eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)💠
11.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
124 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
1.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی از خونه‌ی پدری فرار می‌کنی بیرون و فکر می‌کنی خوشبخت شدی 😂 خدا را شکر ایران نیست وگرنه چه بهانه‌ی خوبی بود برای خود تحقیری چارتا سلبربتی ــــــــــــــــ #داناب (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
▪️مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد! ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
📚 شرکت در تجمعات با احتمال مبتلا شدن به کرونا 💠 سوال: حکم رفت و آمد خانوادگی و نیز حضور در که در آن احتمال مبتلا شدن به وجود دارد، چیست؟ جواب: از وارد شدن به محلی که مبتلا شدن وجود دارد، اجتناب شود مگر اینکه با ، این احتمال منتفی و یا غیر قابل توجه باشد. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🍎از خیاطی پرسیدند: زندگی یعنی چه ؟ گفت : دوختن پارگی های روح با نخ توبه ! 🍎از باغبانی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟ گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها، زیر نور ایمان 🍎از باستان شناسی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟ گفت : کاویدن جانها برای استخراج گوهر درون 🍎از آیینه فروشی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟ گفت : زدودن غبار آیینه دل با شیشه پاک کن توکل 🍎از میوه فروشی پرسیدند : زندگی یعنی چه ؟ گفت : دست چین خوبی ها در صندوقچه دل ! ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
طرح: من حسینی‌ام🏴 (طراح: هدی مقدم) پیشنهاد پروفایل محرم در اتاق سرگرمی عضو شوید👇 ◦◉✿ @otaghesargarmi ✿◉◦
تصویر قشنگی است که در صحنه‌ ی محشر ما دور حسینیم و بهشت است، که مات است ...‌ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
12.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از لاک جیغ تا امام حسین علیه السلام به دنبال آرامش..... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
این عکس روضه حضرت رقیه‌ست😔 تصویری دردناک از دختر بچه یمنی که در راه آب آوری به خانه توسط تک تیرانداز کودک کش سعودی مورد هدف قرار گرفته و برادرش پیکر بی جان خواهرش را به سمت خانه میکشاند... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
✨﷽✨ 🌸همسری که شوهر خود را از جهنم نجات داد🌸 ✍از زنانی که جزء خاندان حضرت امام حسین (ع) نبودند ولی از خود عظمت به یادگار گذاشتند، همسر زهیر ابن قین است که عامل اصلی نجات زهیر از اعماق جهنم و رساندن او به عالی‌ترین درجات بهشت می‌شود. زهیر، عثمانی بود. عثمانی‌ها معتقد بودند خون عثمان بر گردن حضرت امیرالمؤمنین (ع) است و به همین دلیل دشمن حضرت بودند. زهیر نمی‌خواست با حضرت امام حسین (ع) مواجه شود؛ اما وقتی قاصد آمد و گفت امام می‌خواهند تو را ببینند، قصد نداشت برود‌! همسرش گفت «سبحان‌الله! پسرِ دختر پیامبر تو را می‌طلبد و تو نمی‌روی؟». چنان این را محکم گفت که زهیر شرمنده شد و تصمیم گرفت نزد امام (ع) برود. ما نمی‌دانیم چه بین او و امام رد و بدل شده است. وقتی برگشت، دیدند متحول شده و شاد و مسرور بود و گفت «من راه خودم را پیدا کرده‌ام» نقل مشهور این است که زهیر، همسرش را به کوفه بازگرداند و موقعی که می‌خواستند جدا شوند همسر با چشمان گریان گفت: 💥«تو در رکاب پسر پیامبر به شهادت نائل می‌شوی. در روز قیامت من را فراموش نکن» و درست هم می‌گفت چون او عامل این تحول شده بود. 📚 گفتاری از دكتر محمدحسین رجبی دوانی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
اسب حسین به زمینی هولناک رسید و بایستاد هرچند شاه‌زاده تازیانه می‌زد گام‌ازگام برنمی‌گرفت. حسین (ع) فرمود که هیچ‌کس می‌داند که این چه زمین است؟ یکی گفت: این را ارض ماریه گویند. حسین (ع) فرمود که شاید نامی دیگر داشته باشد.گفتند: آری این موضع را کربلا خوانند. حسین (ع) گفت: «الله اکبرُ ارضُ کربٍ و بلآءٍ وَ سَفکُ الدّماءِ» این زمین کرب و بلاست این، جای ریختن خون‌های ماست. علی‌اکبر پیش آمد که ای پدر بزرگوار این چه فال است که می‌گیری و این چه مقال است که می‌گویی؟ گفت: ای جان پدر، با جدّت مرتضی علی (ع) در وقت عزیمت صفین، بدین موضع رسیدیم که کربلا می‌گویند. امیر فرود آمد و سر در کنار برادرم امام حسن (ع) نهاد و من بر سر بالین وی نشسته بودم، ناگاه از خواب در آمد، گریان، گریان. برادرم گفت: «یا ابتاه» تو را چه شد؟ گفت: در واقعه دیدم که دریایی از خون در این صحرا بود و حسین من در آن دریا افتاده، دست و پا می‌‌زد و فریاد می‌کرد و هیچ‌کس به فریاد او نمی‌رسید. آنگه رو به من کرد و گفت: «یا اباعبدالله» تو را در این صحرا واقعۀ هایله دست خواهد داد. چه خواهی کرد؟ گفتم: صبر کنم و جز صبر و شکیبایی چه چاره دارم؟ امیر گفت: هم‌چنین کن که مزد صبر کنندگان در شمار نمی‌آید، «... انّما یُوَّفَّی الصابِرونَ اَجرَهُم بِغَیرِ حِسابٍ» (10/الزمر) خدا یار صابران است و ما را به تمسک به چیزی که فرمود صبر است. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
حسین... طرح از حمید رضا توکلی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
! زمانی بود که متواری بودیم، منزلی در مشهد گرفته بودیم که یک اتاق داشت. به خاطر دارم که صاحبخانه، مجلس روضه خوانی داشت و دو تا از مداح های مجلس نیامده بودند؛ گفت: حالا که خوان تان نیامده، خود من برای شما روضه می خوانم. در آن زمان به علت این که در حال فرار بودیم «سید» تغییر قیافه داده بود ریشهایش را از ته تراشیده بود و کراوات هم زده بود! در آن مجلس روضه با همان شکل و قیافه، شروع کرد به مداحی و خانم صاحبخانه باور نمی کرد که آدمی با این وضع و حال، اینقدر خوب بتواند مداحی کند. روضه ی آن روز روضه ی حضرت علی اکبر(ع) بود، همان طور که گفتم تا به حال آن نحوه روضه را نشنیده بودم. جالب این که خودش هم در حین روضه خواندن مثل باران بهاری اشک می ریخت. الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ بمناسبت سالگرد شهادت ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir