#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره
شب و روزام اینطوری سر نمیشه
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهواره ش خوش نکنین
اینا واسم علی اصغر نمیشه
حرمله وصله جونمو گرفت
عصای قدّ کمونمو گرفت
مگه من چند تا دیگه پسر دارم
حرمله یکی یدونه مو گرفت
اشک ابر تو مگه یادم میره
قتل صبر تو مگه یادم میره
کفن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
نیزه میخواد بی نقابت ببره
بهره از بوی گلابت ببره
وقتی نیزه دار،داره تابت میده
لالایی میگم که خوابت ببره
سندی بودی که رو شدی علی
هق هق بغض گلو شدی علی
آرزوم بود ببینم بزرگ شدی
حالا هم قدّ عمو شدی علی
شعر از گروه #یا_مظلوم
@dobeity_robaey
#حضرت_زینب_س_شهادت
#محاوره
عطر سیب صحن دلبرم میاد
بخدا همینه باورم..،میاد
نفسای آخره..،مطمئنم
دم آخری برادرم میاد
دست غم تو رو ازم جدا کشید
زینب از دوری تو چیا کشید
من چجوری زیرِ سایه جون بدم...
وقتی جسم تو سه روز گرما کشید
از عذابِ بعدِ تو نترسیدن
نیزهها امونتو می بُریدن
روی تل دست و پا گُم کرده بودم...
دست و پا که میزدی می خندیدن
کاش اینا خداشونو عوض کنن
دین بی بهاشونو عوض کنن
خدا لعنتش کنه..،فکر کی بود
نعل مرکباشونو عوض کنن!
دور خیمههای تو غُلغُله بود
چشم بد دور و بر قافله بود
خولی و شمر و سنان..،جای خودش
بددهن تر از همه حرمله بود
حرمله عذاب بی اموون میداد
مشک عباسمونو نشوون میداد
تا که دِقِّمون بده..،گهواره رو
جلو چشمای رباب تکوون میداد
کوفه زخم دلمو نمک می زد
سنگ غم آئینهمو محک می زد
نزدیکِ محلّهای که درس دادم...
منو شاگرد خودم کتک می زد
کوچه های تنگ و اون همه فشار...
هتک حرمتِ منو بهروم نیار
منی که پردهنشین بودم یه عُمر
با سرِ بازارِ برده ها چیکار؟!
یه بُزُرگی..،زندگیش خراب میشه
دلِ سنگَم واسه اون کباب میشه
بخدا روم نمیشه سوال کنم...
آستینِ پاره مگه حجاب میشه؟!
مرهم هیچکسی التیام نبود
شونه ای پناه گریههام نبود
اون همه بلا توو کربلا دیدم...
هیچ مصیبتی شبیه شام نبود
داغ بی حسابشو یادم نیار
اون همه عذابشو یادم نیار
مستای شامی چه بی حیا بودن...
مجلس شرابشو یادم نیار
اگه با غم تو همدم می شدن
این حرامیا هم آدم می شدن
میدونم زیر سر خیزرونه...
دندونات یکی یکی کم می شدن
باید این شبو به روز بدل کنم
مشکل فراقِمونو حل کنم
حالا که تو نیستی پیشم..،بایدَم
یادگار مادرو بغل کنم
شاعر: #بردیا_محمدی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_رباب_س
#محاوره
شب و روزام اینطوری سر نمیشه
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهوارهش خوش نکنین
اینا واسم علی اصغر نمیشه
حرمله وصلهی جونمو گرفت
عصای قدّ کمونمو گرفت
مگه من چند تا دیگه پسر دارم
حرمله یکی یدونهمو گرفت
اشک ابر تو مگه یادم میره
قتل صبر تو مگه یادم میره
کفْن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
نیزه میخواد بی نقابت ببره
بهره از بوی گلابت ببره
وقتی نیزهدار داره تابت میده
لالایی میگم که خوابت ببره
سندی بودی که رو شدی علی
هق هق بُغض گلو شدی علی
آرزوم بود ببینم بزرگ شدی
حالا همقدّ عمو شدی علی
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
@dobeity_robaey
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#محاوره
از خجالت نذا مو سفید بشم
نمیذاری تا که نا امید بشم
این دو تا قربونیهامو بپذیر
تا جلو فاطمه رو سفید بشم
نذاری اگه برن بی تاب میشن
مثل زینب اسیر طناب میشن
وقتی تشنهای خجالت میکشن
قطره قطره جلو چشمام آب میشن
میمیرن به تو اهانت که بشه
بعد تو موقع غارت که بشه
به غرور جفتشون بر میخوره
یه موقع به من جسارت که بشه
حرفی از بیا زدن، خودت برو
منو که صدا زدن خودت برو
دوست دارن رو دامن تو جون بدن
اگه دست و پا زدن خودت برو
چه قدر بالا باید سرم بیاد
اجازه بده که لشگرم بیاد
برا اذن میدون انگاری داداش
باید حتماً اسم مادرم بیاد
دشمنت دلاوره ؟ برا خودش!
یا یل نام آوره براخودش!
یه زمون فکر نکنی غریب شدی
زینبت یه لشگره برا خودش!
تو که ما رو به سعادت میکشی
عالمو به زیر سایهت میکشی
کاری کردن کوفیا با غربتت
داری از منم خجالت میکشی
منکه معنای نجابت و حیام
میگیره دامنشونو گریههام
پسرای زخمیمو نمیکشن
هی طولش میدن که من بیرون بیام
✍ سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
@dobeity_robaey
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت؛ #محاوره
تو دلم رو حیدری کردی عمو
وجودم رو مادری کردی عمو
اصلاً احساس یتیمی ندارم
تو برا من پدری کردی عمو
راضیه برادرت بزار برم
جوونیم فدا سرت بزار برم
یه قسم میدم که رد خور نداره
تو رو جون مادرت بزار برم
بگو عمه آیْنهقرآن نیاره
بگو نجمه سر به صحرا نذاره
چه زره تنام کنی، چه یک کفن
بخدا فرقی به حالم نداره
اکبرت زره رو شونه داش، چی شد؟؟
یا کلاه خود روی سر گذاش، چی شد ؟؟
زیر ضربهی عمود، فرقِ سرش...
زیر تیغ و نیزه سر تا پاش چی شد ؟؟
**
لبم از هرم عطش سوخته ببین
بیا این چهرهی افروخته ببین
نیزههایی که زدن به پهلوهام
بدنم رو به زمین دوخته بیین
گرچه من شدم اسیر سُم اسب
گرچه بودم تو مسیر سُم اسب
جای شکرش باقیه بابام نبود
که ببینه منو زیر سم اسب
زیر دستوپا تنم ریخته به هم
ذرهذره بدنم ریخته به هم
نعل اسباشون گواه حرفمه
مُهرههای گردنم ریخته به هم
✍ #علیرضا_خاکساری
@dobeity_robaey
#محاوره
#امیرالمومنین_ع_غربت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
بدون تو اصلاً عزت ندارن
تو نباشی اینا قیمت ندارن
ناراحت نباش سلامِت نِمیدن
اینا هیچکدوم لیاقت ندارن
مهم اینه نگینِ منی علی
همیشه بهترینِ منی علی
بقیه هرچی میگن بزار بگن
امیرالمؤمنینِ منی علی
وسعت دلت رو دریا میدونه
شِدَّت آهتو صحرا میدونه
بیشتر از من تورو آتیشت زدن
قیمت صبرتو زهرا میدونه
دیگه دنیا واسه من تموم شده
انگاری خوشی برام حروم شده
یه نفس کشیدنِ بدون درد
همینم این روزا آرزوم شده
کاش دلت رو کسی خالی نکنه
قد و بالاتو هلالی نکنه
قَسَمِت میدم که بعد رفتنم
کسی از حَسَن سؤالی نکنه
✍ #علی_ذوالقدر
↳ @dobeity_robaey
#محاوره
#امیرالمومنین_ع_غربت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
نبینم اشکو توی چشات علی
دیدی عاقبت شدم فدات علی
روزی که سپر فروختی یادته
من بهجاش سپر شدم برات علی
میمیرم ابالحسن گریه نکن
هر چقدر منو زدن گریه نکن
با نود زخمِ اُحُد دم نزدی
با یهدونه زخم من گریه نکن
✍ #میثم_مومنی_نژاد
↳ @dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محاوره
نفهمیدن مقام برترش رو
طناب آوردن و بستن پرش رو
همونا که به قرآن پی نبردن
چه بی رحمانه کشتن کوثرش رو
✍ #شهریار_سنجری
↳ @dobeity_robaey
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محاوره
یه مادر داره از احساس میگه
داره از روضهی حساس میگه
گمونم روضهخون ام البنیه
داره از قامت عباس میگه:
قد و بالای عباسم نظر خورد
به چشم شیر من تیر سه پر خورد
خودِ من از بشیر اینو شنیدم
عمود آهن دشمن به سر خورد
شنیدم کوفیا دورش رسیدن
شنیدم دست عباس و بریدن
شنیدم بچمو شرمنده کردن
شنیدم مشکشو تیرا دریدن
تا وقتی روضه خون ام البنینه
ربابم گوشهی مجلس میشینه
تا وقتی حرف مشک پاره میشه
رو لب گل میکنه داغ سکینه:
همین قد میگم از داغ زیادم
نگاهِ مهربونش مونده یادم
الا ام البنین! شرمندهام من
خودم دستِ عموجون مشک دادم
شدیم آواره با زخم و تب و درد
سر ما نعره میزد شمر نامرد
پایینِ نی رد خونو میدیدم
عمو بالای نی خون گریه میکرد
میگه ام البنین، غم بی حسابه
جلو چشمام یه مشکِ پاره قابه
میسوزه قلبمو آروم نمیشم
دلیل شرم من اشکِ ربابه
خدایا پُر اگه پیمونه میشد
علیِ اصغرم گریون نمیشد
حسینِ من با طفل شیرخوارش
میون هلهله حیرون نمیشد
همین که روضه میره سمت گودال
رباب و زینبان که میرن از حال
امون از تیغ و تیر و سنگ و نیزه
امون از غارت پیراهن و شال
چرا تشنه تو رو کشتن حسینم
سرت رو روی نی بردن حسینم
همه رفتن... یه گوشه دم گرفته:
حسینِ من، حسینِ من، حسینم...
✍ #مرضیه_نعیم_امینی
↳ @dobeity_robaey