بسمه تعالی
🕋 تو خوب می شوی !!!
آيتالله احدی از اساتيد حوزه علميه قم و صاحب تفسیر فروغ میگوید:
حدود بیست سال است که در شهر بابل به مدّت ده روز، بعد از نماز صبح، جلسه داریم. يک بار وقتی از منبر پايين آمدم، دیدم آقایی که همیشه جلوی منبر مینشست و اهل اشک و ناله بود، آمد و گفت: حاج آقا يک وقتی به من میدهی!؟
گفتم: اتفاقاً خیلی دلم میخواهد با هم حرف بزنيم. شما چند سال است پای منبر من میآيی، امّا خیلی آرام و ساکت هستيد.
آن روز ايشان به منزل ما که در روستایی در بابل است آمد. بعد از کمی صحبتهای اوليّه، شروع کرد به گفتن:
حاج آقا! من جوانی لات بودم توی این شهر، همهگونه اشتباه از من سر میزد. تا اینکه انقلاب پيروز شد. یک بار اهالی محل داشتند با مینیبوس به جماران خدمت امام میرفتند. به من گفتند تو هم بيا.
با خودم گفتم: بابا، ما و اين همه معصيت!... امّا باشد، من اين سيّد را دوست دارم.
به هر حال ما هم آمدیم جماران. امّا امام آن روز ملاقات نداشت. مردم پشت در آنقدر شعار دادند که حاج احمد آقا آمد و گفت: شما صبر کنید، ساعت ده و سی دقیقه به بعد، بیایید دست امام را ببوسید و بروید.
ما هم به صف برای دستبوسی امام ایستادیم. همه دست امام را بوسیدند و رفتند. نوبت به من رسید. تا آمدم دست امام را ببوسم، ایشان دستشان را کشيدند!!!
خیلی حالم گرفته شد، امام هم این موضوع را فهمید.
تو همان حال و هوای لوطیگری و لاتی با خودم گفتم: بابا مرد حسابی، برای همه داشتی، امّا برای من دست کشیدی!؟ خب اگر میدانستم نمیآمدم.
آمدم از در بروم بیرون که محافظ امام دوید و آمد و گفت: آقای فلانی! شما بیرون نرو!
با خودم گفتم: نکند میخواهند من را بازداشت کنند!؟
گفتم: من کاری نکردم!
مجدداً محافظ امام گفت: به شما میگویم نرو! امام با شما کار دارند!
منتظر ماندیم تا همه رفتند. من رفتم داخل اتاق، دیدم امام و حاج احمد آقا نشستهاند. امام با اشاره به حاج احمد آقا فرمود: برو بیرون!
بعد امام دستم را گرفت و فرمود: ناراحت شدی!؟
گفتم: بله. آقا اینها همشهریهای من بودند. همه دست شما را بوسیدند، امّا من...!!!
امام با حالتی خیرخواهانه فرمود: پسرم چرا نماز نمیخوانی!؟ چرا گناه میکنی!؟ خدا چه بدی به تو کرده!؟
تعجّب کردم. گفتم: حاج آقا! شما از کجا میدانید!؟
امام فرمودند: شما هم به دین خودت عمل کن، به این مقام میرسی.
بعد انگشترشان را در آوردند و گفتند: این انگشتر مال شما.
حضرت امام ادامه داد: تو خوب میشوی! خوب میشوی! با دختر یک آیتالله ازدواج میکنی، امّا بچّهدار نمیشوی، بعدها راه کربلا باز میشود.
در سفر اوّل کربلا نه، در سفر دوّم، پايين پای حضرت عبّاس(سلامالله عليه) ایست قلبی میکنی و از دنیا میروی و تو را کنار قبر حضرت عبّاس(سلامالله عليه) دفن میکنند. ولی این مطلب را به کسی نگو!
حاج آقای احدی! همه مطالب امام تا اینجا درست بود. من داماد یکی از آیات عظام شدم. بچّهدار هم نشدم. سفر اوّل کربلا رفتم. حالا عازم دومين سفر کربلا هستم.
آيتالله احدی ادامه داد: ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم. کاروان برگشت. امّا دوست ما همراه کاروان نبود!
اهل کاروان گفتند: درست کنار قبر حضرت عبّاس(سلامالله عليه)، در حال خواندن زیارتنامه، ایست قلبی کرد و از دنیا رفت.
آمدند او را برای دفن از حرم بیرون ببرند، خدّام حرم حضرت عبّاس(سلامالله عليه) آمدند و گفتند: کجا!؟ حضرت عبّاس(سلامالله عليه) در عالم خواب به ما پيغام داده که این مرد با این مشخّصات را پایین پای من دفن کنید!
الان جلوی کفشداری حضرت عبّاس(سلامالله عليه)، قسمت پایین پای حضرت، سنگی است که روی آن نوشته: مرحوم عبّاس مرندی.
آیتالله احدی ادامه داد: من کل مطلب را روی نوار ضبط کردم، و بعدها این نوار، به نشر آثار امام فرستاده شده است.
منبع:
کتاب راهيان علقمه، کاری از گروه شهید ابراهیم هادی
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
#نکته
🔹 تو این #اوضاع_کرونایی، بیشتر از همه تو کف یه گروهم؛
موتور سوارهایی که کلاه ایمنی ندارند اما یه ماسک گنده زدند به صورتشون!!
🔹آخه عزیز من میدونی تلفات نداشتن کلاه ایمنی چقدر زیاده درحالیکه که ویروس کرونا برای جوونا و آدمای سالم فقط در حد یه سرماخوردگی ساده است؟
💬 قربانی مقدم
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
❇️ توصیه های آیت الله العظمی مظاهری در پاسخ به سوالی در مورد کرونا
1⃣ همگان باید به توصیههای بهداشتی و دستورات پزشکی، به طور جدّی «توجه و عمل» کنند.
2⃣ مسئولان مربوطه باید به طور همه جانبه درباره این مشکل، «برنامهریزی و اقدام عاجل و مستمّر» داشته باشند، چنانکه تاکنون نیز تلاشهای فراوانی را به انجام رسانیدهاند.
3⃣ همگان به خداوند متعال «توکّل» کنند و با اعتماد به الطاف خداوند رحمان و رحیم، سعی نمایند که تمرکز فکری بر روی این مشکل و اضطراب در این باره را کاهش دهند.
4⃣ «توسّل» به قرآن کریم و اهلبیت علیهمالسلام خصوصاً زیارت عاشورا و زیارت جامعه کبیره را فراموش ننمایند.
5⃣ از «قرائت قرآن» به خصوص سوره مبارکه حمد و آیة الکرسی و سوره یس و همچنین «دعا» خصوصاً ادعیۀ مأثوره نظیر دعای مشلول، دعای یستشیر و دعای مجیر، که مایه آرامش دلها و رفع بلاها و شفای بیماران است غفلت ننمایند.
6⃣ «اجتناب جدّی از گناه» و «توبه» به معنای حقیقی هم، یکی از عوامل دفع بلا و اصلاح امور و حُسن عاقبت است که باید مورد توجه و عمل همگانی باشد.
امیدوارم خداوند با تفضّل خود، همه مشکلات و ابتلائات را مرتفع فرماید و امید و شادی و اطمینان را بر بندگان خود خصوصاً مردم با ایمان و ملّت عزیز ایران حکفرما سازد.
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
🚨 امر به معروف جالب #رهبر_انقلاب نسبت به حجاب خانم بینظیر بوتو
💠 خانم بی نظیر بوتو نخست وزیر فقید پاکستان که خدمت رهبر انقلاب آمده بود، ما نسبت به حجاب ایشان ایراد گرفتیم و حتی چادری برایشان پیدا کردیم و ایشان چادر به سر خدمت آقا رسید. آقا از همان اول در مقام نصیحت برآمدند و فرمودند: دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی.
همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کرد و در حالی که گریه میکرد، میگفت: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا شفاعت کنید. آقا بلافاصله فرمودند: "شفاعت مخصوص محمد و آل محمد است. بهترین شفاعت در این دنیا این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت علیهم السلام هماهنگ کنید. از زی خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید."
🔰 راوی: حجة الاسلام موسوی کاشانی
🚩 پاسخبهشبهاتفــجازی👇
🆔 @shobhe_shenasi
موبایل فروش اصفهانی هم به خاطر رکود بازار در این روزها به علت شیوع ویروس کرونا،طلبهایش از مشتریانش را چند ماه عقب انداخت.
وقتی هوای همدیگه رو داشته باشیم ، سختترین بحرانها رو راحت پشت سر میذاریم.
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
#تیکه_آمریکایی_و_جواب_ایرانی
چون زبان انگلیسی رو خوب بلد بودم با یه جوون هم سن و سال خودم از آمریکا دوست شده بودم و هر از چند گاهی با هم در یک موضوعی چت و بحث می کردیم.
⁉گفت شنیدم کرونا به کشور شما هم اومده و خیلی بهم ریختین؟!😂
گفتم بله خیلی غیر منتظره بود.
و نه این که شما نگرفتید؟! شما که خیلی ادعای پیشرفت می کنید دیگه چرا؟!!😜
⁉گفت خب آره!! اما ما ادعای اینو نداریم که ناجیان ما به راحتی شفا میدن و خوب میشیم؟! شنیدم به همون زیارت گاهاتون هم می ترسید برید؟! خب برید شفا بگیرید دیگه؟؟!!😜
گفتم مشکل تو اینه که فکر می کنی دین ما یه چیز میگه و عقل و علم هم یه چیز دیگه؛ اما کاملا اشتباه میکنی!! چرا که ما مثل شما قائل به این ایسم ها نیستیم که عقل و دین را جدای از هم بدانیم.
بلکه ما معتقدیم هر آنچه را که یک عقل سالم بگوید شرع و دین هم آن را می گوید و بالعکس.
لذا در این موقعیت عقل به ما می گوید در مکان هایی که تجمع باشد احتمال این که ویروس منتقل شود زیاد است.
مثل این است که گفته شود در این حرم بمب گذاشتند و شما که قائل به این هستید که منجیان و امامان شفاء می دهند لذا برو بگو بمب منفجر نشود.!!!؟؟
امامان ما هم مثل دیگران مریض می شدند و پیروان خود را به نظافت و به خوردن دارو جهت شفاء یافتن توصیه می کردند. و در حقیقت خدا شفاء را در خوردن دارو قرار داده است. و نه این که ما هیچکاری نکنیم و منتظر امداد غیبی باشیم.
⁉ گفت اینایی که گفتی درست پس چرا این همه از معجزه میگین و کارهای خارق العاده ی اونا رو تعریف می کنین؟!
گفتم برادر مسیحی حضرت عیسی که مرده ها رو زنده می کرد و مریض لاعلاج رو شفا می داد، پس چرا اون موقع که موشک های ما پایگاه شما رو با خاک یکسان می کرد درخواست معجزه نکردید!؟!😳 هر چند تا این حد هم نمی فهمید.
ثانیا اگه قرار باشه که تمام کارها با معجزه پیش بره پس چرا خدا میکروب رو خلق کرده پس اختیار و عقل انسان دیگه کی میخواد به دردش بخوره!!
بله ما به معجزه هم اعتقاد داریم اما اون یه موقع ای میاد که خدا بخواد و خودمون هم مونده باشیم چه کار کنیم.
مثل همون وقتی که با تمام تجهیزاتتون آمده بودید طبس ما و می خواستید ما رو غافلگیر کنید اما غافلگیر شدید و خدا یه طوفانی براتون فرستاد که ما تازه روز بعد متوجه شدیم که شما کی آمدید و کی رفته اید!!😜😜
اینو که گفتم هنوز رفته که دیگه جواب بده!!!😂
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
3.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
4.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گر نگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
تا وقتی خدا نخواد ، هیچ اتفاقی نمیوفته
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشن جالب «ایران ماریو» 😉✌️
#کرونا_را_شکست_می_دهیم
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی
بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش
فرو رفت از شدت درد فریادی زد
سوزن را چند متر دور تر پرت کرد .
مردی حکیم که از ان مسیر عبور می کرد
ماجرا را دید سوزن را اورد به کفاش
تحویل داد و شعری را زم زمه کرد
درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن انگه که خارش خوری .
این سوزن منبع درامد توست این
همه فایده حاصل کردی یک روز که
از ان دردی برایت امد ان را دور می اندازی!
درس اخلاقی اینکه اگر از کسی یا
وسیله ای رنجشی امد بیاد اوریم
خوبی های که از جانب ان شخص
یا فوایدی که از ان حیوان وسیله
یا درخت در طول ایام به ما رسیده ,
ان وقت تحمل ان رنجش اسان تر می شود ...
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
ماجرای اقامه نماز سردار سلیمانی در کاخ کرملین قبل از دیدار با پوتین
ابراهیم شهریاری ماجرای نماز سپهبد شهید سلیمانی را که در کاخ کرملین اقامه کرد، نقل میکند. در بخشی از کتاب «سلیمانی عزیز» که روایتگر خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است، ابراهیم شهریاری ماجرای نماز شهید سلیمانی را که در کاخ کرملین اقامه کرد، تعریف کرده است.
در این خاطره آمده است:
وقت نماز بود، زدیم بغل، گفتم: «حاجی قبول باشه.»
گفت: «خدا قبول کنه، انشاءاللّه.»
نگاهم کرد و گفت: «ابراهیم!»
ــ نمازی خواندم که در طول عمرم در جبهه نخواندم.
به حاج قاسم گفتم: حاج آقا شما همهی نمازهایتان قبول است.
قصه نماز خوانده شده حاج قاسم فرق میکرد. به کاخ کرملین رفته بود و با پوتین قرار داشت. تا رئیسجمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامهاش را گفت. صدایش در سالن پیچید، بعد هم به نماز ایستاد. همه نگاهش میکردند. میگفت: در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده.
پایان نماز پیشانیاش را روی مهر گذاشت. به خدای خودش گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یک روزی در کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی آمدم اینجا نماز خواندم.»
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir
برو به جهنم :
در زمان آقا محمد خان قاجار شخصی از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبتی داشت پیش صدر اعظم شکایتی برد.
صدر اعظم دانست که حق با شاکی است . گفت : اشکال ندارد می توانی به اصفهان بروی، مرد گفت : اصفهان دست برادر زاده شماست . گفت به شیراز برو . مرد گفت : شیراز دست خواهر زاده شماست . گفت : خوب به تبریز برو . گفت آنجا دست نوه شماست .
صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت گفت : چه می دانم .برو به جهنم.
مرد با خونسردی گفت : آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارند...
ــــــــــــــــ
🚩 #داستانک و نکات #ناب👇
📚 @dastanak_ir