سؤال :
آيا خدا به عبادات ما نياز دارد كه فرمان داده نماز بخوانيم و رو به كعبه بايستيم؟
پاسخ:
اگر همۀ مردم رو به خورشيد خانه بسازند چيزى به خورشيد اضافه نمىشود.
و اگر همه مردم پشت به خورشيد خانه بسازند، چيزى از خورشيد كم نمىشود. خورشيد نيازى به مردم ندارد كه رو به او كنند،
اين مردم هستند كه براى دريافت نور و گرما بايد خانههاى خود را رو به خورشيد بسازند.
خداوند به عباداتِ مردم نيازى ندارد كه فرمان داده نماز بخوانند.
اين مردم هستند كه با رو كردن به او از الطاف خاص الهى برخوردار مىشوند و رشد مىكنند.
🌷 خداوند متعال در قرآن مىفرمايد:
اگر همۀ مردم كافر شوند،
ذرّهاى در خداوند اثر ندارد،
زيرا او از همۀ انسانها بىنياز است.
«اِن تكفروا انتم و مَن فى الارض جيمعاً فانّ اللّه لغنىٌّ حميد»
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
حجت الاسلام عالی1 - چه کار کنیم که بتوانیم امام زمان (عج) را ببینیم ؟.mp3
زمان:
حجم:
2.37M
❓❓چه کار کنیم که بتوانیم امام زمان (عج) را ببینیم ؟
#استاد_عالی
#جلسه_هشتم
#دینداری_در_آخرالزمان
#دیدار_امام
#سخنرانی_کوتاه
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
#چقدر_زیبا
دختر کوچک از پدرش پرسید بابا مگر شما نمی گویید که مسافر نباید روزه بگیرد؟
پدر گفت بله دخترم این یک قانون الهی است و کسی که به مسافرت می رود روزه اش صحیح نیست.
⁉️ دختر گفت: بابا پس ما هم که در این دنیا مسافر هستیم نباید روزه بگیریم چون قرار است به یک مسافرت ابدی برویم.؟؟!!
🔹 پدر خندید 😊و گفت دخترم این ها قوانین دنیایی است و سفر آخرت؛ قانون آخرتی است. ما قوانین دنیایی را انجام می دهیم تا در سفر آخرتی که برگشتی ندارد و آنجا وطن همیشگی ماست روز های خوش و زیبایی داشته باشیم.
✅ دخترم در حقیقت ما به مسافرت نمی رویم.
بلکه بعد از مرگ، از زندان دنیا و جسم آزاد می شویم و به منزلگاه حقیقی که به آنجا متعلق هستیم بر می گردیم.
✍ دخترم؛ پس بکوش که آزادی نزدیک است.
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🎣 شکار نشی!
😉 فضای مجازی دریای وسیعیاست که شکارچیها همیشه درکمیناند!
برای اسیر نشدن در شبهات و هجوم نامحسوس افکار مسموم در فضای مجازی....👇
به کانال پاسخ به شبهات فضای مجازی بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
✅ تقدیر شده از سوی نهاد رهبری در دانشگاهها
📞 دفترچه تلفن یک اصفهانی: 🙈 😅
▪️آقام
▪️ننِم
▪️آمو اسدُلای
▪️آمو کوچیکم
▪️آمیزَلی
▪️حچ خانوم
▪️حجاقا مَمِد
▪️محسنی دای۫م...
▪️همساده خاله بتول
▪️داریوشی دییونه
▪️هوشنگی خالِما اینا
▪️ممد یه کتی
▪️آجریه
▪️گچیه
▪️مصالح فروشه که یوخده میشله
▪️مصالح فروشه که نیمی شله
▪️در آلمییونیه تو دَس گِرد
▪️رضوانی عاموم
▪️مادری بِچا
▪️بوسورم
▪️خارسوم
▪️خار زن خیگه
▪️بردِرزنی حَ سِد جواد
▪️بانگیه سری خَلجا
▪️بانگیه روبروخونِمون
▪️حج آقا محضرداره
▪️گازیه
▪️رامینی مطرب
▪️ماس بنده تو جَده گودالی
▪️احمِد سلمونی
▪️خادمی شازده مَمِد برا کارا کفاره آ نُمازی مِیِت
😂😂😂😂
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
⏱ نمازگزاران ۸ دقیقه از اول اذان صبح صبر کنند، بعد نماز صبح بخوانند..
🔻مؤسسه موضوع شناسی احکام فقهی (به مدیریت حجت الاسلام فلاح زاده) برای موضوع فجر صادق و وقت نماز صبح با حضور کارشناسان خود تحقیق میدانی را انجام داده و به این نتیجه رسیده است که نمازگزاران برای اقامه نماز صبح باید ۸ دقیقه از اول اذان صبح صبر نمایند و سپس نماز خود را بخوانند.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
🔴 بدترین اخلاق تکبر
حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:
أقبح الخلق التّكبّر
بدترين اخلاق تكبر است [تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، صفحه : 30]
🔻🔻داستانك🔻🔻
خداوند روزي به حضرت موسي فرمود: برو بدترين بنده مرا بياور .موسي رفت يكي از گناهكارهاي درجه يك را پيدا كرد ووقتي ميخواست با خود ببرد،گفت نكند يك موقع اين آدم توبه كرده باشد ومن فكر كنم كه اين بنده ي گناهكار مي باشد رهايش كرد.
رفت دزدي را گرفت تاببرد نزد خود گفت نكند نكند اين بنده خاص خدا باشد وتوبه كرده باشد وخدا او را بخشيده باشد ولش كرد.
هر كسي را مي گرفت با چنين فرضيات وداوريهائي آزادش مي نمود.
بالاخره سگي را گرفت وگفت بدتر از اين كه ريگر نداريم ،رفت ميانه ي راه رهايش كرد وگفت شايد در عالم سگي بودنش كاري كرده باشد ؛بالاخره موسي دست خالي پيش خدا رفت.
خدا گفت:اي موسي دست خالي آمدي؟
موسي گفت: هرچه گشتم بدتر از خودم پيدا نكردم.
خدا گفت: اي موسي هر آئينه اگر غير از اين كرده بودي از پيغمبري عزل ميشدي!
[منبع : حدیث دل سپردن، مرتضي آقاتهرانی ،صفحه 17]
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
🌸راهکارهای زندگی موفق در جزء سیزدهم🌸
۱ سوره یوسف، آیه ۵۶
🌸اگر خدا بخواهید، اسیر دیروز، امیر و عزیز امروز می شود.
۲. سوره یوسف، آیه ۵۹
🌸گاهی ظالم محتاج مظلوم می شود.
۳. سوره یوسف، آیه ۶۵
🌸هرگز قدرت را وسیله انتقام قرار ندهید.
4 سوره یوسف، آیه ۹۰
🌸هرکس تقوا و صبر پیشه کند، نتیجه آن را می بیند.
5 سوره یوسف، آیه ۹۷ - ۹۸
🌸در هنگام مشکلات و گرفتاری ها از پدرتان بخواهید دعایتان کند.
۶. سوره یوسف، آیه ۹۳
🌸فرزند ناصالح باعث کوری پدر و فرزند صالح موجب بینایی او می باشد.
۷ سوره یوسف، آیه ۹۹
🌸 مراقب باشید که پست و مقام شما، مانع احترام به والدینتان نگردد.
8 سوره یوسف، آیه 109
🌸جهان طبیعت، کلاس درس است نه خانه ی غفلت.
۹. سوره ابراهیم، آیه ۲۴
🌸سخن پاک همچون درختی است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است.
۱۰. سوره ابراهیم، آیه ۷
🌸اگر شکرگزار باشید، نعمت شما افزون می شود.
۱۱ سوره رعد، آیه ۲۵
🌸کسانی که پیمان خود را با خدا می شکنند و در زمین فساد می کنند، مورد لعنت خداوند قرار می گیرید.
۱۲ سوره رعد، آیه 11
🌸حال و روز و زندگیتان زمانی تغییر می کند
#داناب 📚 @dastanak_ir
▪️ ماجراهای کاپشن دوخت ایران!
