#روایتـ
رســـتـــگارگشٺآنکہبر #هوسش چیرهگشت.
وانگــیــزههاینفسانیخودرامـهـــارکرد.
✦✧✦✧✦✧
🔴#هوس_آنلاین
✦✧
⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️
http://eitaa.com/joinchat/3779723272C22d0624772
27.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 ضربهفنی یکی از مجهزترین
ارتش های دنیا در برابر یک گروه
نظامی کوچک!
#روایت #قسمت_دوم
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ کانال برتــر #حجاب 👇
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
غبار #اغتشاش روی شهر نشسته بود🌪
نف ها بوی ترس می دادند . . .
#زن_زندگی_آزادی افتاده بود بر سر زبان ها، چادر را با ترس و لرز می پوشیدیم و همواره بر آیۀ "فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین" تکیه داشتیم:)
جو جامعه، مذهبی ها و بسیجی ها را در مضیقه گذاشته بود؛
هر روز بر شمار شهدا می افزود💔
یک شب از همین شبها، پسری طلبه و بسیجی، جوان و خوش قد و بالا با محاسن مشکی، در حال حرکت در خیابان ها بود که فردی با چهرۀ پوشیده ندا داد "او بسیجی است!"
•••
موج اغتشاشگرها بود که از زمین و آسمان روی سرش می ریخت، لباس هایش را درآوردند و در آخر با ناخنگیر گوشت تنش را ...
او را آنگونه آزردند که تاریخ از بازگویی اش شرم می کند💔
خواستهشان این بود که او ( شهید آرمان علی وردی) علی زمانش را سب کند اما
او ایستاد!
میثم بود که لب به سب نگشود.
پروانه ای بود که سوخت و نور شد!✨
و در نهایت خلعتِ خونینِ شهادت را به لباس ذلت ترجیح داد🇮🇷
یادش گرامی:)
#روایت ،، #شهیدانه
✍️.مهدیار
🆔 @Clad_girls | دختران چادری