eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)💠
11.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
124 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
اینجا مزار شهید جانبازیست که سنش ۷۰سال بوده اما چرا شهادتش دل نوجوانان و جوانان را عجیب سوزانده ؟؟! چرا در مراسم وداع وتشییع اشک چشم بچه ها قطع نمی شد؟ چرا حتی غریبه ها میگویند با شنیدن خبر شهادت این عزیز داغ دلمان تازه شد؟🧐 ✅ جواب بسیار ساده است هر روز ۳ نوبت با تن مجروح و جسم ضعیف ۴۱ سال مقید بودند به شرکت در نماز جماعت اما نه فقط برای نماز جماعت و برای ثواب ... دین منفعلانه را قبول نداشتند نماز جماعت بهانه ای بود برای ارتباط با جوانان و کار فرهنگی ... از یک ساعت قبل از اذان در مسجد بودند و نوجوان و جوان بود که دورشان می چرخیدند. اغلب قبل از اذان بچه ها زنگ خانه را می‌زدند که پشت چرخ آقای عبداللهی را بگیرند و ببرندشان تا مسجد و صدای خواندن قرآن بود و شوخی و شلوغی بچه ها.... و صـدای مبـاحثه کتـاب اصول عقاید و صدای مباحثه کتاب احـکام جـوانان .... و صدای خسته و بریده شهید عبداللهی 😭 @DasTanaK_ir | داناب
بسم الله ۱ کوه صبر زندگیم! امروز فقط با شما و از شما میگویم که اگر شما نبودی چطور پدر شهیدم صبوری میکرد؟ زندگی،خوشی و ناخوشی،تفریح ومناجات همه را با پدرم تنظیم کرده بودی همیشه می گفتی: نفسم به نفس پدر بسته ست تکیه کلامت همیشه این بود: عمرم را می‌خوام برای خدمت به پدرجون یکبار گفتم: مادرم!از بس صبورانه زندگی میکنید کسی باور نمیکنه ۴۰ساله بیمار دارید چرا گاهی نمیگید خسته شدم تا اطرافیان هم بفهمند شما هم خسته میشید؟ تا از شما کمتر توقع داشته باشند در جواب گفتید: میترسم جلوی کسی بگم خسته شدم خدا بشنوه و پدرجون را از من بگیره😭 جانم و هستیم به قربان صبر زینبی ات زندگیم فدای زندگی زهرائیت یک سال آخر که پدر اغلب بیمارستان بودند شب و روز شما بودی و شما بودی ،نگذاشتی هیچ کس جای شما پرستاری کنه هر وقت اعتراض می کردیم میگفتی: ما بدون هم نمیتونیم نفس بکشیم...من اینجا کنار پدر جون خوشم هر چند میدانم آنقدر تسلیم امر خدایی که الان هم بدون همسفر و هم نفست باز میگویی: ما رأیت الا جمیلا😭 لینک گروه جانباز شهید حاج اصغرعبدالهی درایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/451346677Cba9588e090
شهید عزیزم سلام! امشب برای اولین بار بعد از شهادت شما به مسجد ملک رفتیم. آخ که چقدر همه‌جا غم داشت! انگار از در و دیوارِ مسجد غصه می‌بارید…؛ از خیابان خالیِ ملک که دیگر شما را سربه‌زیر و آرام در حال دست‌زدن با ویلچر نمی‌بینیم سراشیبیِ درب کوچک مسجد جایگاه نمازتان در شبستان ردیف کتاب‌ها بنر «ببرید، بخوانید، بیاورید » کمد جایزه‌ها لوحه‌های قرآن کارت‌های نماز که بین بچه‌ها دست‌به‌دست می‌شد و بچه‌هایی که بجای قرآن خواندن کنار شما، دور ویلچر خالی‌تان می‌چرخیدند و به چرختان دست می‌کشیدند😭 همه‌چیز در مسجد ملک بوی غم ندیدنتان را می‌داد… شهیدِ مجاهد و صبورم! شما که همیشه غم بچه‌های مسجد ملک را داشتی بگو چه کنند بدون شما و مشق عشق پیش که بَرَند؟ نمی‌گویی دیدن این ویلچرِ خالی با دل ما چه می‌کند؟ به دل ما فکر کردی و رفتی؟😭 اما ما به وجود نازنینت قول می‌دهیم دغدغه‌ات و جهادت تعطیل نمی‌شود؛ همان‌طور که شما با تن مجروح وبیمارت تلاش کردی تعطیل نشود… @DasTanaK_ir | داناب 👈
اینجا مزار شهید جانبازیست که سنش ۷۰سال بوده اما چرا شهادتش دل نوجوانان و جوانان را عجیب سوزانده ؟؟! چرا در مراسم وداع وتشییع اشک چشم بچه ها قطع نمی شد؟ چرا حتی غریبه ها میگویند با شنیدن خبر شهادت این عزیز داغ دلمان تازه شد؟🧐 ✅ جواب بسیار ساده است هر روز ۳ نوبت با تن مجروح و جسم ضعیف ۴۱ سال مقید بودند به شرکت در نماز جماعت اما نه فقط برای نماز جماعت و برای ثواب ... دین منفعلانه را قبول نداشتند نماز جماعت بهانه ای بود برای ارتباط با جوانان و کار فرهنگی ... از یک ساعت قبل از اذان در مسجد بودند و نوجوان و جوان بود که دورشان می چرخیدند. اغلب قبل از اذان بچه ها زنگ خانه را می‌زدند که پشت چرخ آقای عبداللهی را بگیرند و ببرندشان تا مسجد و صدای خواندن قرآن بود و شوخی و شلوغی بچه ها.... و صدای مباحثه کتاب اصول عقاید و صدای مباحثه کتاب احکام جوانان .... و صدای خسته و بریده شهید عبداللهی 😭 https://eitaa.com/joinchat/451346677Cba9588e090
اینجا مزار شهید جانبازیست که سنش ۷۰سال بوده اما چرا شهادتش دل نوجوانان و جوانان را عجیب سوزانده ؟؟! چرا در مراسم وداع وتشییع اشک چشم بچه ها قطع نمی شد؟ چرا حتی غریبه ها میگویند با شنیدن خبر شهادت این عزیز داغ دلمان تازه شد؟🧐 ✅ جواب بسیار ساده است هر روز ۳ نوبت با تن مجروح و جسم ضعیف ۴۱ سال مقید بودند به شرکت در نماز جماعت اما نه فقط برای نماز جماعت و برای ثواب ... دین منفعلانه را قبول نداشتند نماز جماعت بهانه ای بود برای ارتباط با جوانان و کار فرهنگی ... از یک ساعت قبل از اذان در مسجد بودند و نوجوان و جوان بود که دورشان می چرخیدند. اغلب قبل از اذان بچه ها زنگ خانه را می‌زدند که پشت چرخ آقای عبداللهی را بگیرند و ببرندشان تا مسجد و صدای خواندن قرآن بود و شوخی و شلوغی بچه ها.... و صدای مباحثه کتاب اصول عقاید و صدای مباحثه کتاب احکام جوانان .... و صدای خسته و بریده شهید عبداللهی 😭 https://eitaa.com/joinchat/451346677Cba9588e090