#هر_روز_یک_کار_خوب
🌺 با یک نانوایی در محلهای که مردم آن قدرت خرید پایینی دارند صحبت کنید و هزینه پخت یک روز را بپردازید
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکي آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطي او را صدا کرد.
خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضايتي خودش را به رويش بياورد، گفت: تو در امتحان نمره 9 گرفتي. تو تنها کسي هستي که نمرۀ قبولي نگرفته است.
پسرک با خجالت و در حالي که صورتش سرخ شده بود، سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، ميشود... ميشود يک نمره به من ارفاق کنيد؟
خانم معلم با عتاب مادرانهاي سرش را تکان داد و گفت: يک نمره ارفاق کنم؟!!. اين ممکن نيست. من طبق جوابهايي که در برگۀ امتحانت نوشتهاي به تو نمره دادهام.
او اضافه کرد: نگران نباش. من که نميخواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبيه کنم. تو بايد در امتحان بعد تلاش بيشتري کني و نمرۀ بهتري بگيري.
پسر با صدايي که نشان ميداد خيلي ترسيده است، گفت: اما مادرم کتکم ميزند.
خانم معلم ساکت شد. او آرزوي والدين را درک ميکرد که ميخواهند بچههايشان بهترين نمرهها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفي نميتوانست در برابر بچههاي بازيگوشي که در امتحاناتشان ضعيف هستند، نرمش نشان دهد.
اما يک موضوع ديگر هم بود. او ميدانست که کتک خوردن بچهها هم هيچ کمکي به تحصيلشان نميکند و حتي تأثير منفي آن ممکن است آنها را از تحصيل بازدارد.
نميدانست چه تصميمي بگيرد. يک نمره ارفاق بکند يا نه. او در کار خود جداً اصول را رعايت ميکند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهي به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس ميلرزيد و به گريه هم افتاده بود.
عاقبت رو به پسرک کرد و با صداي ملايمي گفت: ببين! اين پيشنهادم را قبول ميکني يا نه؟
من به ورقهات يک نمره «ارفاق» نميکنم. فقط ميتوانم يک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم بايد در امتحان بعدي 2برابر آن را، يعني2نمره، به من پس بدهي. خوب است؟
پسرک با شادي غير قابل وصفي گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدي 2نمره به شما پس ميدهم.
او با خوشحالي از خانم معلم تشکر کرد و رفت. از آن پس براي اين که بتواند در امتحان بعدي قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زياد درس ميخواند. تا اين که در امتحان بعد نمرۀ بسيار خوبي کسب کرد.
از طرف مدرسه به او جايزهاي داده شد. وقتي در مراسم اعطاي جايزه نگاهش به خانم معلم افتاد، از ديدن لبخندي که معلمش به او ميزد، احساساتي شد و گريه کرد.
از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبيرستان را با نمرات عالي پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او اولين دانشجو از روستايشان بود.
پس از مشغول شدن به کار و به دست آوردن موفقيتهاي شغلي و مالي پياپي، بارها و به بهانههاي گوناگون به سازندگي روستايشان کمک کرده و هر سال به ديدن معلمش به آنجا ميرود.
او هميشه ماجراي قرض نمره را براي دوستانش تعريف ميکند و از بازگويي آن هميشه هيجان زده ميشود. زيرا ميداند که نمرهاي که خانم معلم به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
#زلزله_تهران
دعای ایمن شدن از خطر زلزله
📖إِنَّ اللَّهَ یُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِیمًا غَفُورًا
💠امام صادق (ع) فرمودند: هر گاه در شب و هنگام خوابیدن از وقوع زلزله و خراب شدن خانه می ترسی آیه «۴۱ سوره فاطر» را قرائت كن.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
از مردم ولنجک، سعادت آباد، زعفرانیه، لواسانات خواهشمندیم اگه اومدن بیرون زیاد سروصدا نکنن، ممکنه خواب شب جمعهی برخی از مسئولین محترم بهم بریزه و نتونن خدمتگزاری کنن!
اجازه بدین همون صبح جمعه متوجه میشن خودشون
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
چند توصیه برای زلزله امشب
🔸اگر از خونه بیرون میرید فاصله رو رعایت کنید و ماسک بزنید.
🔸میتونید ابزارهای سادهای مثل لیوان مستقر بر لبه میز یا لبه داشبرد ماشین بسازید تا اگر لرزه دیگری رخ داد در همان ثانیههای اول متوجه شوید (یا یک ظرف فلزی روی کبریت، گوشتکوب، میله و...)
🔸هوای امشب انقدر سرد نیست که لازم باشه خودروتون رو روشن کنید یا سراغ پمپبنزینها برید.
🔸لوازم غیرضروری رو در مسیر خروج نگذارید. زیر لوستر و تابلو و... نخوابید. اگر داروی خاصی مصرف میکنید دم دست باشه
🔸بهتره یکی از اعضای خانواده بیدار بمونه
🔸آرامشتون رو حفظ کنید.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن
کامِ ما مستِ عسل یافتن از جامِ حسن
حسنی نیست لبی کز لب لعلَش نَمکَد
صد و ده بار نمک گیر شده کامِ حسن
حسن بن علی از بس بغلِ مادر بود
مادری شد همۀ عمر و سرانجامِ حسن
چند روزیست که زهرا به تبسم گوید
مثل پیغمبر اکرم شده اندامِ حسن
حسنی بودن ما لطفِ حسینی دارد
ای خوش آن صید که افتاد ته دامِ حسن
حمزه کُش هم که شود وحشی،اگر احمد خواست
آخر الامر حسینی شود و رامِ حسن
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
____________________
✍
#صلوات 👉
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
2.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
المیرا شریفی مقدم تو شبکه خبر داره خبر میگه، شوهرش که خبرنگاره عابدی اومد روی خط از خیابون. موقعیت عجیبی بود چون با لحن جدی و نگران شریفی میگفت آقای عابدی بچههامون رو کجا خوابوندید؟ اونم توضیح میداد...
نصف گزارش درباره بچههاشون شد 😂😁
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir