#امیرالمومنین_ع_مدح
علی خیریّهاش را روی دوش خود بنا میکرد
کُمیلش را به زیر کولهباری از غذا میخوانْد
شاعر: #محسن_ناصحی
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_مدح
علی مشغول بازی با یتیمان بود وقتیکه
کسی چون إبن ملجم در نمازش "إهدنا" میخوانْد
شاعر: #محسن_ناصحی
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_مناجات
ای خوانده تو را به چشم تر، طفل یتیم
ای مهر تو دلگرمی هر طفل یتیم
دلتنگ توییم یا علی! هر شب و روز
آنگونه که در #روز_پدر، طفل یتیم
شاعر: #میلاد_عرفان_پور
@dobeity_robaey
تقدیم به پدرانی که نیستند...
به مناسبت #روز_پدر
با چشم ترم علی علی میگویم
وقت سحرم علی علی میگویم
حالا که «پدر» نیست کنارم، مولا!
جای پدرم علی علی میگویم
✍ #سیدمجتبی_شجاع
↳ @hosenih
↳ @dobeity_robaey
🌷از زبان فرزندان شهدا
به مناسبت #روز_پدر
او بود که «الله الصمد» یادم داد
او مهر و وفاء بی عدد یادم داد
روح «پدرم» همیشه غرق رحمت…
او گفتنِ «یاعلی مدد» یادم داد
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
به مناسبت #روز_پدر
#اخلاقی_و_اندرز
هرلحظه جهان دچار تغییر شود
مگذار تشکر از پدر، دیر شود
امروز تورا مجال تقدیرش نیست
فردا پدری نیست که تقدیر شود
شاعر: #علی_ساعدی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
#امیرالمومنین_ع_مدح
سه بیت از یک غزل
از دل کعبه به صد قرن پس از خود تابید
تازه با اینکه به صد پرده نهانش کردند
***
بود در سجده و بودند به دوشش حسنین
اینچنین شد که امیر دو جهانش کردند
***
هست مخصوص به ایشان لقب مولانا
حیف این لفظ که خرج دگرانش کردند
شاعر: #مجید_تال
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_مناجات
من نه آن اللهیام، مولا! نه این اللهیام
جای من، امن است در ایمان، «امین اللهی»ام
شاعر: #قاسم_صرافان
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_مدح
عالم به مثال تو چنین ماه ندید
اسلام شبیه تو مع الله ندید
زهرا که همه عالم و آدم به فداش
والله بجز تو یار دلخواه ندید
شاعر: #یاسر_مسافر
@dobeity_robaey
#امیرالمومنین_ع_مدح
در عرش نوشته اند خیرالناسی
روح ادب و حماسه و احساسی
در وصف تو بسیار نوشتند ولی
در وصف تو این بس پدر عباسی
شاعر: #یاسر_مسافر
@dobeity_robaey
#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
نگاهم ماند و از درها نیامد
نشانی از کبوترها نیامد
زمانی گردِ من پُر بود حالا...
یکی از آن برادرها نیامد
*
دلم از تارِ غم شیرازه دارد
وجودم دردِ بی اندازه دارد
لباسِ کهنهات را میفشارم
لباست بویِ خونِ تازه دارد
*
لبم خشک است آبآور کجایی
رُبابم سوخت علیاصغر کجایی
سرم برخاک اُفتادهاست عمه
عصایِ پیریام اکبر کجایی
*
مگر در شامِ غم خواهر ندارید
مگر این گوشه یک دختر ندارید
بیایید و ببینم رویتان را...
ولی افسوس بر تَن سر ندارید
*
مرا در لحظهی خوشحالیاش زد
مرا در موقعِ بیحالیاش زد
کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد
مرا هم با غلافِ خالیاش زد
*
امیدم رفت تا بازوی تو رفت
اباالفضلم چهشد اَبروی تو رفت
سرم را ضربِ یک نیزه شکسته
همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت
شاعر: #حسن_لطفی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
این لحظه بدونِ سایه ات جانکاه است
باز آ و بگو که فاصله کوتاه است
هر چند تمامِ تَنِ من هم زخم است
کمتر زِ هزار و نُهصد و پنجاه است
*
بر سینه یِ خود پیرهن ات را دارم
بد جور هوای دیدنت را دارم
وا کن گره یِ مُشتِ مرا تا بینی
با خویش عقیقِ یمنت را دارم
*
گفتم که زِ ساربان پس اش می گیرم
یک روز نفس زنان پس اش می گیرم
گفتم که تقاصِ خونِ لبهایت را
در شام زِ خیزران پس اش می گیرم
شاعر: #حسن_لطفی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4