10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشن گرافیک/ عالمی که به جرم افساد فیالارض به دار آویخته شد!
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🌹 ⚘﷽⚘
✨💫✨
❇در زمان اشغال هند توسط انگلیس، روزی افسر انگلیسی بدون هیچ دلیلی یک شهروند هندی را با سیلی محکم به رویش کوبید، در جواب شهروند ساده هندی چنان با مشتِ به روی افسر بریتانیوی زد که از اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد...
افسر انگلیسی که از این عکس العمل هندی دهشت زده شده بود و خشم از سر و روی اش میبارید ولی چون تنها بود، چیزی نگفت و بطرف پادگان برگشت تا با نیروهای جدید برگردد و جواب مفصلِ به این هندویی که جرات کرده به روی افسر امپراطوریی سیلی بزند را بدهد.
🆔 @dastanak_ir
وقتی به قرارگاه برگشت، جنرال انگلیسی بدون اینکه جواب او را دهد دستش را گرفت و ۵۰۰۰۰ هزار روپیه هندی به او داد و گفت:
برو نزد آن هندی و در مقابل کاری که انجام دادی این پول را بده و ازش معذرت بخواه !
با این حرف جنرال نزدیک بود افسر انگلیسی دیوانه شود با صدای بلند گفت:
صاحب! این هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوی انگلیس ولی شما بجای مجازات برای من می گوید به او 50000 هزار پول دهم و معذرت بخواهم؟
جنرال به افسر انگلیسی به خشم گفت : این یک دستور است و بر تو است تا بدون چون چرا آنرا اجرا کنی، افسر به ناچار پول را برداشت و نزدِ مرد هندی رفت، پول را برایش داد و از بابت آنچه میان شان گذشته بود معذرت خواست ...
❇هندی معذرت او را پذیرفت و با خوشحالی تام پول را از او ستاند و فراموش کرد که او حق داشت که اشغالگر وطن اش را به سیلی بزند ...
50000 هزار روپیه در آن زمان پولِ هنگفتی بود و هندی جز آن را برای خویش خانهِ خرید و باقی آن را چندین ریکشا گرفت و با استخدام دریوران آنها را به کرایه داد... روزگار می گذشت و روز به روز وضع زندگی او بهتر می شد تا اینکه به یکی از تجاران در شهر خود تبدیل شد .....
او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامت اش گذشته ولی انگلیس ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند ....
روز جنرال انگلیسی، افسرِ را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و برایش گفت: آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری؟
افسر پاسخ داد : بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم ..
جنرال گفت : حال وقت اش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او در حالی با سیلی بزن که مردم در دورو برش جمع باشند ...
🆔 @dastanak_ir
❇افسر گفت : دیروز که هیچ کسی نداشت مرا از زدن او باز داشتی حال که صاحب جا و جلال و خدمه شده است مرا می گوی برو او را بزن؟ می ترسم افرادش مرا بکشند ..
جنرال گفت : خاطرت حمع ترا نمی کشند، فقط برو و آنچه را گفته ام انجام بده و باز گرد...
❇افسر انگلیسی بطرف منزل همان هندی راه افتاد که او را روزِ در حالیکه فقیر بود بدون هیچ هراسی با سیلی زده بود ولی امروز او به یکی از تجارهای معروف شهر تبدیل شده است، وقتی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالیکه خادمان و محافظان اش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که بر زمین افتاد، افسر انگلیسی ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی نه اینکه هیچ عکس العملی نشان نداد بلکه از جایش هم بلند نشد و بطرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد...
افسر انگلیسی درحالیکه از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد جنرال خود برگشت..
❇جنرال به افسرش گفت : خیلی خوشحال به نظر می آیی و فکر می کنم متعجب شدی .
افسر پاسخ داد: بلی برای بارِ اول که او را با سیلی زدم او از من محکمتر بر روی ام کوبید درحالیکه فقیر و نادارِ بیش نبود ولی امروز که ا و صاحب جا و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است ...
جنرال در پاسخ افسرش گفت : در دفعه اول او کرامتِ داشت و آنرا بالاترین سرمایه خویش می پنداشت برای همین از آن دفاع کرد ...
❇ولی در دفعه دوم او کرامت خود را در مقابل 50000 هزار روپیه فروخته بود برای همین از آن دفاع کرده نتوانست چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست دهد.
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیار عالی👌
شعر علامه حسنزاده آملی خطاب به خدا و پاسخ خدا به او!
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🌹 بستنیای که آب شد ولی دل بچههای تو کوچه رو آب نکرد 🌹
✅یک کاربر فضای مجازی در توییتر نوشت: مادرش از بقالی برای پسرش بستنی خرید، اونم بستنی رو تو آستینش قایم کرد ولی وقتی رسید خونه، بستنیش آب شده بود
شهید غلامعلی پیچک به مامانش میگه که بستنیم آب شد ولی دل بچه های توکوچه آب نشد
🔹 این اخلاق و منش کجا، استوری کردن شام و نهار و تفریح بعضی از ما کجا؟!
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
10.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصاحبه رضا رشیدپور با حاج قاسم سلیمانی
سالگرد عملیات کربلای۴
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
میگویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه با اسبش میتاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین میشده. بعد آن بیچاره را میگرفته و دور گردنش، زنگولهای آویزان میکرده. در نهایت هم رهایش میکرده. تا اینجای داستان مشکلی نیست. درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است. هم جانش را دارد، هم دُمش را. پوستش هم سر جای خودش است. میماند فقط آن زنگوله!...
🆔 @dastanak_ir
از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا میکند. دیگر نمیتواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری میدهد. بنابراین «گرسنه» میماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری میدهد، پس «تنها» میماند. از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را هم «آشفته» میکند، «آرامش»اش را به هم میزند.
👈این دقیقا همان بلایی است که انسان امروزی در پرتو #مدرنیته بر سر ذهن پُرتَنشِ خودش میآورد.
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
و سلام بر تو، روزی که در لشکر موعود آخرالزمان مجدداً برانگیخته خواهی شد...
میلاد حضرت عیسی مسیح علیهالسلام بر دوستداران و پیروان حضرتش مبارک باد🌺
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
و خداوند قومی را که زبانشان را نمیفهمید از دوردستها به سراغتان خواهد فرستاد که آنها مثل عقاب بر سر شما فرود خواهند آمد. [ تورات ]
#رزمایش_پیامبر_اعظم
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
37.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#داستان_آفرینش - ۳
قسمت سوم مستند "داستان آفرینش جهان" درباره چگونگی آفرینش آسمانهای هفتگانه در شش روز است، که بر اساس قرآن و احادیث ائمه اطهار تهیه شده است.
و خداوند سپس آهنگ آفرینش آسمان ها را کرد، پس تکمیل نمود آنها را هفت آسمان ...
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
✅#معرفی_کتاب
📚"مسیح در شب قدر"
🔹صبح پنجشنبه خبر دادند امشب اگر خانه هستید، یکی از مسئولین کشور، چند دقیقهای مهمانتان باشند. گفتم بفرمایید، خواهش میکنم. بعد هم به برادر گالوست و شوهر خواهرم خبر دادم که بیایند خانهی ما.
🔸واروژان و تالین هیچکدام از خبر مهمان خوشحال نشدند، چون ایام امتحاناتشان بود و حسابی درس داشتند. تالین دبیرستانی است و واروژان دانشجوی پزشکی. روزی که پزشکی قبول شد، تمام خستگی چند سال کار و زندگی بدون گالوست از تنم بیرون رفت. واروژان با سهمیهی فرزندان شهدا قبول شد؛ اصرار هم دارد این را همه جا بگوید؛ با غرور میگوید پدرم شهید شده و جمهوری اسلامی فرقی بین من و یک فرزند شهید مسلمان نگذاشته!
🔹سه ساعتی از غروب گذشته که مهمانمان از راه میرسد. من و برادر گالوست و شوهرخواهرم، همینطور مبهوت ماندهایم و توان هیچ کاری را نداریم.
🔸حاجآقا #خامنهای با ما سلام و احوالپرسی میکنند و همراه بقیه روی مبل مینشینند. ما هیچکداممان توان صحبت کردن نداریم. ایشان بعد از سلام واحوالپرسی، خودشان صحبت را شروع میکنند: پدر شهید، این آقا هستند؟
🔹احتمالا چون اکثر شهدای ارمنی سربازان جوان هستند، آقا فکر کردهاند این عکس پدر شهید است. میگویم: این آقا خودش شهید شده.
- عجب! آقا شهید شدند؟
- بله.
- شما همسرشان هستید؟
- بله.
📆ولادت حضرت مسیح (ع) مبارک باد.
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b