eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)💠
11.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
124 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
فکر کردم چه لقبی به این فرد بدهم؟ این لقب به ذهنم رسید: فرزند معنوی هنری کسینجر. چرا؟ هنری کسینجر بر اساس یک پژوهش مشترک سیا و پنتاگون آمریکا که برای جهان سوم و بویژه آفریقا دیده شده بود دست به قتل عام حساب شده‌ای زد که رقم باورنکردنی میلیارد حاصل آن بود. برای تصویر درست، فیلیپین را در نظر بگیرید که در آغاز این طرح شیطانی جمعیتی کمتر از ایران داشت و الان در حدود ۱۰۵ میلیون یعنی ۲۰ میلیون بیشتر از ایران جمعیت دارد!! لقب شایسته‌ای نیست؟ 💬 رسول قربانی مقدم (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
و اما امروز آموزش مجازی در دوره بِینا کرونا، زد کل فلسفه تربیتی و بی‌تربیتی خونه ما رو نابود کرد. دیروز معلم حسین‌آقا گفتن من ساعت یک و نیم با حسین‌جان تماس تصویری میگیرم. ما هم همه حواشی منزل رو متمرکز بر این وضعیت استراتژیک کردیم تا حسین‌آقا سربلند از این تماس تصویری بیرون بیاد. خودمون لباس متناسب با ظهور در انظار پوشیدیم. پسرک رو با مبل‌های خونه سِت کردیم و خلاصه مهیاشدیم. زمان کلاس تموم شد و تماس حاصل نشد. ما هم بی‌خیال شدیم و گفتیم ماجرا ختم بخیر شد.امروز در شرایطی که سگ میزد و گربه می‌رقصید (چیه فکر کردید چون خیلی دلارامم همیشه همه جا برق می‌زنه؟😏) یک دفعه افتادیم توی تله تماس تصویری...😲 از اونجا که با آبروترین نقطه منزل ما به گمان بنده کتابخونمونه، فوری حسین رو پرت کردم جلو کتابخونه و دوربین رو مثل علامت میتی‌کمان روبه‌روش گرفتم.😩 معلمشون با صدای مهربانی گفت: _سلام حسین جان به چه کتابخونه خوبی دارید. از این کتابخونه استفاده می‌کنی؟ حسین هم دستشو به طرف من دراز کرد که سر دوربین رو بچرخونه به طرف کتابخونه خودشون و بگه نه از اون استفاده می‌کنم که ناگهان عباس از دستشویی بیرون اومده و شلوارش زیر بغلش جلو ما ظاهر شد. 😨 من سعی ‌کردم با تکنیک‌های روانشناسی به خودم بقبولونم که من بالغم و عباس کودک و نباید بکشمش😠😠 که ناگهان عباس پرید جلو دوربین و گفت: _خانم سلام من داداش حسینم منم دستش رو چنان مهربانانه کشیدم که نزدیک بود از مفصل در بره.😊 معلم عزیز به عباس هم سلام کرد و شروع کرد از حسین سوال کردن. من با یک دست لباس عباس رو تنش کردم و با دست دیگه در حد حرفه‌ای ترین فیلمبردارها موبایل رو نگه داشتم. به امیرعلی اشاره کردم که عباس رو بگیره. امیرعلی هم انگار عباس بمب باشه پرید رو عباس و دهنش رو گرفت. 🤕 حالا عباس داشت خفه میشد. معلم عزیز هم داشت از حسین درباره حرکت زمین به دور خورشید می‌پرسید که دیدم باید اقدام کنم. برای همین زدم تو سر امیرعلی تا عباس رو ول کنه و خودشم اینقد پاهاشو به زمین نکوبه.🙄 عباس مث تیر از کمان جسته باز مقابل دوربین ظاهر شد و گفت: _من داداش حسینم 😭😭😭 معلم از حسین پرسید _حسین جان سوالی از من نداری؟ عباس داد زد. _خانم من سوال دالم در این لحظه من دمپاییمو برداشتم و به طرف عباس نشونه رفتم.😥 خدا رو شکر که تماس زود تمام شد و خدا رو شکر که من امروز فهمیدم چنان تربیت دهه شصتی بر من غالبه که هیچ گونه مطالعه روانشناسی موثر نبوده و در شرایط بحرانی من خود واقعیمو به زیبایی نشون میدم.😎 تا حالا اتفاقی براتون افتاده که خود واقعیتونو بهتون نشون بده؟؟؟؟ *معصومه میرزاده(مادر سه تا فرشته جنگجو و نویسنده) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
