دست افشــــان به سر كـــوى نگار آمدهام
پــــاىكـــــــوبان ز پـــى نغمه تار آمده ام
حـــاصل عمــــر اگـــــــر نيْم نگاهى باشد
بهـــــر آن نيم نگـــــــه، با دل زار آمده ام
بـــــاده از دست لطيف تو در اين فصل بهار
جــــان فزايد كه در اين فصل بهار آمده ام
مطرب عشق كجا رفته، در اين فصل طرب
كه به عشق و طربش باده گسار آمدهام
در ميخـــــانه گشاييد كه از مسلخ عشق
بــــــه هــــــواى رُخ آن لاله عذار آمدهام
جـــــامه زهــــد دريــــدم، رهم از دام بلا
بــــــاز رستم، ز پى ديـــــــدن يار آمدهام
به تمـــــاشاى صفاى رخت، اى كعبه دل
به صفــا پشت و سوى شهر نگار آمدهام
سالروز رحلت معمار کبیر انقلاب، بنیانگذار مکتب ایرانی اسلامی در قلمرو حکومتداری، سیاستمدار و فرمانده بزرگترین نبرد تاریخ معاصر ایران، سید روح الله موسوی خمینی (ره) تسلیت باد.
باشد که میراث بزرگ و سترگ او که ایستاذن روی پای خود بود به آیندگان برسد و بدانند که از کجا آمده و به کجا میرویم....
@SyrianKhbar
هدایت شده از رضا غلامی
از #جلیلی میترسند چون معتقدند کسی که خودش نمی خوره، اجازه نمی ده ما هم بخوریم. لذا کل رانت خواران، مفت خوران و کسانی که با حیله و فریب و رفیق بازی صاحب پست و مقام یا ثروتی شدند، به مقابله با او خواهند رفت.
معنای این توییت، اصلح بودن جلیلی نیست.
کماکان در حال بررسی هستم.
@DrRezaGholami
هدایت شده از اقتصاد کاربردی - رضا غلامی
معتقدم، با انتخاب #جلیلی،
چالش های اقتصادی داخلی زیاد خواهد شد. چون صاحبان ثروت و قدرت در داخل و خارج بصورت متحد و با قدرت، ایجاد اختلال در سیستم اقتصادی را دنبال میکنند تا قطع شدن دست خودشان از منابع ملی را ناکارآیی دولت او جا بزنند.
چون اونموقع سیاستها را ذینفعان نمینویسند.
@DrRezaGholami
11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیارعالی بسیار‼️
الله اکبر الله اکبر‼️
بشنوید سخن تازه شیخ تیجانی را در مورد سنیان متعصبی که بخاطر ماجرای غزه شیعه شده اند .
دانش حیاتی
بسیارعالی بسیار‼️ الله اکبر الله اکبر‼️ بشنوید سخن تازه شیخ تیجانی را در مورد سنیان متعصبی که بخاط
❤️
راوى مى گوید: خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودم آن حضرت این آیه را خواند: «فاذا جإ وعد اولیهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولى باس شدید فجاسوا خلال الدیار و کان وعدا مفعولا» (سوره اسراء)
«فقلنا جعلنا فداک من هولإ؟» پس گفتیم فدایت شویم, اینان ـ که خدا به عنوان بندگان مخصوص خود. شوکتمند و با صلابت یاد فرموده و آنها را براى سرکوب یهود بر مى انگیزاند ـ چه کسانى مى باشند؟.
«فقال ثلاث مرات هم والله اهل قم»(8), حضرت صادق علیه السلام سه بار فرمود: «قسم به خدا آنان اهل قم هستند!»
هدایت شده از امیرحسین ثابتی
پناه بردن به موتور برای فرار از ترافیک تهران ربطی به تندرو یا کندرو بودن ندارد؛ اما برای خودم هم جالب است که چقدر این موتور سواری ها روی اعصابشان رفته.
از نظر طرفداران لاریجانی و روحانی، اعتدال و عقلانیت یعنی سوار ماشین شاسی بلند شیشه دودی شوی و جلوی چشم بقیه از خط ویژه عبور کنی!
@Sabeti ✅
دانش حیاتی
پناه بردن به موتور برای فرار از ترافیک تهران ربطی به تندرو یا کندرو بودن ندارد؛ اما برای خودم هم جال
تفسیر انفسی موتورسواری شخصیتهای حزب اللهی: روحیات برخاسته از دوران دفاع مقدس + تواضع + سرعت
✍ فرازهایی از نامه عرفانی بسیار الهامبخش امام خمینی رحمة الله به مرحوم حاج احمد خمینی به مناسبت تقدیم کتاب سرالصلوة به ایشان
فرزندم! کتابی را که به تو هدیه می کنم شمّه ایست از صلاة عارفین و سلوک معنوی اهل سلوک؛ هر چند قلم مثل منی عاجز است از بیان این سفرنامه. و اعتراف می کنم که آنچه نوشته ام از حدّ الفاظ و عباراتی چند بیرون نیست، و خود تا کنون به بارقه ای از این شمّه دست نیافتم.
پسرم! آنچه در این معراج است غایة القصوای آمال اهل معرفت است که دست ما از آن کوتاه است (عنقا شکار کس نشود دام بازگیر) لکن از عنایات خداوند رحمان نباید مأیوس شویم که او- جلّ و علا- دستگیر ضعفا و معین فقراء است.
عزیزم! کلام در سفر از خلق به حق، و از کثرت به وحدت، و از ناسوت به ما فوق جبروت است، تا حدّ فنای مطلق که در سجده اول حاصل شود، و فنای از فنای که پس از صحو، در سجده دوم حاصل گردد. و این تمام قوس وجود است مِن اللَّه و الی اللَّه. و در این حال، ساجد و مسجودی و عابد و معبودی در کار نیست: هُوَ الأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ.
پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصیت می کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی، که این شیوه جُهّال است؛ و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزی، که اینان قُطّاع طریق حق هستند.
فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولیّ و صفیّ او- جلّ و علا- سرباززد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است؛ و شاید آیه شریفه وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّه «۳» در بعض مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن که در تمام اعماق قلوب انسان ها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هر کس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید. و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید همه چیز و همه کس اصلاح می شود.
و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقّق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، و لو به قدر طاقت خویش، شمّه ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایی از صلاة معراج سیّد انبیا و عرفا- علیه و علیهم و علی آله الصلاة و السلام- را مشاهده کردیم؛ که خداوند منّان ما و شما را به این نعمت بزرگ منّت نهد. راه بس دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان، و زاد مثل من یا هیچ یا بسیار اندک است، مگر لطف دوست- جلّ و علا- شامل شود و دستگیری کند.
عزیزم! از جوانی به اندازه ای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می رود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری می دهد تا جوانی با غفلت از دست برود، و به پیران وعده طول عمر می دهد. و تا لحظه آخر با وعده های پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او بازمی دارد تا مرگ برسد، و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، می گیرد.
پس در جوانی که قدرت بیشتر داری به مجاهدت برخیز، و از غیر دوست- جلّ وعلا- بگریز، و پیوند خود را هر چه بیشتر- اگر پیوندی داری- محکم تر کن؛ و اگر خدای نخواسته نداری، تحصیل کن و در تقویتش همّت گمار، که هیچ موجودی جز او- جلّ و علا- سزاوار پیوند نیست. و پیوند با اولیای او اگر برای پیوند به او نباشد، حیله شیطانی است که از هر طریق سدّ راه حق کند. هیچ گاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر که اولیای خُلّص چنین بودند و خود را لاشی ء می دیدند؛ و گاهی حسنات خود را از سیّئات می شمردند. پسرم! هر چه مقام معرفت بالا رود، احساس ناچیزی غیر او- جلّ و علا- بیشتر شود.
پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمت های بی منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
✍️ داستان ما و احمدینژاد! (مقدمه-۱)
بسم الرب الخبیر
باز ما و باز محمود احمدینژاد! باز ما و برونریز حب و بغضهای تکراری در این ۱۹ سال! باز ما و معمای تاریخ سیاسی ایران! احمدینژاد کیست؟ چیست؟ چه کرد؟ و یک ارزیابی صحیح از او چیست؟ خلاصه با او چه کنیم؟ این لقمهای که انگار برای سیاست ایران نه بالا میآید نه پایین؟
بیست سال است که شاهد حضور سیاسی پرماجرا و پرحاشیۀ او هستیم. او بیشک جنجالبرانگیزترین سیاستمدار تاریخ معاصر ایران است و این البته فقط یکی از خصلتهای بینظیر او است! خصلت بینظیر دیگر او پایان بسیار تلخ حضور سیاسی او در دو سال انتهایی دولتش ۹۰-۹۲ بود! تقریباً تمام چهرهها و گروههای سیاسی با او مشکل داشتند یا دچار مشکل شدند!
اصلاحطلبان که از روز اول تکلیفشان مشخص بود. نسبت اکثر آنها از همان روز اول با احمدینژاد چیزی مثل نسبت جن و بسمالله، یا کارد و پنیر بود! برای اصلاحطلبان احمدینژاد یک خط ممتد و ثابت فاجعهآمیز بوده است بدون هیچ تنوع و تغییری!
اما برخورد اصولگرایان و دوستان حزباللهی با احمدینژاد بود که فراز و فرودی عجیب داشت به همان عجیبی خود شخصیت احمدینژاد! برای سران اصولگرا، احمدینژاد یک انتخاب مکروه اجتنابناپذیر بود چون این شخصیت سیاسی مستقل، تکرو و صاحبسبک گوی انتخابات را از همۀ آنها در سال ۸۴ برد و با شوری وصفناپذیر تبدیل به محبوبترین شخصیت سیاسی تاریخ معاصر ایران بعد از امام خمینی (ره) شد! احمدینژاد تنها شخصیت سیاسی ایران با بیشترین محبوبیت همزمان بین قشر حزباللهی و قشر خاکستری بود. به نظرم از این حیث او فقط با امام خمینی قابل مقایسه است و مقام معظم رهبری هرگز بین قشر خاکستری این محبوبیت شورانگیز را نداشتند گرچه این نقصی هم برای ایشان نیست. هدفم تأکید بر ویژه بودن حضور سیاسی احمدینژاد است!
برای جریان حزباللهی احمدینژاد رئیسجمهور مکتبی، مردی از جنس مردم، مالک اشتر علی (ع)، یادآور خاطرات شهدا و منجی انقلاب از انحرافات دولتهای سابق بود! برای این که میزان شیفتگی به احمدینژاد را جوانترها درک کنند به دو کتابی اشاره میکنم که خانم فاطمه رجبی از خاندان معروف رجبی دوانیها درباره او نوشت: «رنسانس اسلامی۸۴» و «احمدینژاد: معجزۀ هزارۀ سوم»! (به قول آقای رائفیپور: «من نمیگم سرچ کن!» :)
جوانترهایی که از تحولات آن زمان خبر ندارند لابد میگویند «شوخی میفرمایید؟!» بزرگسالان جریان انقلاب اغلب دوست ندارند خاطرات آن روزها را به یاد بیاورند و تصدیق کنند و دلیل اصلی آن تصویر کمیکی است که تضاد مواضع امروز و دیروزشان دربارۀ احمدینژاد ایجاد میکند! اما اگر این توصیفها برایتان خندهدار است و فکر میکنید این نظر شخصی خانم رجبی بوده اشتباه میکنید! جبهه پایداری تحت رهبری آیتالله مصباح رسماً سوم تیر ماه که روزی پیروزی احمدینژاد بر آقای هاشمی در دور دوم انتخابات سال ۸۴ بود را «حماسۀ سوم تیر» و «انقلاب سوم» نامیدند. خیر! «شوخی نمیفرماییم!» کسی مثل آقای امیرحسین ثابتی که آن زمان در متن جبهۀ بسیج دانشجویی فعال بود تمام اینها را برای شما تصدیق خواهد کرد! بزرگان انقلاب از خود مقام معظم رهبری تا آیتالله مصباح از امتیازات و فضیلتهای برجستۀ احمدینژاد و دولتش سخنها سر دادهاند! باز من نمیگم سرچ کنید!
اما استثنای مقام معظم رهبری را کنار بگذارید، و حس واقعی دوستان جبهه انقلاب اعم از بدنه و سران اعتقادی و سیاسی را نسبت به احمدینژاد واکاوی کنید، بیشتر به یک حس معمای آکنده از عشق و نفرت بر میخورید. احمدینژاد برای آنها معما است که همزمان نسبت به آن یک عشق یا نفرت و اغلب هر دو را دارند. عشق به آنچیزی که در احمدینژاد «دور اول» دیدند و نفرت از آنچیزی که از احمدینژاد «دور دوم» دیدند. در نظر آنها تو گویی با دو تا احمدینژاد روبهرو هستید: فرشتۀ دور اول و شیطان دور دوم! در حقیقت مواضع این جریان گویی بر وقوع یک نوع مسخشدگی در فضای سیاسی ایران دلالت میکند: دگردیسی ناگهانی یک شخصیت سیاسی از فرشته به دیو!
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
✍️ داستان ما و احمدینژاد! (مقدمه-۲)
احمدینژاد دور اول همان چیزهایی بود که اشاره کردم. احمدینژاد دور دوم اما یادآور چنین چیزهایی است: اختلاف با رهبری دربارة وزیر اطلاعات و «خانهنشینی ۱۱ روزه»، حمایت از «جریان انحرافی»، گرایش به انواع ایسمهای کوفتی مثل لیبرالیسم و اومانیسم و فریماسونری (!)، تلاش برای مذاکره با امریکا، تلاش برای براندازی مرجعیت دینی (!)، با معاونی «مرتاض، جادوگر و نفوذی اسرائيل» و در برخی روایتهای شاذتر «یهودی مخفی»!!!
خیر! باز هم شوخی نمیفرماییم! این تضاد بین این دو دسته از توصیفات کذایی شاذ و افراطی واقعاً نگاه یک جریان واحد را در دو مقطع از احمدینژاد تشکیل میداد! اگر این سیر آونگی مواضع در جریان اصولگرایی و حزباللهی و بسیجی و انقلابی نسبت به احمدینژاد شبیه فکاهی، طنز، شوخی یا حتی آشفتگی ذهنی، و روانپریشی سیاسی به نظر میرسد خیلی اشتباه نمیکنید! لازم به ذکر است این رویکرد آونگی را در مواضع مقام معظم رهبری به احمدینژاد واقعا نمیبینید! در مواضع رهبری نسبت به دولت احمدینژاد یک انسجام و پیوستگی واضح وجود دارد که در بخشهای بعدی اشاره خواهم کرد و ایشان تنها استثناء در جریان حزباللهی هستند و این نکته مهمی است که در بخشهای بعدی بازش میکنم. اما در خصوص بقیه جریان حزب اللهی، از نظر من امکان ندارد بدون یک نقیصۀ بزرگ فکری یک جریان اجتماعی-سیاسی به چنین تصویر دوگانهای از یک شخص واحد برسد! چیزی که برای اصلاح طلبان شاید از خود احمدینژاد غیرقابلتحملتر بود این بود که جریان حزباللهی میتواند نسبت به یک فرد ناگهان چنین تغییر رادیکال آن هم با چنین اوصاف کمیک-تراژیکی بدهد! برای اصلاحطلبان که احمدینژاد همیشه یک خط ممتد فاجعه بود، موضع دوگانه جریان حزباللهی چیزی در حد یک کمدی نفرتانگیز بود که هم باید به آن خندید هم گریست و هم به دلیل بلایی که بر سر کشور آورد از آن متنفر بود و انتقام گرفت! بخشی از عملکرد بیرحمانۀ جریان اصلاحات و دولت روحانی با جریان انقلاب در دورۀ بعد معلول همین کارنامة متضاد مشوه جریان انقلابی در حمایت مطلق و برائت مطلق از احمدینژاد بود که آنها را منزجر کرده بود! حرفشان این بود: شما خودتان را مسخره کردید یا ما را یا مملکت را؟ چطور آنروز که ما میگفتیم احمدینژاد خرابکار و مزخرف است با تمام وجود از او دفاع میکردید اما مدت کوتاهی بعد خودتان علیه او شوریدید و اعلام برائت کردید و انواع نسبتهای عجیب را به او دادید! خلاصه نتیجۀ بزرگترین رفتار آونگی تاریخ جریان انقلاب بازگشت اصلاحطلبان با تمام قدرت و انتقام به عرصۀ سیاسی کشور و هشت سال بلایی به نام شیخ حسن روحانی بود!
در حقیقت نفرت امروز جریان حزباللهی از احمدینژاد دقیقاً به خاطر آبرویی است که احساس میکنند احمدینژاد از خود آنها برد تا کشور را دوباره به اصلاحطلبان ببازند!
اما من به عنوان ناظر ثابت ۱۹ سال تحولات سیاسی ایران، تمام این لحظات و احساسات را با جزئیاتش از سال ۸۴ تا ۹۲ در خاطرهام ثبت کردهام و حالا فکر میکنم میتوانم آن را تحلیل و ارزیابی کنم. من شاید از معدود افرادی باشم که برای این پدیدة عجیب سیاسی یعنی احمدینژاد و واکنش متضاد جریان حزباللهی به او تبیین دقیقی دارم. من در تمام این ۱۹ سال معتقدم مواضع جریان حزباللهی نه در دورة اول و نه در دورة دوم از عمق لازم برخوردار نبود. من جریان حزباللهی را اغلب فاقد چارچوب نظری لازم برای فهم احمدینژاد و چالشها و مصائب دولت او میدانستم. خاطرم هست همان زمان به دوستانم نسبت به برخورد آونگی با احمدینژاد از سال ۹۰ هشدار دادم! اتهامات عجیب و غریب آن دوران به احمدینژاد برای من مثل یک کمدی تلخ بود و واکنش جریان اصلاحات به آن را درک میکردم. بر خلاف جریان حزباللهی معتقدم خود آنها و نه احمدینژاد اشتباه اصلی را کردند و اشتباه آنها و نه احمدینژاد بود که سرمنشأ بزرگترین خسران برای نظام و انقلاب بعد از سال ۶۸ شد و آن روی کارآمدن دولت روحانی بود. در عین حال معتقد نیستم که احمدینژاد اشتباه و حتی اشتباهات بزرگ نداشت. مگر کدام رئیسجمهور بعد از جنگ است که تا الان اشتباهات بزرگ و اغلب فاجعهآمیز نداشته؟!! لذا اشتباهات احمدینژاد برای من عجیب و خاص نیست! آنچیزی که عجیب و خاص است تفسیرهای تخیلی و واکنشهای افراطی جریان انقلاب نسبت به برخی اشکالات قابل اغماض یا حل احمدینژاد بود! تا امروز فرصت نشده بود که روایت و تحلیل تفصیلی خودم را دربارةۀ این درام تلخ ارائه کنم. اما حالا که این معما با تمام حواشی و واکنشهایش دوباره به صحنۀ سیاسی برگشته موقعش هست که زکات مشاهدهگری سیاسی خودم در این ۱۹ سال را بدهم! با من همراه باشید برای «گشودن معمای احمدینژاد»!
#مقاله
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
✍ «مقامات انسان» در بیان فیلسوف متأله و عارف مجاهد امام خمینی(ره) از کتاب عرفانی سرالصلوة
#عرفان
بسم الله الرحمن الرحیم الغایة امال العارفین
لب متن دشوار بالا را از امام خمینی (ره) توضیح میدهم. باید بگویم جنبۀ فلسفی و عرفانی شخصیت امام خمینی (ره) هنوز برای اکثریت ارادتمندان به انقلاب ناشناخته است و جز معدودی از دانشجویان و اساتید فلسفه و عرفان اسلامی به این جنبهها اشراف علمی ندارند. چنان که در مطالب بعدی عرض خواهم کرد، همین محرومیت ما از اندیشههای بلند امام خمینی (ره) است که باعث انفعال جریان فرهنگی انقلاب بعد از رحلت ایشان و فاجعه فرهنگی و اجتماعی امروز شده است. نشان خواهم داد این قصور در اختلافات سیاسی هم بروز کرد. اما توضیح ساده این متن:
انسان دارای دو مقام است: از یک سو سایۀ اسم رحمان خداوند و از سوی دیگر سایۀ اسم رحیم او است. کل مخلوقات از این دو اسم خداوند نشأت گرفتهاند. این دو مقام در انسان کامل جمع است و شامل دو قوس وجود در لسان عرفا میشود: یکی قوس ظهور ارادۀ مطلق خداوند از مقام غیبی و احدی او تا تنگنای ماده یا زمین (یعنی تمام مراتب تجلی و خلاقیت خداوند) و قوس دوم از این تنگنای تراکم فیض در دنیا است تا نهایت مقام غیب ارادۀ خداوند؛ آنجا که وجود در نهایت آزادی و اطلاق است. لذا هستی دارای دو قوس نزولی و صعودی است که مبدأ و منتهای آن دو خداوند است؛ و انسان با احاطه بر این دو قوس نزول و صعود، بر همۀ دائرۀ وجود احاطه دارد. البته این مقام بزرگ در انسان عادی به حسب استعداد و قوه است اما در انسان کامل به حسب فعلیت و تحقق است.
@criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی