eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)💠
11.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
124 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
🍎از خیاطی پرسیدند: زندگی یعنی چه ؟ گفت : دوختن پارگی های روح با نخ توبه ! 🍎از باغبانی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟ گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها، زیر نور ایمان 🍎از باستان شناسی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟ گفت : کاویدن جانها برای استخراج گوهر درون 🍎از آیینه فروشی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟ گفت : زدودن غبار آیینه دل با شیشه پاک کن توکل 🍎از میوه فروشی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟ گفت : دست چین خوبی ها در صندوقچه دل ! ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
﴿ع﴾ 🔰مردى خدمت امام حسين ۢ﴿عليه‌السلام﴾ آمد  و عرض كرد: من مردى گنهكارم و قدرت ترك گناه ندارم.😢 مرا موعظه اى كن.  سيدالشهدا عليه السلام فرمود: پنج كار انجام بده و هر چه مى‌خواهى گناه كن: 😳 ⭕️اوّل: رزق و روزى خدا را نخور، هر چه مى خواهى گناه كن.😓  ⭕️دوم: از ولايت و قلمرو حكومت خدا بيرون برو، هر چه مى‌خواهى گناه كن.😥  ⭕️سوم: جايى را پيدا كن كه خدا تو را نبيند، هر چه مى‌خواهى گناه كن.😰  ⭕️چهارم: وقتى فرشته مرگ (عزرائيل) براى قبض روح تو مى‌آيد، او را از خودت دور ساز، هر چه مى‌خواهى گناه كن. 😨 ⭕️پنجم: وقتى مالك دوزخ تو را وارد جهنّم مى‌كند، اگر مى‌توانى وارد نشو، و هر چه مى‌خواهى گناه كن. 😱 ۞﴿بحارالانوار، ج 75، ص 126﴾  ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
❇️یه رفیق بوکسور داشتم روزی شونصد تا مشت تو رینگ میخورد. مشتای سنگین و خر بنداز. یه روز رفته بودیم بستنی بزنیم یه مشت نه چندان محکم بش زدم،دیدم نفس بند اومد و نیم ساعتی حالش بد شد. نفسش که چاق شد بش گفتم مرد حسابی روزی ده تا بوکسور تو رو میزنن آخ نمیگی یه مشت پیزوری من انداختت؟؟ گفت اونجا کل وجودم آماده مشت خوردنه.اونوقته که سنگین ترین مشت ها رو تحمل میکنی که سر موقع ضربه اصلیتُ بزنی. ✅دنیام رو کاتالوگش نوشته اومدی که سفت بخوری. 💠آماده باشی دردت کم میشه که هیچ یاد میگیری چار تام بزنی. 💠آماده نباشی و فک کنی اومدی برا تفریح و چِرا کوچیک ترین ضربه نفس زندگیتُ میبره. 💕يَآ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا 📚 @DasTanaK_ir
او را خود حسین گرفته ست در بغل "قاسم"رسیده است به احلی من العسل 😥 🗣miss.seyedeh 📚 @DasTanaK_ir
واااااي كه چقدر اين شعر زيباست لطفا كامل بخونين التماس دعا خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/ بی نهایت خسته و افسرده ام/ تا میان گور رفتم دل گرفت/ قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/ روی من خروارها از خاک بود/ وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود/ غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/ هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/ سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/ خسته بودم هیچ کس یارم نشد/ زان میان یک تن خریدارم نشد/ نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/ ترس بود و وحشت و دلواپسی/ ناله می کردم ولیکن بی جواب/ تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/ آمدند از راه نزدم دو ملک/ تیره شد در پیش چشمانم فلک/ یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/ لرزه بر اندام من افتاده بود/ هر چه کردم سعی تا گویم جواب/ سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/ از سکوتم آن دو گشته خشمگین/ رفت بالا گرزهای آتشین/ قبر من پر گشته بود از نار و دود/ بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر/ نام اربابان خود یک یک ببر/ گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/ گوش گویا نامشان نشنیده بود/ نامهای خوبشان از یاد رفت/ وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/ چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/ بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو/ کارهای نیک و زشتت را بگو/ هر چه می کردم به اعمالم نگاه/ کوله بارم بود مملو از گناه/ کارهای زشت من بسیار بود/ بر زبان آوردنش دشوار بود/ چاره ای جز لب فرو بستن نبود/ گرز آتش بر سرم آمد فرود/ عمق جانم از حرارت آب شد/ روحم از فرط الم بی تاب شد/ چون ملائک نا امید از من شدند/ حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه/ نامه اعمال تو باشد سیاه/ ما که ماموران حق داوریم/ پس تو را سوی جهنم می بریم/ دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/ دست و پایم بسته در زنجیر بود/ نا امید از هرکجا و دل فکار/ می کشیدندم به خِفّت سوی نار/ ناگهان الطاف حق آغاز شد/ از جنان درهای رحمت باز شد/ مردی آمد از تبار آسمان/ دیگران چون نجم و او چون کهکشان/ صورتش خورشید بود و غرق نور/ جام چشمانش پر از خمر طهور/ چشمهایش زندگانی می سرود/ درد را از قلب انسان می زدود/ بر سر خود شال سبزی بسته بود/ بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/ کِی به زیبائی او گل می رسید/ پیش او یوسف خجالت می کشید/ دو ملک سر را به زیر انداختند/ بال خود را فرش راهش ساختند/ غرق حیرت داشتند این زمزمه/ آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز قیامت آمده/ گوئیا بهر شفاعت آمده/ سوی من آمد مرا شرمنده کرد/ مهربانانه به رویم خنده کرد/ گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/ من کجا و دیدن روی حسین (ع)/ گفت: آزادش کنید این بنده را/ خانه آبادش کنید این بنده را/ اینکه این جا این چنین تنها شده/ کام او با تربت من وا شده/ مادرش او را به عشقم زاده است/ گریه کرده بعد شیرش داده است/ خویش را در سوز عشقم آب کرد/ عکس من را بر دل خود قاب کرد/ بارها بر من محبت کرده است/ سینه اش را وقف هیئت کرده است/ سینه چاک آل زهرا بوده است/ چای ریز مجلس ما بوده است/ اسم من راز و نیازش بوده است/ تربتم مهر نمازش بوده است/ پرچم من را به دوشش می کشید/ پا برهنه در عزایم می دوید/ بهر عباسم به تن کرده کفن/ روز تاسوعا شده سقای من/ اقتدا بر خواهرم زینب نمود/ گاه میشد صورتش بهرم کبود/ تا به دنیا بود از من دم زده/ او غذای روضه ام را هم زده/ قلب او از حب ما لبریز بود/ پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/ با ادب در مجلس ما می نشست/ قلب او با روضه ی من می شکست/ حرمت ما را به دنیا پاس داشت/ ارتباطی تنگ با عباس داشت/ اشک او با نام من می شد روان/ گریه در روضه نمی دادش امان/ بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذر رقیه کرده است/ گریه کرده چون برای اکبرم/ با خود او را نزد زهرا (س) می برم/ هرچه باشد او برایم بنده است/ او بسوزد، صاحبش شرمنده است/ در مرامم نیست او تنها شود/ باعث خوشحالی اعدا شود/ گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/ قلب او بوی محبت میدهد/ سختی جان کندن و هول جواب/ بس بود بهرش به عنوان عقاب/ در قیامت عطر و بویش می دهم/ پیش مردم آبرویش می دهم/ آری آری، هرکه پا بست من است/ نامه ی اعمال او دست من است/ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
‏خیلیها نمیدانند آمریکا و چین یکبار باهم جنگیده‌اند و مفتضحانه‌ترین شکست تاریخ آمریکا، از ارتش چین بوده است! در۱۹۵۰سئول توسط کره شمالی فتح میشود. کره جنوبی دیگر وجود خارجی نداشت، که آمریکا در بندر پوسان نیرو پیاده میکند و با بمباران هوایی گسترده، ارتش کره را تا مرز چین عقب میراند. ‏چین بارها هشدار میدهد که نباید از مدار ۳۸درجه عبور کنید! ژنرال مک‌آرتور اما ترومن را متقاعد میکنه که چین بلوف میزنه و جرات اقدام ندارد. باعبور آمریکاییها از مدار مذکور، چین درحمله‌ای برق‌آسا آنها را عقب میراند، اما دوباره بخاک چین بازمیگردد. مک‌آرتور آنرا بحساب عقب نشینی میگذارد! ‏در ۲۴نوامبر۱۹۵۰ارتش آمریکا دوباره از مدار۳۸ عبور میکند. چین اینبار با بیش از نیم میلیون سرباز، آمریکایی‌ها را غافلگیر میسازد! طوریکه شیرازه ارتش هشتم ازهم میپاشد و درهزیمتی مفتضحانه، سربازان بسیاری در کوهستان منجمد میشوند... در آمریکا برای نخستین بار وضعیت فوق‌العاده اعلام میشود. ‏مک‌آرتور خواهان بمباران شهرهای چین میشود... اما ترومن عزلش کرد. صحبت بمباران اتمی هم شد، اما چون منطقه کوهستانی بود و تلفات زیادی بجا نمیذاشت قیدش را زدند، تا ترسی که هیروشیما بدلها انداخت از بین نرود! بجایش روی شهرهای کره شمالی ناپالم ریختند و حدود یک میلیون غیرنظامی را کشتند... 💬 اسد ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
اونایی که میخواستن یه گاو تو سوئیس باشن، کجای جلسه نشستن ؟ بیان جلو😄 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
آقا نوشته اند که جدت کفن نداشت گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت! از پایکوب اسب سواران شنیده ام بردند روی نیزه، سری را که تن نداشت پیچیده بود در خودش از آتش عطش داغی که داشت در جگر خود، حسن نداشت انگشتری که با خودش آورده بود کو؟ ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمه ها همراه کاروان خود، ای کاش زن نداشت حق با شماست، شام و سحر گریه می کنید جای سرشک خون جگر، گریه می کنید... علی عباسی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b