eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)💠
11.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
124 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
چند لحظه روی این جمله فکر کنیم💭💭 @DasTanaK_ir | داناب 👈
واقعیتی که تلاش کردند با هوچیگری بپوشانند @DasTanaK_ir | داناب 👈
از زيد بن على روايت شده است كه گفت: در شب بيست و هفتم ماه رمضان شنيدم پدرم امام سجاد عليه السّلام از اول شب تا آخر آن عرض مى‌كرد: «اللّهمّ ارزقني التّجافى عن دار الغرور و الإنابة إلى دار الخلود، و الإستعداد للموت، قبل حلول الفوت ، خداوند آرام نگرفتن در سراى فريب، بازگشت به سراى جاويد، و آمادگى براى مرگ را قبل از آمدن آن نصيبم فرما.» ــــــــــــــــ عارف واصل میرزا جواد آقا ملکی در توضيح معناى اين دعا می‌گوید: آنچه قرآن كريم، روايات آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مكاشفات اهل يقين بر آن گواهى مى‌دهد اين است كه دنيا سراى فريب بوده و آنچه در آن است آنگونه نيست كه ديده مى‌شود. بلكه صفات موجودات اين عالم كه ديده يا حس مى‌گردد، نظير منظره‌اى است كه از سراب ديده مى‌شود، و ماهيت آن آنگونه كه ديده مى‌شود نيست، و بهمين جهت آن را سراى فريب ناميده‌اند. و اگر قبول اين مطلب براى كسى سخت باشد بايد از خود بپرسد كه آيا خطاى حس را قبول دارى؟ وقتى امكان خطا در تمامى حواس ثابت شد، وقوع خطاى حواس با رواياتى كه به اين مطلب تصريح مى‌كند ثابت مى‌گردد. تعدادى از اين روايات دال بر سخن گفتن جمادات هستند در حالى كه حس آن را منكر است و... بهر صورت اين عالم سراى فريب ناميده مى‌شود چون با شكلهايى كه حقيقتى نداشته و با حقايقى كه شكلى ندارد اهل خود را فريب مى‌دهد.... مؤمنى كه حجاب ناسوت از ديدگانش برداشته شد، ماهيت اشياء همانگونه كه هست براى او جلوه‌گر خواهد شد. و از بين رفتن حجاب «تجافى عن دار الغرور ، آرام نگرفتن در سراى فريب» و آشكار شدن حقايق «انابة الى دار الخلود ، بازگشت به سراى جاويد» ناميده مى‌شود. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
📚 انجام مُفطِر (باطل کننده روزه) هنگام اذان صبح 💠 اگر در سحر ماه رمضان بدون اینکه تحقیق کند صبح شده یا نه، کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و سپس معلوم شود که آن هنگام صبح بوده است، باید قضای آن روز را بگیرد ولی اگر با تحقیق و علم به اینکه صبح نشده، انجام داده باشد و بعد معلوم شود که صبح بوده است، قضای آن روز بر او واجب نیست. @DasTanaK_ir | داناب 👈
رهبر معظم انقلاب: ارتش یک خار ستبر برنده‌ای است در کنار گل جمهوری اسلامی ایران @DasTanaK_ir | داناب 👈
📚 زکات فطرۀ میهمان 💠 سؤال: اگر ميهمان، فطریه خودش را بدهد، آيا از عهده صاحب خانه ساقط مى‌‏شود؟ ✅ جواب: اگر میهمان، نان خور صاحب خانه محسوب شده و با اجازه و از طرف او فطریه خود را بدهد، از عهده ميزبان ساقط مى‌ گردد. @DasTanaK_ir | داناب 👈
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مناجات رهبری با خداوند قبل از جلسه مهم خبرگان @DasTanaK_ir | داناب 👈
14.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نامه‌ای که زندگی رهبری را تغییر داد! @DasTanaK_ir | داناب 👈
1.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در شهر آزادی اسیر این و آن است در خانه‌ام آزادی‌ام را دوست دارم @DasTanaK_ir | داناب 👈
🔴 داستان جوان فاسد و امام حسین(ع) استاد علی اکبر مهدی پور در کتاب «جرعه ای از کرامات امام حسین» می نویسد: یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389ش برفراز منبر گفت: دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد. گفت: من جوانی شرّ بودم... جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم. شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند، من به دنبال کثافت کاری خود بودم، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود، او را به زور به محلّی بردم و خواستم اورا اذیت کنم، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت: شب عاشوراست، اعتنا نکردم. گفت: من علویّه هستم، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن، اعتنا نکردم. گفت: بیا امشب با امام حسین معامله کن، امام حسین دست عطوفتش را برسر تو بکشد. نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم. به خانه برگشتم، تلویزیون را روشن کردم، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان می‌داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد، مدتی نشستم و گریه کردم. مادرم آمد، تا وارد خانه شد، پرسید: رضا چه شده؟ گفتم: هیچ، گفت: نه، از همه جای اتاق، بوی امام حسین می آید. فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم، چون سرتاپا شرّ هستم. رئیس هیأت گفت: آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا. گفتم: پول ندارم، گفت: با هزینۀ خودم می برم. به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا، همه رفتند حرم، من خجالت می کشیدم. بالاخره من هم رفتم. چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم، مادرم گفت: رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم. رفتند خواستگاری، روز بعد من رفتم، دختر برایم چایی آورد، تا چشمش به من افتاد، فریاد زد: یا زهرا! و بیهوش شد. وقتی به هوش آمد، گفت: دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم، مبادا رد کنی. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
قرار گرفتن این آشغالا بین دو تا سطل آشغال اتفاقی نیست 😂 فقط نمی‌دونم دو تا سطل آشغال گذاشتن که زنونه مردونه ش کنند یا چی ؟ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
😍😍 خبر خوب!!! 💬کانال استاد عالی در ایتا افتتاح شد... ♻️انتشار محتوای سخنان حضرت حجت الاسلام والمسلمین عالی در پیام رسان ایرانی ایتا👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1520435214C391fdb3e6d