السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی
خاکِ عالم بر سرِ این شاعرِ ناکامتان
مصرعی قابل ندارد ریزد اندر جامتان
لایق خادم شدن در پیشگاهت نیستم
کاش بگذاری که باشم خادمِ خُدامتان
حضرت عشقی و من در عشق گمنامم ولی
عاشق شاهِ خراسانم،فدای نامتان
دل پریشان گشته ام،ای کاش آرامم کنی
چون کبوترهای آرامِ کنارِ بامتان
#انیس_حسنکی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
#بداهه_گویی_دوستان _گوهرشاد _با_تصویر_بالا
#فاطمه_اسلامی
نیمکتِ خالیِ بارانخورده
در امتداد کوچهی بنبست
بوی عبور میدهد...
من،
برگِ زردی میان باد،
میان خاطراتِ بیصدا
دور میشوم...
و هیچکس
نامِ مرا صدا نمیزند
#صامره_حبیبی:
برگهای زرد را
کنار جای خالی ات نشاندم
تا باهم
عکس دو نفره بگیرند
چه یادگاری می شود
کارت پستالش
#ریحانه_ابوترابی:
قرارمان
وسط برگ ریز ابان ماه
کنار نیمکت چوبی میانه ی راه
به انتظار نشستم... نشسته اند اینجا
به انتظار غم من کلاغ های سیاه
#ریحانه_ابوترابی:
سر قرار نشستی! قرار عابرها
ای عاشقانه ترین ابتکار عابرها
دو دست و صورت و لبخند و یک نگاه عمیق
چقدر عکس گرفتی کنار عابرها
#متین_پسندیده:
یه روز میای سراغم
یه روز که خیلی دیره
برگای زرد خزون
جای من و میگیره
کاش میدونستم الان
برای کی میمیری؟
واسه کی بیقراری؟
واسه کی گل میگیری؟
با کی زیر بارونا
عاشقونه راه میری؟
بین دستای گرمت
دست کی و میگیری ؟
یادته توی پاییز؟
رو اون نیمکت چوبی؟
گفتی بدون همیشه
خوبم تا وقتی خوبی...
حال دلم خرابه
کاش بودی و میدیدی...
نه بی خیال...ولش کن...
دوباره دیر رسیدی...
#انیس_حسنکی:
باران دگر یارای بغض من نمیشد
خشکید چشمم،چون خزانی برگریزان
#فاطمه_عباسی:
برگها را می تکانم یک به یک از نیمکت
تا بیایی و نشینی یک دمی در باورم
#زهرا_روحانی:
ساده عبور کردهای؟ کمی کنارش بنشین
این قطرات سرخ را بچین تو از روی زمین
قطره به قطره برگها، چکیده از چشم ترش
خون دلی که خورده، شد شکوه رنگها، ببین!
گذشت این بهار و رفت هزار فصل از سرت
دقیقهها معجزهاند ساده نرو، فقط همین!
#ادامه_بداهه_گویی
روی فرش راه می روم
تا
آفتاب را بگیرم
روی نقش و نگار ها می روم و
می آیم
گُل و ترنج ها له شده
پرتو ها از پا افتاده
انصراف می دهند از نور افشانی و
دنبال بازی با من
پاهایم می سوزد
رویِ کُرکِ قالی
می دوم
تا سرد شود کف پاها
آفتاب از کنارم می پرد
از پنجره
فرار می کند
از ترس سایه ای که روی سایه اش انداخته ام
از ترس دیده نشدن
تحمل نکردن
و نخواستن ِ این آفتابِ دلچسب........
#حورا_اصفهانیان
گلهای نجیبِ فرشِ مادرجان!
هربار که مادرم شما را میشست
یک گل وسط حیاط تنها میماند
میرفت به سمت خاک و دلتنگیها
در باغچهی پرگل آن سوی حیاط
صد خاطره در ذهن زمین جا میماند
#انیس_حسنکی
آمد و...
خانه غرق آفتاب شد
لاله و ترنج
بین نور و سایه قاب شد
نور
تابه جانماز مادرم رسید
قد کشید
اشکهای ابر مستجاب شد
۲-شبیه حاشیه ی دور قالی خانه
بدون جلوه و پاخورده زیر پا ماندم
۳-آفتاب
بعد از یک روز گرم کاری
روی قالی
دراز کشید
و از پنجره
غروب را تماشاکرد
۴-گاه گاهی ب غزلخانه ی من پا بگذار
خوش ب حال من و این قالی و این نقش و نگار
#ریحانه_ابوترابی
۱_نرده ها
همه به صف شدند
صاف و مستقیم
پس چرا
زیر نور آفتاب
ناگهان
کج و تلف شدند؟
۲-گلهای قالی
بعد از یک روز سخت کاری
در ایوان نشستند و
آفتاب گرفتند
۳-آفتاب امروز
خط خطی کرده
گل قالی را
۴-تاریک روشن می شود خط نگاهم
گاهی که می خواهی نباشم در کنارت
#سمیه_غلامرضاپور
نمی دهم صفای لحظه های خانه ی تو را
به ساعتی هتل نشینی و فضای کافه ای...
۲-صبحانه مهمانم کنی گر برج میلاد
باز عاشق نان و مربای تو هستم...
#فاطمه_عباسی
مثل همیشه مادر
تکانده دامنش را
فرشِ به گِل نشسته
گُلدار شد دوباره
۲-روی حاشیهی قالی راه میرفت
دخترکی که نمیخواست
پرندههای روی شاخهی فرش
به آسمان بپرند
#انیس_حسنکی
نور رااز نرده دیدن میتوان
نور از دیوار دیدن ، ناتوان
شدمعاصی نرده های راه راه
نورحق درقلب عصیان گاه گاه
دقتی باید که بعد از اربعین
قلب دیواری شده نتوان ببین
تاجوانی قلب خود صیقل بده
نرده های معصیت راخم بده
#یثربی_تولیتی