eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)💠
11.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
123 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
☂📌حمام آخرت 📌☂ بهلول هارون را در حمام دید و گفت: به من یک دینار بدهکاری ، طلب خود را می خواهم. هارون گفت: اجازه بده از حمام خارج شوم من که این جا عریانم و چیزی ندارم بدهم ​بهلول گفت: در روز قیامت هم این چنین عریان و بی چیز خواهی بود پس طلب دنیا را تا زنده ای بده که حمام آخرت گرم است و دستت خالی ...💦😔💦 وای باحال کسی که حق الناس به گردنش باشد😔☺️☺️ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
▪️نسیم جان من شرمنده ام برادر.... ⏳۳۷۲ کلمه، دو دقیقه و نیم 🔻خبر آمده است که بدنی را پیدا کردند از جنگ هشت ساله. برای برادری افغان است. اسمش نسیم است. نسیم افغانی. هر کاری کردند خانواده‌اش را پیدا نکردند. گفته‌اند به مردم که اگر می‌توانند اثری پیدا کنند از خانواده نسیم. 🔻تا همین جایش روضه است. تا همین جایش برای اینکه موبایل را زمین بگذاری و یک دل سیر گریه کنی بس است. تا همین جا بس است برای اینکه درد اجاره خانه و مریضی مادر و کرونا گرفتن رفیقت را بچپانی توی چشمت و دانه دانه اشک‌هایت را نذر «نسیم» کنی. 🔻ولی چه اسم قشنگی داری برادرم. چه اسم قشنگی. چند سالت بود که رفتی برای ایران بجنگی؟ خانه‌ات کجا بود نسیم جان؟ کجا مادرت آب ریخت پشتت که بروی و برگردی و برنگشتی؟ کجا پدرت هی دانه تسبیح گرداند و لا اله الا الله گفت و نگذاشت کسی اشک چشمش را ببیند؟ 🔻نسیم جان. من شرمنده‌ام برادرم. شرمنده همه وقت‌هایی هستم که توی صف نان بربری، دوستانت، همشهریانت برای کارگرهای ساختمان نان زیاد خریدند و من برای اینکه یک تنور دیگر نایستم نچ نچ گفتم. شرمنده‌ام که تا همین یک سال پیش به بچه‌ای که پدر افغان داشت، شناسنامه ایرانی نمی‌دادند. نسیم جان شرمنده ام برادر که به لهجه‌ات خندیدم. من را ببخش برادر. 🔻نسیم جان. خوب وقتی برگشتی برادر. ما یک روز است مبهوت یک عکسیم. مبهوت وداع بچه‌های جواد الله کرم با پدرشان. جواد را در سوریه زدند نامردها. سال ۹۵. وسط آتش‌بس. بدنش را حالا آوردند و بچه‌هایش خداحافظی کردند با بابا. خداحافظی که چه عرض کنم. ما را تکه پاره کردند. 🔻نسیم جان. تو هم شنیده بودی که دخترها بابایی‌اند. مگر نه؟ تو هم نشسته بودی توی روضه و شنیده بودی که وسط شب، دختر هوای پدرش را کرد. مگر نه؟ نسیم جان تو هم شنیده بودی که دختر این قدر گریه کرد که خوابش برد. مگر نه؟ نسیم جان روضه مجسم رقیه داشتیم. جایت خالی بود برادرم. نبودی برایت گریه کردیم. برای دختر جواد گریه کردیم. 🔻قربان اسمت بروم. مرا یادت نرود برادر. مرا، این پست اینستاگرام را یادت نرود برادر. نسیم جان. این روضه را یادت نرود برادر. دمت گرم که برای ایران رفتی جلوی گلوله. دمت گرم. مشتی‌گری کردی. معرفت به خرج دادی. سلام ما را به حسین برسان. بگو مواظب دختر جواد هستیم. 💬 مصطفی مسجدآرانی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 🆔 @shobhe_shenasi
💥 کسب درآمد از سایت​های کلیکی #استفتاء_از_مقام_معظم_رهبری 🔺سوال: بنده در یکی از سایتهای کلیکی مقدار دو میلیون تومان سرمایه گذاری کرده ام و آن سایت هم مبلغ ۲۸۰ هزار تومان سود خالص هر ماه به بنده میدهد و طرز کارش این طور است که بنده چهار یا پنج تا تبلیغ کلیکی مشاهده می کنم که به مدت تقریباً ۳۰ ثانیه می باشد و بنده مقداری زیرمجموعه اجاره ای خریداری کردم در همون سایت، که همشون به صورت ربات هستند و آنها هم سود و هم سرمایه را هر شب وارد حساب من می کند یعنی هر شب ساعت ۲۴ مقدار ۷۹ هزار تومان به حسابم واریز میشود که در ماه حساب کنم می شود ۲۸۰۰۰۰ تومان سود یا هر روز ۹ هزار و ۵۰۰ تومان سود، آیا این این کار جایز است یا خیر؟ 🌺 جواب: این کار که مبتنی بر امور غیر واقعی، فریب و اغراء به جهل است، جایز نیست. منبع: مؤسسه فقه اقتصادی طیبات ــــــــــــــــ #داناب (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🏋‍♀حمّال🏋‍♀ 📚 @dastanak_ir ❇️دم عابر بانک پیرمرد کارتشو بهم داد و گفت میشه برام یه موجودی بگیری جوون؟ گرفتم دیدم 16هزار تومن بیشتر نداره. گفت:چقدر موجودی داره باباجان؟ گفتم:16تومن. گفت تف تو این موجودی گرفتنت الاغ😂😂😂 ✅ هرکی گفت بیشترین عضو مورد استفاده ما کدومه؟ قلب؟ نه!! 👈گردنِ دیگران جای خوبیه برای انداختن تقصیرامون 😳 💠لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
بعد از شهادت تا مدتها توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی?" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف . ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. پیکری شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم?! این بدن شده. این بدن قطعه قطعه شده!" بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را کرد و کشید طرفم. داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید?! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه?! کو دست هاش?!" حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید!?" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام،و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد. توی دلم شدن به علیها السلام. گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭 یکهو چشمم افتاد به تکه کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😔 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر . از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . راقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?" نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?😭 گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام." وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔 🌷🌷🌷🌷🌷 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
📚معرفی کتاب نام کتاب: " پیشوای صادق" نویسنده: سید علی خامنه ای ناشر: انقلاب اسلامی 📘تعداد صفحات: 144صفحه 🔻در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی و در زمانی که رهبری جامعه مهم ترین مساله نهضت اسلامی بود، رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای (دامت برکاته) چند سخنرانی درباره تحلیل زندگانی امام ششم (ع) ایراد کرد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تحت عنوان «پیشوای صادق(ع» تنظیم و منتشرگردید. ــــــــــــــــ #داناب (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
من آدم رُکی هستم! تفاوت وقاحت و رک‌گویی؟ 🔸رک به معناى ابراز نظر شخصى در مورد مسائلى است كه مربوط به خود ما می‌شود. 🔸مثلا من فلان غذا رو دوست ندارم و اگر در مورد علاقه‌ من به خوراکی سوال بشه، با صراحت این مسئله رو بازگو می‌کنم؛ يا فرضاً دوستى از من می‌پرسه مياى بريم بيرون؟ اگه نخوام برم، براحتى بگم نه، الان حوصله ندارم. 🔸و اما گستاخی یا وقاحت در رابطه با نظرات ما در مورد ديگران است. 🔸مثلا من به دوستم می‌گم (خصوصا وقتی هیچ نظری از من خواسته نشده) چقدر چاق هستى! يا بگم این لباسی که پوشیدی چقدر زشته! وای... ببخشيد، آخه من خیلی رک هستم. فرق «رک بودن» و «وقاحت» رو بدونيم و هرچه در ذهنمون اومد رو در قالب رک‌گویی تحويل مردم ندهید. 🔹این نوع گستاخی را می‌شود مصداقی از مصادیق حق‌الناس دانست، حق الناس حقوقی است که انسان در رابطه با دیگران باید رعایت کند و رعایت نکردن حقوق دیگران باعث گرفتاری انسان هم در دنیا و هم در قیامت می‌شود. 💌 امام علی(ع) فرمودند: «خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داد و کسی که حقوق بندگان را رعایت کند حقوق خدا را نیز رعایت خواهد کرد. #داناب (داستانک‌ونکات‌ناب 📚 @dastanak_ir
16.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ «قال الصادق» با نوای حنیف طاهری مداح اهل بیت (ع) به مناسبت فرارسیدن شهادت امام ششم منتشر شد. گویم ز امام صادق این طرفه حدیث تا شیعه او به لوح دل بنگارد فرمود که برشفاعت ما نرسد هرکس که نماز را سبک بشمارد قال الصادق علیه‌السلام علیک بصلاة قال الصادق نوحوا علی الحسین شهید کربلا ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقف پول برای رفع دعواها! 🎧 گفتاری بشنوید از دکتر ناصر رفیعی درباره سیره (ع) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰شرح حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام) در ابتدای جلسه درس خارج فقه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۸۳/۰۳/۱۹ ✅هشت خصلت مؤمنانه 1⃣ حفظ آرامش و نباختن خود در حوادث دشوار 2⃣ صبر و استقامت در بلاها 3⃣ شکرگزاری در آسایش و گشایش کارها 4⃣ راضی بودن به رزق بدست آمده از زحمات 5⃣ ظلم نکردن به دشمنان 6⃣ ستم نکردن به دیگران بخاطر دوستان خود 7⃣ و 8⃣ تحمل سختی‌ها و ترجیح راحتی دیگران بر راحتی خود ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
💠 راه و رسم زندگی موفق در کلام امام صادق(ع) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
2.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی زیبا حجت الاسلام سید احمد دارستانی در مورد احترام به مادر ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir