مرا در کوچک مشت اش
تو آن هستی که میگیری در آغوشت صدایی را
که میخواند تو را با صد سیاهی از دل آتش
تو آن هستی که لبخندت بهار ارغوانی هاست
همان که میکشد نقشی به رنگ زرد پاییزم
مجیری افتتاحی نمنم جوشن تویی وقتی
که میبارد «بِکَ یارب» و از نور تو لبریزم
تو نه شکل زمین نه آسمان نه باغ انگوری
تو نه شکل بهشتی و نه آواز قناریها
تو تنها چون خودت هستی خودت نه واژهای دیگر
تویی آن حس آرامش میان غربت دنیا...
#سیده_کوثر_حسینی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom