eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)💠
11.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
123 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 گرامی باد یاد و خاطره ۵۶ شهید سعید ارتش در راه دفاع از وطن... ❤️ 🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب
13.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 | فیلم کوتاه "دفترچه شنا"🌊 🔻 توضیحات : صهیونیست ها باید از فلسطین اشغالی بروند ، اما اگر زود تصمیم نگیرند راهی بجز دریا و فرار به وسیله شنا نخواهند داشت 🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب
💢شیخ محمود حلبی از طریق استادش میرزا مهدی اصفهانی، مکاشفه‌ای را از میرزای نائینی نقل میکند که در آن میرزای نائینی به خدمت امام زمان رسیده است. این مکاشفه در اوضاع نابسامان ایران در جنگ جهانی اول اتفاق افتاده است میرزای نائینی و جنگ جهانی اول 🔰در جنگ بین‌الملل اول، دو میهمان ناخوانده، از چپ و راست، به ایران ریختند. اوضاع ایران در آن تاریخ، خیلی متشنج بود. اصلا کشوری شده بود بی‌صاحب. از یک طرف روس‌ها ریختند، تصاحب کردند؛ از یک طرف، دیگران. یک وضع عجیبی و مردم ایران، مضطرب، منقلب وهیچ تکیه‌گاهی نداشتند. 💢مرحوم میرزای نائینی، رحمه الله، از این پیشامد ناهنجار، به ساحت مقدس امیرالمؤمنین، و سایر ائمه‌ی طاهرین شکایت زیادی می‌کرده است. مخصوصا، به پیشگاه مبارک امام زمان، علیه السلام، شکایت‌های زیادی داشته: 🔰یابن العسكري! ایران، این طور شده، مردم، بی‌سروسامان شدند و بی‌پناه شدند. نظم نیست، امنیت نیست. چنین و چنان، به حضرت عرض می‌کرده است. میرزای نائینی به مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی، شاگردش، فرموده بودند و ایشان به بنده فرمودند و من برای شما، راوی دومم. استاد من برای من، راوی اول است. دوتا راوی بیشتر نیست … یک واسطه می‌خورد؛ آن هم مردی صالح و متقی که به من-که محرم سرش بودم-گفته است. فرمود: 🔹 مکاشفه و دیوار کج میرزای نائینی گفت: من، خیلی به حضرت حجت نالیدم. یک‌روز، همین طوری که متوسل شده بودم، بر من مکاشفه‌ای شد. حضرت را زیارت کردم. دیدم، حضرت ایستاده‌اند. 🔗 یک دیوار مرتفعی، سر به آسمان کشیده است. دیدم که حضرت این طوری کرده است، با این انگشت، به من اشاره کرد که نگاه کن! من نگاه کردم، دیدم یک دیواری است [مرتفع] و این دیوار کج شده… و عن‌قریب است که می‌افتد! ▫️و با آن انگشتشان هم به من اشاره می‌کردند که: نگاه کن! نگاه کردم، دیدم انگشت حضرت هم به طرف دیوار است… 🔆 فرمودند: این دیوار، ایران است. کج می‌شود؛ اما ما با انگشتمان نگه‌اش داشته‌ایم و نمی‌گذاریم خراب بشود. این‌جا، شیعه‌خانه‌ی ماست. کج می‌شود؛ اما نمی‌گذاریم خراب شود! 💢این چیزی است که استاد من برایم نقل کرد، از زبان استاد خود، مرحوم آقا میرزا حسین نائینی، که اعلم علمای متأخر، همه، شاگرد اویند:  آقای شاهرودی، آقای خویی، مرحوم آقای حکیم؛ همگی، شاگرد میرزای نائینی بودند؛ و آن هم سری است که به شاگرد خاصش می‌گوید. 📒برگرفته از کتاب احیاگر حوزه خراسان (ص ۱۷۴-۱۷۵) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🚀 آماده‌ای کوچولوت با قصه و انیمیشن، مهارت‌های زندگی رو قورت بده؟ 🎬 کلی ماجرای هیجان‌انگیز، پر از یادگیریِ قشنگ و شیرین! 👩‍👦 مامان جان! برات کلی نکته تربیتی خفن داریم که زندگی‌تو راحت‌تر می‌کنه! 🎨 تازه مسابقه نقاشی هم داریم با جایزه‌های بامزه و کودک‌پسند! 🌟 همه اینا توی یه کانال! بیا به جمع کودکساز‌ها بپیوند 💥 📲 فقط کافیه عضو شی… بقیه‌شو بسپار به ما! 👇👇👇 @koodak_saz @koodak_saz
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انفجاری شبیه انفجار چند روز پیش در جمهوری آذربایجان این بار در کالیفرنیا 😏 🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب
در هفتم محرم‌الحرام در کربلا چه گذشت؟ 🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ تنها ایرانی شهید شده در روز عاشورا 🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب
19.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | اگه پاسخ حمله اسرائیل رو نمی‌دادیم چی می‌شد؟ 🤔🙄 🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب
20.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر کسی گفت اسرائیل چیکار به ما داره... فقط ازش همین سوال رو بپرس: اگر اسرائیل کاری به ما نداره پس تئوری از نیل تا فرات مال کیه؟ مگر ترامپ نگفت اسرائیل کوچیکه باید بزرگش کنیم؟ توی ویدیو توضیحات کامل داده شده. 🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببينيد| روایت رهبر انقلاب از نذری که به نام حضرت علی‌اصغر (ع) گره خورد و به منظومه‌ای ماندگار انجامید 🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب
🔴 داستان جوان فاسد و امام حسین(ع) استاد علی اکبر مهدی پور در کتاب «جرعه ای از کرامات امام حسین» می نویسد: یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389ش برفراز منبر گفت: دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد. گفت: من جوانی شرّ بودم... جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم. شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند، من به دنبال کثافت کاری خود بودم، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود، او را به زور به محلّی بردم و خواستم اورا اذیت کنم، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت: شب عاشوراست، اعتنا نکردم. گفت: من علویّه هستم، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن، اعتنا نکردم. گفت: بیا امشب با امام حسین معامله کن، امام حسین دست عطوفتش را برسر تو بکشد. نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم. به خانه برگشتم، تلویزیون را روشن کردم، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان می‌داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد، مدتی نشستم و گریه کردم. مادرم آمد، تا وارد خانه شد، پرسید: رضا چه شده؟ گفتم: هیچ، گفت: نه، از همه جای اتاق، بوی امام حسین می آید. فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم، چون سرتاپا شرّ هستم. رئیس هیأت گفت: آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا. گفتم: پول ندارم، گفت: با هزینۀ خودم می برم. به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا، همه رفتند حرم، من خجالت می کشیدم. بالاخره من هم رفتم. چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم، مادرم گفت: رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم. رفتند خواستگاری، روز بعد من رفتم، دختر برایم چایی آورد، تا چشمش به من افتاد، فریاد زد: یا زهرا! و بیهوش شد. وقتی به هوش آمد، گفت: دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم، مبادا رد کنی. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir