eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
11.4هزار دنبال‌کننده
613 عکس
83 ویدیو
5 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
علی خیریّه‌اش را روی دوش خود بنا می‌کرد کُمیلش را به زیر کوله‌باری از غذا می‌خوانْد شاعر: @dobeity_robaey
علی مشغول بازی با یتیمان بود وقتی‌که کسی چون إبن ملجم در نمازش "إهدنا" می‌خوانْد شاعر: @dobeity_robaey
ای خوانده تو را به چشم تر، طفل یتیم ای مهر تو دلگرمی هر طفل یتیم دلتنگ توییم یا علی! هر شب و روز آن‌گونه که در ، طفل یتیم شاعر: @dobeity_robaey
تقدیم به پدرانی که نیستند... به مناسبت با چشم ترم علی علی می‌گویم وقت سحرم علی علی می‌گویم حالا که «پدر» نیست کنارم، مولا! جای پدرم علی علی می‌گویم@hosenih@dobeity_robaey
🌷از زبان فرزندان شهدا به مناسبت او بود که «الله الصمد» یادم داد او مهر و وفاء بی عدد یادم داد روح «پدرم» همیشه غرق رحمت… او گفتنِ «یاعلی مدد» یادم داد شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
به مناسبت هرلحظه جهان دچار تغییر شود مگذار تشکر از پدر، دیر شود امروز تورا مجال تقدیرش نیست فردا پدری نیست که تقدیر شود شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
سه بیت از یک غزل از دل کعبه به صد قرن پس از خود تابید تازه با این‌که به صد پرده نهانش کردند *** بود در سجده و بودند به دوشش حسنین اینچنین شد که امیر دو جهانش کردند *** هست مخصوص به ایشان لقب مولانا حیف این لفظ که خرج دگرانش کردند شاعر: @dobeity_robaey
من نه آن اللهی‌ام، مولا! نه این اللهی‌ام جای من، امن است در ایمان، «امین اللهی‌»ام شاعر: @dobeity_robaey
عالم به مثال تو چنین ماه ندید اسلام شبیه تو مع الله ندید زهرا که همه عالم و آدم به فداش والله بجز تو یار دلخواه ندید شاعر: @dobeity_robaey
در عرش نوشته اند خیرالناسی روح ادب و حماسه و احساسی در وصف تو بسیار نوشتند ولی در وصف تو این بس پدر عباسی شاعر: @dobeity_robaey
نگاهم ماند و از درها نیامد نشانی از کبوترها نیامد زمانی گردِ من پُر بود حالا..‌. یکی از آن برادرها نیامد * دلم از تارِ غم شیرازه دارد وجودم دردِ بی اندازه دارد لباسِ کهنه‌ات را می‌فشارم لباست بویِ خونِ تازه دارد * لبم خشک است آب‌آور کجایی رُبابم سوخت علی‌اصغر کجایی سرم برخاک اُفتاده‌است عمه عصایِ پیری‌ام اکبر کجایی * مگر در شامِ غم خواهر ندارید مگر این گوشه یک دختر ندارید بیایید و ببینم رویتان را... ولی افسوس بر تَن سر ندارید * مرا در لحظه‌ی خوشحالی‌اش زد مرا در موقعِ بی‌حالی‌اش زد کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد مرا هم با غلافِ خالی‌اش زد * امیدم رفت تا بازوی تو رفت اباالفضلم چه‌شد اَبروی تو رفت سرم را ضربِ یک نیزه شکسته همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
این لحظه بدونِ سایه ات جانکاه است باز آ و بگو که فاصله کوتاه است هر چند تمامِ تَنِ من هم زخم است کمتر زِ هزار و نُهصد و پنجاه است * بر سینه یِ خود پیرهن ات را دارم بد جور هوای دیدنت را دارم وا کن گره یِ مُشتِ مرا تا بینی با خویش عقیقِ یمنت را دارم * گفتم که زِ ساربان پس اش می گیرم یک روز نفس زنان پس اش می گیرم گفتم که تقاصِ خونِ لبهایت را در شام زِ خیزران پس اش می گیرم شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4