رهبر انقلاب امروز در ارتباط تصویری با مجموعههای تولیدی:
🔻 در همین [یکی دو] سال گذشته که احتیاج پیدا کردیم به یک تعدادی کاپشن پسرانه، دخترانه، بچهگانه؛ من گفتم اصلاً از بازار نخرید، بدهید تولید کنند. قطعاً از انواع خارجیاش بهتر بود؛ یعنی زیباتر، محکمتر و بهتر. خب وقتی که میتوانیم ما در داخل تولید کنیم چرا از خارج وارد کنیم؟
🔻 خود من دو تا کاپشن داشتم که گاهی کوه که میرفتیم استفاده میکردم، اینها خارجی بود و سوغاتی برای من آورده بودند؛ اینها را دادم رد شد و گفتم از این داخلیها تهیّه بشود.
🔻 همین کاپشنی که گفتم برای من خریده بودند، من دیدم که روی آن یک چیزی زدهاند که این تولید خارجی است که دروغ بود؛ خیّاطش را میشناختیم، میدانستیم چه کسی درست کرده و کِی درست کرده، و گفتیم کندند آن را. ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
3.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 میخوای تمام گناهات رو ببخشم!
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
#هر_روز_یک_کار_خوب
🌺 با یک نانوایی در محلهای که مردم آن قدرت خرید پایینی دارند صحبت کنید و هزینه پخت یک روز را بپردازید
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکي آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطي او را صدا کرد.
خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضايتي خودش را به رويش بياورد، گفت: تو در امتحان نمره 9 گرفتي. تو تنها کسي هستي که نمرۀ قبولي نگرفته است.
پسرک با خجالت و در حالي که صورتش سرخ شده بود، سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، ميشود... ميشود يک نمره به من ارفاق کنيد؟
خانم معلم با عتاب مادرانهاي سرش را تکان داد و گفت: يک نمره ارفاق کنم؟!!. اين ممکن نيست. من طبق جوابهايي که در برگۀ امتحانت نوشتهاي به تو نمره دادهام.
او اضافه کرد: نگران نباش. من که نميخواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبيه کنم. تو بايد در امتحان بعد تلاش بيشتري کني و نمرۀ بهتري بگيري.
پسر با صدايي که نشان ميداد خيلي ترسيده است، گفت: اما مادرم کتکم ميزند.
خانم معلم ساکت شد. او آرزوي والدين را درک ميکرد که ميخواهند بچههايشان بهترين نمرهها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفي نميتوانست در برابر بچههاي بازيگوشي که در امتحاناتشان ضعيف هستند، نرمش نشان دهد.
اما يک موضوع ديگر هم بود. او ميدانست که کتک خوردن بچهها هم هيچ کمکي به تحصيلشان نميکند و حتي تأثير منفي آن ممکن است آنها را از تحصيل بازدارد.
نميدانست چه تصميمي بگيرد. يک نمره ارفاق بکند يا نه. او در کار خود جداً اصول را رعايت ميکند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهي به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس ميلرزيد و به گريه هم افتاده بود.
عاقبت رو به پسرک کرد و با صداي ملايمي گفت: ببين! اين پيشنهادم را قبول ميکني يا نه؟
من به ورقهات يک نمره «ارفاق» نميکنم. فقط ميتوانم يک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم بايد در امتحان بعدي 2برابر آن را، يعني2نمره، به من پس بدهي. خوب است؟
پسرک با شادي غير قابل وصفي گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدي 2نمره به شما پس ميدهم.
او با خوشحالي از خانم معلم تشکر کرد و رفت. از آن پس براي اين که بتواند در امتحان بعدي قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زياد درس ميخواند. تا اين که در امتحان بعد نمرۀ بسيار خوبي کسب کرد.
از طرف مدرسه به او جايزهاي داده شد. وقتي در مراسم اعطاي جايزه نگاهش به خانم معلم افتاد، از ديدن لبخندي که معلمش به او ميزد، احساساتي شد و گريه کرد.
از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبيرستان را با نمرات عالي پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او اولين دانشجو از روستايشان بود.
پس از مشغول شدن به کار و به دست آوردن موفقيتهاي شغلي و مالي پياپي، بارها و به بهانههاي گوناگون به سازندگي روستايشان کمک کرده و هر سال به ديدن معلمش به آنجا ميرود.
او هميشه ماجراي قرض نمره را براي دوستانش تعريف ميکند و از بازگويي آن هميشه هيجان زده ميشود. زيرا ميداند که نمرهاي که خانم معلم به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir