eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
38.9هزار عکس
10.3هزار ویدیو
863 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
رعد و برقی زد و باران ستم غوغا کرد جهل حاکم شد و آنروز خیانتها کرد گلّه ای آمده بودند علی را ببرند در عوض بازی تقدیر چه با زهرا کرد پشت در خواست که مانع شود و نگذارد پای ظلم آمد و محکم زد و در را وا کرد در، عقب آمد و تا اینکه به پهلوش رسید میخ بی رحم زد و شاخه ی گل را تا کرد بعد از آن مَرد، نه، نامرد چنان زد که همان لحظه دستش به روی صورت بانو جا کرد صبر مظلومه ی تاریخ سرآمد انگار ناله ای زد که در افلاک عزا برپا کرد : بر زمین افتادنت اصلا تماشایی نبود ای کسی که پیش پای تو پیمبر شد بلند سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، یکشنبتون و
پایین پلک چشم تو دائم پر از نم است چشمت قشنگ، سوی نگاهت ولی کم است از بس که اشک ریخته ای در عزای یاس از بس که کوچه پیش نگاهت مجسم است رد شراره بر رخ تو نقش بسته است یا ردپای ضربه سیلی محکم است؟ سنّت زیاد نیست ولی پیر گشته ای این ارث مادریست که قد شما خم است آقا فدات شم چقدر غصه میخوری تصویر لحظه لحظه ی عمرت چه پر غم است این گریه ها که میکنی از بهر مادرت پایه گذار اشک عـزای محـرّم است در روضه های حضرت ارباب سرمشق حسین دمادم است هـرکس که سائل کـرم مجتبـی نشد شایسته ی بکاء به شه کـرب و بلا نشد : دلبران روی زمین گر چه بگردند زیاد تا حسن هست نباید به کسی دل را داد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
چقدر حرف دلم را به جاده ها بزنم اجازه هست کمی حرف با شما بزنم؟ اجازه هست کمی درد دل کنم یا نه؟ اجازه هست که قید من و تو را بزنم؟ بنا نبود نیایی، خدا وکیل آقا چقدر دست به دامان ندبه ها بزنم؟ دلم قرار ندارد خودت که می دانی چقدر مانده همینطور دست و پا بزنم؟ ببین به جان عزیزت قسم کم آوردم بعید نیست همین روزها که جا بزنم اگر دروغ نگویم فقط کمی مانده رکورد مردم نامرد کوفه را بزنم خدا کند که بیایی وگرنه از سمتِ کدام پنجره باید تو را صدا بزنم؟ به بازگشت من آقا دگر امیدی نیست مگر دوباره سری رو به کربلا بزنم : دلگیرم از سه شنبه بی رنگ و بوی تو چشـم انتـظار آمدنت، چشم آسمـان سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
عرض ارادت من و هم گریه های من بر حضرت رئوف من تنها تویی که حرف مرا گوش میکنی جای دگر که رنگ ندارد حنای من چیزی نمانده غرق شوم چاره ای بساز کاری بکن بحق برای من  دیدی که من اسیر هوی و هوس شدم  گفتی بیا به طوس، بیا در سرای من دستم گـدای توست و پایم براه تو جز این شود قلم بشود دست و پای من قبل از خدا خدا به زبانم تو آمدی با تو مبارک است همیشه دعای من من زنده ام به نوکری خانه ی شما پس نوکری به کار نگیری به جای من دست مرا بگیر و ببر با خودت بهشت ورنه جهنم است، جهنم سزای من دیشب کنار پنجره فولاد سوختم آقای من چه شد سفر من ابن شبیب حرف شما را به ما رساند لب تشنه بود جد سر از تن جدای من : یک گوشه از رواقِ تو،جا داشتن بس است مارا همین امام رضا داشتن بس است... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
هرکس دلش با مرتضی عمری عجین باشد جای تعجب نیست باید این‌چنین باشد عاشق در این درگاه گردد عارف باالله وقتی که زانوی ادب روی زمین باشد من حتم دارم خاتم انگشتر او را نام علیِ مرتضی نقش نگین باشد نامش اگر شد فاطمه پس حکمتی دارد او جای زهرا آمده مسندنشین باشد وقتی قمر دور سر خورشید می‌چرخد باید که دستان خدا در آستین باشد ام الادب، ام الادب، ام الادب بی شک ام البنین، ام البنین، ام البنین باشد جز او چه کس باید که بعد از کربلا عمری سنگ صبور رنج زین العابدین باشد؟ من سر فرود آورده‌ام در پیش این بانو راز سر افرازی من قطعاً همین باشد شاید دلیل اینکه مهدی تشنه‌ی یاری‌ست تنها نبود اُمِّ سقا آفرین باشد. : بانو گره خورده به کار ما، گشایش کن امشب بیا ما را به عباست سفارش کن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
چشمی شبیهِ چشم تو گریان نمی شود زهـرا حـریفِ چشم تو باران نمی شود گیرم که نان بعد خودت هم درست شد نانِ بـدونِ فاطـمـه که نان نمی شود برخیز و باز مادری ات را شروع کن فضه حریف گریه ی طفلان نمی شود بدجور جلـوه کرده کبودیِ چشم تو طوری که زیر دست تو پنهان نمی شود معجـر بزن کنار و علــی را نگاه کن خورشید زیر ابر که تابان نمی شود فهمیده ام ز سرفه ی سنگین سینه ات امشب نفس کشیدنت آسان نمی شود ای استخوان شکسته ی حیدر چه می کنی؟ با کارِ خانه زخـم تـو درمـان نمی شود من خواهشم شده ست که زهرای من بمان تو با اشاره گفتی نمی شود گفتم که روی خویش عیان کن ببینمت گفتی به یک نگاه به قـرآن نمی شود : 💔 مثل قدیم باز صدام کن دستی بکش بروی دل بی قرار من سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، یکشنبتون و
نمی خواهم بگویم آنچه بین کوچه ها دیدم مکن اصرار ای زینب بدانی آنچه را دیدم به بند غم گرفتار و اسیرم تا دم مرگم که بند ریسمان بر گردن شیرخدا دیدم خدا داند که آن سیلی شروع دردهایم شد به یک لحظه در آن کوچه دو صد کرب و بلا دیدم از آن خنجر که بر پایم نشست هرگز نمی نالم که من مسمار را در سینه ی خیرالنساء دیدم شرار طعنه و زخم زبان از زهر بدتر بود چه گویم من چه از دوستان بی وفا دیدم در این غربت شبیه جد خود خیرالبشر هستم که از ملعونه ای همسرنما جور و جفا دیدم : کابوس هر شب حسنت میکشد مرا این ماجرای گم شدن گوشواره چیست؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
نشسته ام وسط روضه، چشمِ تَر برسد برای رفتنِ تا عرش، بال و پر برسد عروجِ روح به معراجِ عشق ممکن نیست مگر دو قطره‌ی اشکی دمِ سحر برسد من از فراق تو دلسرد می شوم گاهی از اینکه قبلِ وصالِ تو مرگ، سر برسد عزیز فاطمه! از دور‌ی‌ات مریض شدم خدا کند که دوایَت به محتضر برسد چِقَدر ضَجّه زدی پای بی کسیِ خودت ندیده ایم به داد تو..،یک‌نفر برسد گدای‌ِ خانه‌ ی تو‌ بودن آرزوی من است فقط اجازه بده سائلت به در برسد چه می شود که مرا هم بغل کنی یکبار پسر به لـذّتِ بوسیدنِ پـدر برسد تو را به حقِّ رضا یا رضای ما..،برگرد بیا که زود به سلطان هم این خبر برسد : روزها رفت و فقط حسرت دیدارِ رُخت مانده بر این دلِ یعقوبی ما سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير
به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست اسیر دام تورا حاجت رهایی نیست به غیر گوشه ی بام تو-ای امام رئوف کبوتر دل من جلد هیچ جایی نیست بدون پَرتُوِ نور تو ای جناب ضُحی فقط سیاهی محض است روشنایی نیست سرت همیشه شلوغ است وهیچ سلطانی به خواب صاحب همچین برو بیایی نیست اگر که نوکر این درگهم حساب کنی مرا به شاهی عالم هم اِعتنایی نیست خدا گواست که در دستهای محتاجم به جز به محضرتان کاسه ی گدایی نیست همه قبیله ی من رفته اند قربانت به غیر تیر نگاهت که آشنایی نیست بدون آبرویی که شما به من دادید به قدر پول سیاهم مرا بهایی نیست دلم گره به ضریح تو خورده میدانم به غیر این گره،هیچم گره گشایی نیست هزار سال نمیخواهم آن بهشتی را که دل سپرده ی این گنبد طلایی نیست : دلم هوای تو کرده ست خوب میدانی فراق یار چه سخت است خوب میدانی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر،
آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد اشک زلال چشم تو آب حیات شد خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد تا از تو خواستم بنویسم دوات شد این شهر را ادامه دهی... آب می برد بانو بقیع از ابر دو چشمت فرات شد ای نوحه خوان ممتدِ از صبح تا به ظهر قدری نفس بگیر که وقت صلات شد وقت قنوت، اشک تو افتاد روی خاک فردا خبر رسید که آنجا قنات شد او ماند و دختران یتیم قبیله اش ام البنین بی پسر، ام البنات شد آری پسر قمر به شب مؤمنین که شد مادر ستاره ی سحـر مؤمنات شد : بودی اگر تا قبل آن روز از بعد عاشورا دگر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
این دل از دیوانه های دیرباز زینب است حکم مجنونی این دل با جواز زینب است بی نیازم از تمام خلق، تا با زینبم خوش به حالم که دلم غرق نیاز زینب است او بخواهد، خون من گردد حلال حُرمتش اختیار جان من در امتیاز زینب است ای کسی که در پی تربت بگردی روز و شب اصلِ تربت، گَردی از چادر نماز زینب است انتهای قله ی عشق است، این بانوی عشق پرچم سرخ حسینی بر فراز زینب است ابتدای سوره ی مریم بود شرح غمش کاف و ها و یا و عین و صاد، راز زینب است شرط ضمن عقد او، خورده گره با کربلا دستباف مادرش هم در جهاز زینب است می نوازم نای دل را در نوای حزن او نی نوای در نوای حزن، ساز زینب است یک اشاره بهر رگبار دو چشمم کافی است بسکه این چشمِ حسینی، روضه باز زینب است روی تلِّ غم ندا سر داد، با صوتی حزین تلّ خاک کربلا هم "غم نواز" زینب است : (س) مردی و مردانگی با توست ای چادر به سر بعد اربابم حسین نعم الأمیری عمه جان سلام عليكم ورحمة الله، صبحتون بخیر، (س) و روز تبریک و تهنیت یاد💐
فکرکردم که قلم یار نشد دیدم شد لحظه‌ی فهم تو آغاز نفهمیدم شد ساقی شعرشدی جام شراب آوردی مثل هربار مرا هم به حساب آوردی درخیابان جنون میروم عابر باشم یازده صفحه ورق خورد که شاعر باشم بنویسم به تو ازخون جگر بیت به بیت وتورا گریه کنم وقت سحر بیت به بیت لطف کن پرده از این پلک نگاهم بردار این همه فاصله را از سر راهم بردار بام کعبه است مهیای تو و دلبریت ای به قربان اذانهای علی اکبریت کاش این ندبه ی مانیز به جایی برسد باز هم از طرفت کرببلایی برسد کربلایی بروم من به جوانی باتو دور شش گوشه ولی جامعه خوانی، باتو راستش دیگر از این فاصله ها دلسردم از نوشتن به امید صله ها دلسردم مدتی هست که ظرف گله ام سر رفته خودم از دست خودم حوصله ام سر رفته : عهد بَستَم نفَسَم باشی و من باشم و تُو ای که بی تو نفَسَم تَنگ و دلَم تَنگ‌تر اَست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام