eitaa logo
دشت جنون
5.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌴🕊🌹🕊🌴🌹 بهش گفتم : از این تون که اینقدر سنگش رو به سینه می‌زنی ، برام بگو . راستش آن اوایل تا می‌دیدمش ، مدام به ، بد و بیراه میگفتم . او هم سرش را می‌انداخت پایین و لام تا کام حرفی نمی‌زد . آن روز گفت : گفتنی نیست ، باید رو بری تا ! چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد : اونوقت نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی . بعد از ، خواهرم زنگ زد گفت : داریم میریم دیدار ، گفتیم تو هم بیای . پیش خودم گفتم : حتماً باید از پشت میله ها ببینمش . باورم نمی شد رو پشت سر بخوانم ، نه از پشت میله ها ، به فاصله یک و نیم متری . از این بالاتر که مجروح را بگیری و ببوسی و را در سالمش فشار بدهد و بفرمایند : بشی ! همانجا به گفتم : تو دادی و به عمل کردی ، منم شدم ؛ ولی هوام رو داشته باش نشم . 📚 برگرفته از کتاب روایت هایی از زندگی شادی روح و سلامتی نائب بر حق 🌹 @dashtejonoon1🌴🥀
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 حجت الاسلام والمسلمین بیست و سوم ماه مبارک رمضان، روز بزرگی بود که برای اجرای هدف مهمش برای خود تعیین کرده‌بود. همه‌چیز اما در روز هجدهم ماه مبارک تغییر کرد. در این روز در تماس تلفنی با یکی از دوستانش در تهران، به او خبر داد که فردا افطار، مهمان او خواهد بود، غافل از اینکه این مکالمه، شنونده دیگری هم دارد، « ساواک» غروب فردا، وقتی سر قرار رسید که ماموران ساواک محل را محاصره کرده‌بودند. زنده به دست ساواک افتادن، بدترین اتفاق برای سید بود. پس طوری از مخفیگاهش بیرون آمد که ماموران تصور کردند مسلح است و قصد تیراندازی دارد. اینطور بود که برای روانه کردن رگبار گلوله به سوی او تردید نکردند. سید اما در آخرین لحظات هم داغ بر دل ساواکی‌ها گذاشت. او با آخرین رمق‌هایش، چند برگ از نوشته‌های محرمانه دفترچه یادداشتش را در دهان گذشت و فرو داد تا به دست ساواک نیفتد. نزدیک اذان مغرب بود که به آرزویش رسید و در نوزدهم ماه رمضان سال 1357، با افطار کرد تا اولین رمضانی نهضت امام خمینی (ره) لقب بگیرد. 🕊 @dashtejonoon1🌹🕊