فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 از دلایل حمایت هندوها از رژیم صهیونیستی😞😞
📚 @DasTanaK_ir | داناب
10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به آخونده گیر میده میگه شغلت چیه!!
یه داستان حالب از یک طلبه که بعدا خیلی معروف میشه...
#حتما_ببینید
📚 @DasTanaK_ir | داناب
♨️ کرامتی از حضرت سلطان؛ علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)، در بیان علامه مصباح یزدی «ره»
در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضا (علیهالسلام) شد.
آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار میرفتیم. در مسجد، مُکَبِّری بود به نام کربلایی رضا که نابینا بود و حتی به او کربلایی رضای عاجز میگفتند. (آقا فرمودند که مشهدیها به نابینا، عاجز میگویند) کربلایی رضای عاجز به مسجد میآمد و تکبیر میگفت.
ما بچه بودیم و سالها بود که او را میشناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود.
پدرم از او پرسید: کربلایی رضا، من را میبینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدرم را شرح داد.
پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و میخواستند خودشان ببینند.
من هم آنجا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور میآمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری، دست کربلایی را میگرفت و پدر نابینایش را به مسجد میآورد.
بعد از اینکه در مسجد مستقرّ میشد، دیگر به کسی نیاز نداشت.
ما جستجو کردیم که چرا شفا دادهاند. گفتند: سالها بود که این دختر بچه دست کربلایی را میگرفت و به مسجد میآورد. کمکم دختر بزرگ شد و بهاصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود.
روزی بعضی از بچههای بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود.
او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود: دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش میگوید تو برو خانه من اینجا میمانم. او به امام رضا (علیهالسلام) عرض کرده بود: آقا! من سالهاست که نابینا هستم و حتی یکبار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یکبار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمیکنم؛ یا من را شفا بدهید یا همینجا مرگم را برسانید.
من دیگر طاقت ندارم متلکهای مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل میشود و بعد از مدتی خوابش میبرد. در خواب، حضرت رضا (علیهالسلام) او را شفا میدهند.
مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیدهام.
📚 @DasTanaK_ir | داناب
هدایت شده از it is too late
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 رجز خوانی رولا سلباق (خبرنگار آمریکایی) خطاب به سیاستمداران بیطرف و مردم جهان که هنوز ساکتند.
#استوری
@it_is_toolate
«نصرالله» شده «انصار الله»
✍ دکتر #قربانی_مقدم
📚 @DasTanaK_ir | داناب
9.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 چهارتا روغنی که همه باید هر شب برای رفع مشکلات استفاده کنند،
📚 @DasTanaK_ir | داناب
🟢 حکایتی جالب از عنایت امام رضا علیه السلام در شب اول قبر به مرحوم آیتاللهالعظمی حائری یزدی
🟡 مرحوم آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی(ره) فرمودند:
بعد از فوت آیت الله حائری یزدی شبی اورا در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
پرسیدم:
آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، شروع کرد به تعریف کردن:
▫️وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت.
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
▫️ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور وحشتناک!
به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود!
بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
⚡️آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد.
▫️بدجوری احساس بیکسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم.
🔹صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد.
🔹هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم.
✨آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم،
اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که:
بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
🔹راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.
وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم.
آقای حائری! شما 38 مرتبه به زیارت من آمدید من هم 38 مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود 37 بار دیگر هم خواهم آمد..
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هدایت شده از سخنان دکتر قربانیمقدم
امام رضا عالم آل محمد .mp3
4.54M
🟢 چرا به امام رضا علیهالسلام عالم آل محمد گفته میشود؟
🟡 بخشی از مناظره امام رضا علیهالسلام با دانشمندان مسیحی
🔹 ولادت امام رضا علیه السلام مبارک باد 🌺
🎙 حجتالاسلام دکتر #قربانی_مقدم
✅ @ghorbanimoghadam_ir
هدایت شده از مدیریت حوزه علمیه خواهران استان اصفهان
📢آغاز پذیرش سال تحصیلی ۱۴۰۵-۱۴۰۴
- حوزه های علمیه خواهران
- سراسرکشور
در مقاطع: 🗳سطح ۲ 🗳سطح ۳ 🗳سطح ۴
👈 علاقمندان میتوانند با مراجعه به مدارس علمیه خواهران یا به درگاه اینترنتی اقدام به ثبت نام نمایند
🌎 www.whc.ir
🗓 آغاز نام نویسی اول اردیبهشت ۱۴۰۴
┄┅═══••✾••═══┅┄
🖊 بعون الله و توفیقه
🌐 حوزه علمیه خواهران استان اصفهان
📲 @kowsarnews_Esfahan