*سلام🌸مژده🌸مژده🌸*
#سامانه_پیامکی_احکام_شرعی
#مرکز_ملی_پاسخگویی
💢#سوالات احکام شرعی در موضوعات مختلف را با ذکر نام مرجع تقلیدتان به سامانه 👇👇
30009640 ارسال کنید و پاسخ را دریافت نمایید 💢
ا🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🔴 همچنین می توانید از طریق این
سایت 👈 WWW.30009640.ir
سوال خود را رایگان (بدون هزینه پیامکی) ارسال کنید و پاسخ از طریق پیامک به خط شما ارسال می شود.
✳️نشر این پیام برای شما #صدقۀ_جاریه محسوب می شود
✳️
🌸✳️
✳️🌸✳️
✅ آیت الله #خامنهای: درس فقه را جدی بگیرید
🔹درس را جدی بگیرید، درس فقه را جدی بگیرید. اجتهاد، #روش_نظاممند درک و استنباط معارف از منابع نقلی و عقلی است. عالم دین باید بداند معارف و حقایق دینی را #چگونه از منابع به دست آورد؛ اگر این #متد درست آموخته شود، آن وقت ارزشهای اخلاقی نیز درست استنباط میشود (۱۳۹۸/۲/۱۸).
⬇️به جمع ما بپیوندید⬇️
🆔https://eitaa.com/elahimanesh128
💠خویش را اول مداوا کن کمال این است و بس
🔹قال امیرالمومنین (علیهالسلام):
إِنْ سَمَتْ هِمَّتُكَ لِإِصْلَاحِ النَّاسِ فَابْدَأْ بِنَفْسِكَ فَإِنَّ تَعَاطِيَكَ صَلَاحَ غَيْرِكَ وَ أَنْتَ فَاسِدٌ أَكْبَرُ الْعَيْبِ
🔸اگر کمر همت برای اصلاح مردم بستهای، شایسته است ابتدا از خود شروع کنی، زیرا با وجود فساد نفس، پرداختن به اصلاح دیگران از بزرگترین عیب هاست.
تصنیف غرر/ حدیث ۴۷۶۵
🔹️آیت الله حاج شیخ #مرتضی_حائری(ره):
🔹️ کسی را #خواب دیدم که مرد محترمی بود، و در شهر دیگری زندگی میکرد و خیلی متعصب بود و اهل دیانت...
نزد اینجانب آمد با همان لباس فاخر، من سوال کردم که از لحاظ آب به شما سخت نمیگذرد؟ نمیدانم این چه سؤالی بود که من کردم!! خودم هیچ نمیدانم، من موظف بودم در آن عالم این سؤال را بکنم!
🔹️ تا گفتم آب.. او چند مرتبه کلمهی آب را با کمال اشتیاق و حسرت تکرار کرد و تکرار کرد.. تا آنکه کمکم قیافهاش عوض شد و به شکل #چهارپا از مجلسی که فقط من و او بودیم خارج شد! و دیگر هم ایشان را در خواب ندیدم.
🔹️ او اگر گناهی داشت همان بود که به عدهای که کارهای آنها #محمل_صحیحی داشت، از روی تعصب، همان جنبه ظاهر آن را میگرفت و قولاً و عملاً به آنها #توهین میکرد.
🔹️ انسان حتیالامکان باید از اهانت به دیگران بپرهیزد و مشغول #اصلاح عیوب خود باشد.
"چند میگویی سخن از نقص و عیب دیگران
خویش را اول مداوا کن کمال این است و بس"
📚 سرّ دلبران، ص۴۴.
⬇️به جمع ما بپیوندید⬇️
🆔https://eitaa.com/elahimanesh128
💠 آیة الکرسی، از اعظم معجزات حضرت سيد المرسلين
🔻 مرحوم علامه محمدتقی مجلسی
در کتاب لوامع صاحبقرانی درباره فواید آیة الکرسی _ در دفع و رفع بلایا_ می نویسد:
🔹 از حضرت امام جعفر صادق (صلوات اللّه عليه) منقولست كه هر گاه در منزلى خوف داشته باشيد در وقت خواب تسبيح فاطمه زهرا (صلوات اللّه عليها) و آية الكرسى بخوان.
🔸 و آن چه اين ضعيف در سفر مكه معظمه مشاهده نمودم اين بود كه هر شب دوازده مرتبه آية الكرسى خود مىخواندم يا بنده زاده مىخواند آن شب كل حاج ايمن بودند و اگر شبى فراموش مىشد آن شب تا صبح خايف بودند و دزدان از ايشان چيزها مىبردند و در قافله فرياد بر آسمان مىرفت و چون آن وحشت را مىديدم چون دوازده مرتبه خوانده مىشد يك مرتبه همه صداها فرو مىنشست.
🔹 و از كوهكيلويه مىگذشتيم، و كوهستان بسيار بود، و كجاوه قريب به هزار بود هر روز كه دوازده مرتبه آية الكرسى خوانده مىشد كجاوه بر كوه نمىخورد و به سلامت بودند همه. اتفاقا روزى كه از كوهستان بيرون آمديم و به صحراى هموار رسيديم مساهله كردم در خواندن در آن روز كجاوه بسيار شكست تا باز خواندم ايمن شديم ...
🔸و اين بنده آية الكرسى را از اعظم معجزات حضرت سيد المرسلين صلّى اللّه عليه و آله مىدانم و در هر حادثه كه واقع شد و خواندم آن بلا در ساعت برطرف شد و چون سبب طول مىشد اختصار نمودم و غرايب بسيار ديدهام و حكايت طولانى در آية الكرسى و تسبيح زهرا صلوات اللّه عليها. ج۷، ص۴۱۷.
🔹مجربست آية الكرسى از جهة دفع جميع بلاها و اعتقاد اين ضعيف آنست كه همين آيه در اعجاز قرآن كافى است. ج۷، ص ۳۹۵.
🔸و اين آيه فى نفسها معجزهايست از معجزات سيّد المرسلين صلى اللّه عليه و آله نظر به خواص و عوام اما خواص به اعتبار اشتمال آن بر اصول معارف الهيه، و اما عوام از جهت حفظ چنانكه در جميع بلاها و مهالك مكرّر تجربهها شد كه علم يقينى حاصل است كه به سبب اين آيه آن بلاها مدفوع شد و هم چنين سوره حمد نيز معجزهايست باهره بحسب صورت و معنى مثل آية الكرسى و فضايل اين آيه بسيار است. ج ۴، ص۱۶۷.
🔹 باين اعتبار او را آية الكرسى مىگويند كه حق سبحانه و تعالى در آن آيه وصف كرسى كرده است و تفصيل آن را در شرح صحيفه كامله بيان كردهام و تا و هو العلى العظيم از آية الكرسى است و هر جا اطلاق مىكنند همين قدر مىخواهند و هر گاه كه مراد از آن تا هم فيها خالدون است بيان مىكنند. ج ۲، ص۴۰۸.
⬇️به جمع ما بپیوندید⬇️
🆔https://eitaa.com/elahimanesh128
💠ارتحال عالم متبحر #سیدنعمت_الله_جزایری (۱۱۱۲ق)
🔶سید نعمتاللّه جزایری، فقیه، محدّث و ادیب امامی در قرن 11 و 12 هجری است. وی از علمای اخباری میانه رو به شمار می آید که به گفته خود این روش را از علامه مجلسی اخذ کرده است.
🔹جایگاه ایشان نزد علامه مجلسی ره:
👈🏻 مرحوم سید نعمة الله جزائری در کتابش (انوار النعمانیه) از خاطرات خود با مرحوم علامه مجلسى ياد كرده، مىنويسد:
🔸علامه مجلسى با اين كه هزار نفر شاگرد داشت مرا بر آن ترجيح داد و شبها براى برخى مصالح تصنيف مرا نزد خود نگاه مىداشت. مرحوم مجلسى براى آنكه من در شب از مطالعۀ طولانى خسته نشوم، مرتب با من مزاح مىكرد. با اين كه مدتهاى طولانى در كنار علامه بودم، اما بازهم وقتى مىخواستم نزد وى بروم، هيبت علامۀ مجلسى مرا مىگرفت.
❇️ ایشان حكايتى ديگر نيز دربارۀ از بين بردن بت هنديانِ مقيم اصفهان و قدرت علامه مجلسى در از بين بردن آن آورده است.
📚 صفویه در عرصه دین، فرهنگ، سیاست، ٢/٧٨٥
⬇️به جمع ما بپیوندید⬇️
🆔https://eitaa.com/elahimanesh128
💠زندگی طلبگی در قرن یازدهم
📌بخشهایی از زندگینامۀ خودنوشت سید نعمت الله جزائری (1)
🔹تولدم در سال 1050 بود و اینک که سال 1089 است 39 سال از عمرم میگذرد، عمر کوتاهی که سرشار از سختیها و تیرهبختیها بوده است. پنج سالم بود که با یکی از دوستانم نشسته بودیم و بازی میکردیم که مرحوم پدرم به نزد ما آمد و گفت: پسرم با من بیا تا نزد معلم برویم تا تعلیم خط و کتابت بیابی و به مقامی والا برسی. من از این سخن او گریستم و گفتم نمیآیم. من و دوستم را به مکتب برد. به خود گفتم بهتر است جدوجهد کنم و کار مکتب را زودتر به پایان رسانم تا به بازی مشغول شوم. دیری نگذشت که قرآن را ختم کردم و قصائد و اشعار بسیار فراگرفتم، حال آنکه از عمرم پنج سال و شش ماه بیشتر نگذشته بود. چون از قرائت قرآن فارغ شدم نزد پدرم رفتم و گفتم مرا رها کنید تا با کودکان بازی کنم. پدرم در جواب گفت: پسرم کتاب امثله را بگیر و بیا تا نزد مردی برویم که برای تو امثله درس بگوید و من گریستم و پدرم برای آنکه مرا خفیف سازد دستم را گرفت و نزد مرد کوری برد که امثله و بصرویه و قسمتهایی از تصریف زنجانی را خوب میدانست. او آنها را به من درس میداد و من هم در عوض عصاکشی او را میکردم.
🔹سپس نزد سیدی از اقارب خویش رفتم که در تدریس تصریف و کافیه استاد بود. در تمام مدتی که نزد او درس میخواندم هر روز مرا به باغ خودش میبرد و داسی به دستم میداد و میگفت پسرم این علفها را بچین تا بدهم گاو و گوسفندهایم بخورند. چون از کار درو فارغ میشدم از علفها پشتۀ بزرگ میبستم، بالای سرم میگذاشتم و به خانۀ او میبردم و او هم به من میگفت به کسانت از این بابت چیزی نگو.
📚زندگی طلبگی در قرن یازدهم، کامران فانی.
⬇️به جمع ما بپیوندید⬇️
🆔https://eitaa.com/elahimanesh128
💠زندگی طلبگی در قرن یازدهم
بخشهایی از زندگینامۀ خودنوشت سید نعمت الله جزائری (2)
🔹اما در باب گذران معیشت چنانکه گفتم در خانۀ یکی از بزرگان حویزه منزل داشتیم ولی اغلب تا ظهر برای مباحثه در منزل میماندیم و چون به منزل آن مرد میرفتیم میدیدیم که غذایشان را خوردهاند و ما تا شب بیغذا میماندیم.
🔹رفیقم به پوست خربزۀ بر زمین ریختۀ به خاکآلوده قناعت میکرد و از شرم و خجلت حال خود را از من مستور میداشت و من هم همان کار را میکردم. تا اینکه یک روز که به دنبالش میگشتم دیدم که پوست خربزه جمع کرده و کنار در نشسته پوستهای خاکآلود را میخورد. بیاختیار خندهام گرفت. گفت چرا میخندی؟ گفتم آخر حال و روز من هم همین است و هر یک از ما حال خود را از دیگری پنهان میکند. گفت حالا که اینطور است پس بیا هر روز پوست خربزهها را با هم جمع کنیم و با آب بشوییم و بخوریم.
🔹زندگی بدین گونه میگذشت و ما در روشنایی ماه کتاب میخواندیم و من متونی مثل کافیه و شافیه و الفیۀ ابن مالک را از بر میکردم و شبهایی که ماه نبود متونی را که از بر کرده بودم از حفظ تکرار میکردم تا یادم نرود.
📚زندگی طلبگی در قرن یازدهم، کامران فانی.
⬇️به جمع ما بپیوندید⬇️
🆔https://eitaa.com/elahimanesh128
💠زندگی طلبگی در قرن یازدهم
بخشهایی از زندگینامۀ خودنوشت سید نعمت الله جزائری (3)
🔹طلاب در گرمای تابستان شبها به بام مدرسه میرفتند ولی من درِ حجره را میبستم و شروع به مطالعه و تحشیه و تصحیح مینمودم تا مؤذن نزدیک صبح مناجات میکرد و من صورتم را بر روی کتاب میگذاشتم و لحظهای میخوابیدم تا آفتاب طلوع میکرد. آنگاه تا ظهر به تدریس میپرداختم و چون مؤذن اذان ظهر میگفت بلند میشدم و به درس میرفتم و درس میخواندم.
🔹بسا که سر راه گردهای نان از دکان نانوایی میگرفتم و در راه میخوردم و اغلب اوقات نان هم نمییافتم تا شب میشد و بارها میشد که نمیدانستم چیزی خوردهام یا نه و چون خوب فکر میکردم درمییافتم که چیزی نخوردهام.
🔹چون اغلب برای مطالعه چراغ نداشتم غرفهای بلند گرفته بودم که درهای متعدد داشت. در آن مینشستم و زیر نور ماه کتابم را میگشودم و میخواندم و چون ماه دور میزد دری دیگر را که رو به ماه داشت میگشودم و کتاب میخواندم. دو سال همین کار را میکردم تا چشمانم ضعیف شد و تا کنون هم ضعف چشمانم باقی است.
🔹درسی داشتم که حواشی آن را در زمستان بعد از نماز صبح مینوشتم و از شدت سرما از انگشتانم خون جاری میشد و من ملتفت نمیشدم.
📚زندگی طلبگی در قرن یازدهم، کامران فانی.
⬇️به جمع ما بپیوندید⬇️
🆔https://eitaa.com/elahimanesh128
▪️زندگی طلبگی در قرن یازدهم
بخشهایی از زندگینامۀ خودنوشت سید نعمت الله جزائری (4)
🔹باری نه سال در شیراز بودم و جز خدا کسی نمیداند که چقدر سختی و گرسنگی کشیدم. یادم میآید که دو روز چهارشنبه و پنجشنبه بود که هیچ چیز جز آب نخورده بودم. چون شب جمعه رسید دیدم دنیا دورم میچرخد و چشمانم سیاهی میرود. به بارگاه سید احمد بن موسی الکاظم (ع) رفتم و به آرامگاه او رسیدم. قبر را در بغل گرفتم و گفتم من مهمان تو هستم. همانجا ایستاده بودم که سیدی بی آنکه چیزی از او بخواهم قوت آن شب را به من عطا کرد و شکر خدا را بجا آوردم.
🔹از جمله سختیهایی که در حین تحصیل کشیدم یکی آن بود که رفیقی داشتم که در کنار شهر منزل داشت و من شبها در خانۀ او میخوابیدم. درسی داشتم که آن را آخر شبها زیر چراغ مسجد جامع که طرف دیگر شهر قرار داشت میخواندم. نیمههای شب برمیخواستم، عصایی برمیداشتم و از میان بازاری که بین خانه و مسجد وجود داشت میگذشتم. چراغی نبود، همه جای بازار تاریک بود و کنار هر دکانی سگی بود به اندازۀ یک گوساله که از دکان نگهبانی میکرد. به تنهایی از میان بازار میگذشتم. دیوار را میگرفتم و کورمال پیش میرفتم. چون به دکانها میرسیدم شروع میکردم به خواندن اشعار با صدای بلند تا سگها گمان نکنند دزدم و در کنار هر دکانی به صد حیله خود را از دست سگ نگهبان خلاص میکردم.
🔹روزگار را چنین میگذراندم. در مدرسۀ منصوریه بودم. حجرهای داشتم فوقانی. نمیخواستم هیچ کس نزدم بیاید. همیشه تنهایی را دوست داشتم.
📚زندگی طلبگی در قرن یازدهم، کامران فانی.
⬇️به جمع ما بپیوندید⬇️
🆔https://eitaa.com/elahimanesh128
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠صلی الله علیک یا اباعبدالله
#شب_جمعه_شب_زیارتی_اباعبدالله_علیه_السلام
«يارفيق من لارفيق له»
⬇️به جمع ما بپیوندید⬇️
🆔https://eitaa.com/elahimanesh128