31.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 ماجرای تحول ملیکا خانم 🌸🌼🌸🌼 🎥 قسمت دوم ✨ از لاک جیغ تا خــدا (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
💠نجس‌ترین چیزها💠 ✍️گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می‌آید که نجس‌ترین چیزها در دنیای خاکی چیست؟! برای همین کار وزیرش را مأمور می‌کند که برود و این نجس‌ترین نجس‌ها را پیدا کند. پادشاه می‌گوید تمام تاج و تخت خود را به کسی که جواب را بداند می‌بخشد. وزیر هم عازم سفر می‌شود و پس از یک سال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که نجس‌ترین چیز مدفوع آدمیزاد است که اشرف مخلوقات است! عازم دیار خود می‌شود، در نزدیکی‌های شهر چوپانی را می‌بیند و به خود می گوید از او هم سؤال کند شاید جواب تازه‌ای داشت. بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید: «من جواب را می دانم اما به یک شرط میگم. وزیر نشنیده شرط را می‌پذیرد. چوپان هم می گوید: «تو باید مدفوع خودت را بخوری.» وزیر آنچنان عصبانی می‌شود که می‌خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید: «تو می‌توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده‌ای غلط است. تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده‌ای نشنیدی من را بکش.» خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می‌کند و آن کار را انجام چوپان به او می گوید: کثیف‌ترین و نجس‌ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می‌کردی نجس‌ترین است بخوری! 📚مجموعه شهر حکایات ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درباره ژاپن چه چیزهایی شنیدید؟ زندگی آروم؟ مردم صلح طلب؟ 🔺این ویدئو رو ببینید تا ما شما رو با چیزهایی که تا حالا از ژاپن نشنیدید آشنا کنیم! (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
برای اینکه دیگران رو گرم کنی، خودتو آتیش نزن. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
 در زمان امام هادی علیه‌السلام، در اصفهان مردى بود به نام عبد الرّحمن و با اينكه در آن وقت شيعيان در اصفهان، بسيار كم بودند، از شیعیان مخلص اهل بیت علیهم السلام بود. به او گفته شد، علّت چيست كه شيعه شده و به امامت حضرت هادى عليه السّلام اعتقاد دارى، و امامت افراد ديگر را قبول ندارى؟». او گفت: سرگذشتى، با امام هادى عليه السّلام دارم كه موجب شيعه شدن من شده است، و آن اينكه: من فقير بودم، ولى در سخن گفتن و جرئت، قوى بودم، در آن سالى كه جمعى از مردم اصفهان براى دادخواهى نزد متوكّل (دهمين خليفه عبّاسى) عازم شهر سامرّاء شدند، و مرا با خود بردند، سرانجام به در خانه متوكّل رسيديم، روزى در كنار در قلعه متوكّل بوديم، ناگاه شنيدم متوكّل فرمان احضار امام هادى عليه السّلام را داده است، از بعضى از حاضران پرسيدم: «اين شخصى را كه متوكّل، فرمان احضارش را داده كيست؟».او گفت: «اين شخص، مردى از آل على عليه السّلام است، رافضيان به امامت او اعتقاد دارند، سپس گفت: «ممكن است متوكّل او را احضار كرده تا بكشد». من تصميم گرفتم در آنجا بمانم تا ببينم كار به كجا می کشد، و اين (امام هادى عليه السّلام) كيست؟ ناگاه ديدم امام هادى عليه السّلام سوار بر اسب وارد شد، همه حاضران به احترام او، در جانب راست و چپ او به راه افتادند و آن‏ حضرت در ميان دو صف قرار گرفت، و مردم به تماشاى سيماى او پرداختند، همين كه چشمم به چهره او افتاد، محبّتش در قلبم جاى گرفت، پيش خود دعا مى ‏كردم تا خداوند وجود او را از گزند متوكّل حفظ كند، او كم‏ كم در ميان مردم آمد، در حالى كه به يال اسبش نگاه مى‏ كرد، و به طرف راست و چپ نمى ‏نگريست، و من همچنان پيش خود دعا مى‏ كردم، وقتى كه آن بزرگوار به مقابل من رسيد به من رو كرد و فرمود: «خداوند دعاى تو را به استجابت رسانيد، بدان كه عمر تو طولانى می ‏شود و اموال و فرزندانت زياد می گردند».از هيبت و شكوه او، لرزه بر اندام شدم و با اين حال به ميان دوستانم رفتم، آنها گفتند: «چه شده، چرا مضطرب هستى؟». گفتم: خير است، و ماجراى خود را به هيچ كس نگفتم، تا به اصفهان بازگشتيم، خداوند در پرتو دعاى آن حضرت، به قدرى ثروت به من داد كه اكنون قيمت اموالى كه در خانه دارم- غير از اموالم در بيرون خانه- معادل هزار هزار درهم است، و داراى ده فرزند شده ‏ام، و اكنون عمرم به هفتاد و چند سال رسيده است، من به امامت او اعتقاد يافتم به دليل آنكه او بر افكار پنهان خاطرم، آگاهى داشت، و دعايش در مورد من به استجابت رسيد. ( منتهی الآمال شیخ عباس قمی) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
4.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند گر عاشق صادقی ز مردن نهراس مردار بود هر آنکه او را نکشند 🌷🇮🇷 شادی روح دانشمند شهید محسن فخری‌زاده صلوات 📚 @dastanak_ir
پچ پچ - @mer30tv.mp3
زمان: حجم: 3.67M
هر شب یک قصه جذاب و آموزنده برای کودکان دلبند شما🥰 📚 @dastanak_ir
‍ ▪️شهید احمدی روشن را رو به روی دانشکده ما ترور کردند. ساعت هشت و خورده ای صبح، امتحان حقوق اساسی، بیست ویکم دی ماه سال نود. صدای انفجار که آمد و شیشه ها لرزید، استاد جوان درس حقوق به خنده گفت: خب خوابتون پرید؛ شروع کنید به جواب دادن سوالها. 🔻چیزی مثل انفجار و ترور آنقدر برایمان دور و غریب بود که ترس چند لحظه پیشمان شکست. ما داشتیم به حقوق بشر و التزام به قانون و حقوق اساسی کشورها فکر میکردیم و کتابچه قانون را توی دستمان را ورق می زدیم و آن بیرون با قانون جنگل، دانشمند جوان کشورمان را پرپر می کردند. تناقض عجیبی بود استاد جوان حقوق ما می خندید که چیزی نیست نترسید. استاد جوان هسته ای بیرون همان درها، شهید می شد. ما خواب زده هایِ حقوق خوانده و حقوق امتحان داده داشتیم فکر میکردیم که چه تاجی بر سرمان گذاشته اند با حقوق بشر. آن بیرون یک خانواده داشت یتیم می شد. ما خوشحال بودیم از اینکه امتحان را خوب پاس کردیم و بَه بَه چقدر حقوق می فهمیم. پایین پله ها ماشین مچاله شده و رد خون دیدیم. 🔻دنیای حقوقی ها آن روز برای من فرو ریخت. دنیای گل به جای موشک. شعارهای نوع دوستانه. این دنیا دنیای خون است؛ دنیای سیلی زدن ها. دنیای حاج "ق ا س م‌" ها دنیای انتقام .... 💬 z.shahrezaei ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
▪️اولین تصویر از پیکر مطهر دانشمند هسته‌ای و دفاعی شهید حاج در معراج شهدا 📚 @dastanak_ir
▪️علیرام نورایی بازیگر سینما و تلویزیون در استوری اینستاگرام خود نسبت به سکوت هنرمندان در برابر ترور تلخ شهید فخری زاده واکنش نشان داد. 📚 @dastanak_ir