💢 خدا شوخی هایش را خرید
دو سال قبل از شهادت محمدرضا که هنوز آموزشهای نظامی شروع نشده بود سر مزار شهید جهانآرا بودیم و محمدرضا عادت داشت روی مزار شهدا را با گل تزئین کند. در همین حین من در حال فیلمبرداری از محمدرضا بودم. به من گفت این فیلمها را بعد از شهادتم پخشکن. من هم مثل همیشه شروع به خندیدن کردم و به او گفتم «حالا کو تا شهادت یک چیزی بگو اندازهات باشه». در همین حین به او گفتم «حالا قرار است کجا شهید بشی؟»، گفت «دمشق»، گفتم «تو بروی دمشق دمشق کجا میره؟ یک چیزی بگو واقعا بشه». گفت «اگر دمشق نشد حلب شهید میشوم». همان موقع این صحبتها به نظرم شوخی آمد الان وقتی به شوخیهای محمدرضا نگاه میکنم میبینم یا میدانسته و این حرفها را میزده و یا خدا شوخیهایش را خریده است.
به نقل از خواهر #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
1.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماسک زده بود تا ویروس منحوس کرونا او را نکشد، غافل از اینکه به دست ویروس منحوس اسراییل کشته میشود.
جوان فلسطینی که ساعتی قبل، در "باب الحطة" مسجد الاقصی با شلیک سرباز صهیونیست به شهادت میرسد.
💬 جواد جلالی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
خوب میدانم بدم امّا بزرگی کن ..
درمیان روضه این شبها،
نگاهم کنحسین ..
در دو دنیا مطمئنّم که به دردم میخوری
من به دردت میخورم آیا ..؟!
نگاهم کن حسین ...
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
چطوری میشه تو بورس با ده میلیون تومن، صاحب یه خونه 5 میلیاردی شد؟😁
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
👈#حجابزیباستولی…👇👇
🔹شهیدی گفت: خواهرم…تو در سنگر حجاب مدافع خون منی…🍃⚘
🔹شهید دیگری گفت: خواهرم… استعمار از سیاهی چادر تو بیشتر از سرخی خون من میترسد…🍃⚘
✍یادمان باشد که تا ابد مدیون این شهدائیم... شهدایی که لباس و نوع شلوار و مُد روز برایشان معنایینداشت… حجاب هم فرهنگی است که مُد روز و مدلهای مختلف بر نمیدارد…
🔹بانوی خوبم! فلسفـه حجاب تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست! که اگر چنین بود، چرا خدا تو را با حجـاب کامل
به حضور میطلبد در عاشقانهترین عبادتت؟!
🍃⚘جنـس تو با حیـا خلق شده...⚘🍃
رعایت حجاب تو شرط انتظار حجتابنالحسن (عج) است.🍃⚘🕊
باشــهداء_تـاســیدالــشــهــداء🇮🇷
#ما_ملت_امام_حسینیم
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
.
💫 داستان کوتاه
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹
حکیمی جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت:
شوهر من آهنگرى بود که از روى بىعقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.
وقتى هنوز مریض و بىحال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولى به جاى اینکه دوباره سر کار آهنگرى برود مىگفت که دیگر با این بدنش چنین کارى از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود.
من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمىخورد برادرانم را صدا زدم و با کمک آنها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لااقل خرج اضافى او را تحمل نکنیم.
با رفتن او ، بقیه هم وقتى فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتند و امروز که شما این بستههاى غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم.
اى کاش همه انسانها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!
حکیم تبسمى کرد و گفت: حقیقتش من این بستهها را نفرستادم. یک فروشنده دورهگرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین!
حکیم این را گفت و از زن خداحافظى کرد تا برود. در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستى یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
💥 چهار شرطِ همراهی با کاروان امام حسین(ع)
«سیدالشهدا(ع) وقتی میخواستند در روز هشتم ذیالحجه ( روز ترویه) از مکه بیرون بیایند، یک خطبهای دارند که ظاهرِ آن، خطاب به کسانی است که در سال ۶۰ هجری در مکه هستند و حضرت دارند آنها را دعوت میکنند، ولی خطابِ ایشان عام است و همۀ ما هم گویا مخاطبِ این خطابِ حضرت هستیم. اگر اجابت کنیم حضرت از ما هم دستگیری میکنند و ما را هم به کاروان خودشان ملحق میکنند؛ حضرت میفرمایند:
«مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا».
در همین فراز کوتاه، چهار شرطِ همراهی با کاروان عاشورا ذکر شده است:
🔹 شرط اول: از جان گذشتن
«بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَه». این مسیر، مسیری است که انسان باید از جان خودش عبور کرده باشد. اگر کسی میخواهد با امام حسین حرکت کند، باید جانش را در کفِ دست بگیرد و همه سرمایهاش را بیاورد. کسی که به تعلقات خودش چسبیده، و به مالش، به زندگیاش، به جانش علاقمند هست و میخواهد اینها را حفظ کند، نمیتواند به این کاروان راه پیدا کند.
امام حسین(ع) با همه سرمایۀ ما کار دارند. با خودِ ما کار دارند؛ میخواهند این جان را از ما بگیرند و به خدا برسانند؛ کسانی پا به این میدان میگذارند که میدانند جان دادن در رکاب سیدالشهداء «غرامت» نیست، بلکه «غنیمت» است.
🔹 شرط دوم: آمادگی لقاء
اگر کسی خودش را آمادۀ لقاءالله کرده و مشغول به دنیا نیست، بلکه از دنیا بزرگتر شده و دلش از دنیا بیرون رفته است، میتواند با سیدالشهدا(ع) حرکت کند.
کسانی که هنوز از دنیا بزرگتر نشدهاند و تمام هَمّشان این است که به چربوشیرین دنیا برسند، با امام همراه نمیشوند.
🔹 شرط سوم: کوچ از دنیا
طالبان همراهی با امام حسین(ع) باید از دنیا کوچ کنند. «فَلْيَرْحَل». کوچ بهمعنی مسافرت نیست. «مسافر» غیر از «راحل» است. وطنِ مسافر در پشتسرش قرار دارد؛ میرود و برمیگردد! اما راحلْ آن کسی است که دل از وطن شسته، چشم از وطن برداشته و وطنش پیشِ روی اوست؛ لذا به فکر برگشتن نیست. اگر کسی مشتاق لقاء خدا شده، همه سرمایهاش را در دست گرفته که این سرمایه را ببرد و به لقاء خدا برساند، او باید از دار دنیا کوچ کند و دیگرْ دنیا را وطنش قرار ندهد و به هیچ وجه قصد برگشت نداشته باشد.
🔹 شرط چهارم: معیت با امام
شرط چهارم که مهمترین شرط است این است: فَلْيَرْحَلْ «مَعَنَا». باید خودش را به امام برساند. مهمترین نکته در سفر الی الله همین است: راهی به سوی خدا نیست الا با امام. این راه با پای ما رفتنی نیست؛ نه با پای دل، نه با پای عقل.
آنهاییکه با امام حرکت نمیکنند طعمۀ شیطان میشوند؛ گاهی اشتیاق و بیقراری هم دارد، شوری هم در دلش میافتد، دلش گرم میشود، میخواهد به سمت خدا حرکت کند، ولی اگر با امام حرکت نکند به مقصد نمیرسد.
الان هم مسئله همین است، الان هم اگر کسی میخواهد به خدا برسد، باید خود را بسازد و با کاروان امام حسین(ع) حرکت کند.»
#استاد_میرباقری
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
تفاوت مسافر و راحل
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
﷽نماز خربزه ای⚠️
شهید #آیتالله_دستغیب در کتاب نفیس داستانهای شگفت نقل میکند: مرحوم شیخ الاسلام مزبور – علیه الرحمه – فرمود : شنیدم از عالم بزرگوار وسید عالیمقدار امام جمعه بهبهانی ( اسم شریفش را نیز نقل فرمود ولی بنده فراموش کرده ام ) که در اوقات تشرف به مکه معظمه روزی به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مکان مقدس از خانه خارج لطف خدا و ناسپاسی بنده شدم ، در اثنای راه ، خطری پیش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد و با کمال سلامتی از آن خطر رو به مسجد آمدم ، نزدیک در مسجد ، خربزه زیادی روی زمین ریخته بود و صاحبش مشغول فروش آنها بود ، قیمت آن را پرسیدم گفت آن قسمت ، فلان قیمت و قسمت دیگر ارزانتر و فلان قیمت است ، گفتم پس از مراجعت از مسجد می خرم و به منزل می برم . پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم ، در حال نماز در این خیال شدم که از قسمت گران آن خربزه بخرم یا قسمت ارزانترش و چه مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در این خیال بودم و چون از نماز فارغ شده خواستم از مسجد بیرون روم ، شخصی از در مسجد وارد و نزدیک من آمد و در گوشم گفت خدایی که تو را از خطر مرگ ، امروز نجات بخشید آیا سزاوار است که در خانه او نماز خربزه ای بخوانی ؟ فورا متوجه عیب خود شده و بر خود لرزیدم ، خواستم دامنش را بگیرم او را نیافتم
مرا غرض زنماز آن بُود که پنهانی
حدیث درد فراق تو با تو بگزارم
وگرنه این چه نمازی بُود که من بی تو
نشسته روی به محراب و دل به بازارم
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
امام على عليه السلام:
دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده به اعتماد بر اوست. پس اگر به سخن او اعتمادى نشود، زنده نيست
الكَذّابُ و المَيّتُ سَواءٌ؛ فإنّ فَضيلَةَ الحَيِّ علَى المَيّتِ الثِّقَةُ بهِ، فإذا لَم يُوثَقْ بكَلامِهِ بَطَلَت حَياتُهُ
غررالحكم حدیث 2104
🆔 @hadisgraph
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
#حسینجان
این راز پُر از عذاب پیشت باشد
تصویر من ِ خراب پیشت باشد
شاید که محرمت نبودم آقا
این اشک علیالحساب پیشت باشد
#السلامعلیکیاسیدناالمظلومیااباعبدالله💔
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
مکالمه دو جنین در شکم مادر :
🔸اولی: تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
🔹دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم
🔸اولی: امکان نداره.
ما با جفت تغذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
🔹دومی: شاید مادرمونم ببینیم
🔸اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش
🔹دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.
🔸اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
🔹دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی….
🔺این مکالمه چقدر آشناس!
تا حالا بودن خدا را اینطوری به همين سادگی حس نكرده بودم؛
ــــــــــــــــــ
☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇
🆔 @dastanak_ir