eitaa logo
چند بیت روضه ای ناب
455 دنبال‌کننده
11 عکس
5 ویدیو
1 فایل
شعر های ناب که میشه در مناجات ها و روضه ها خواند شما هم برام شعرهاتون از خودتون یا از دیگران که بقیه هم استفاده کنند رو برام بفرستید @sobbohsobboh110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از چند بیت روضه ای ناب
شعر های ناب که میشه در مناجات ها و روضه ها خواند شما هم برام شعرهاتون از خودتون یا از دیگران که بقیه هم استفاده کنند رو برام بفرستید @sobbohsobboh110
رحمت واسعه‌ی حق تعالی است حسین سایه‌ی رحمت او بر سر ماست حسین ما همه عبد خدا اوست اباعبدالله ما عبیدیم همه سرور و مولاست حسین زینت دوش نبی نور دو چشمان علی ضربان دل صدیقه کبراست حسین تا دَم آخر خود فکر گنهکاران بود ایهاالناس ببینید چه آقاست حسین همه خواسته‌اش بود که دستی گیرد ورنه از دست کسی آب نمی‌خواست چون پدر داغ پسر دید خودش می‌میرد کشتنش نیزه و شمشمیر نمی‌خواست حسین
اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت جای اینکه شیر کامِ کوچکش را پُر کند تیر آمد ناگهان حجمِ دهانش را گرفت تیر آمد با شتاب آمد امانش را برید تیر آمد با شتاب آمد امانش را گرفت ماند بابا با سری کوچک که از پیکر رهاست در عبای خویش طفلِ بی‌ جانش گرفت
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است، بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد تو در هجوم حوادث، صبور باش، صبور که صبر، میوۀ شیرین‌تر از ظفر دارد در آستان ولا، جای ناامیدی نیست بهشتِ پاک اجابت هزار در دارد دلِ شکسته بیاور، که با شکسته‌دلان نسیم مهر خدا، لطف بیشتر دارد بخوان دعای فرج را که صبح، نزدیک است که شام خسته‌دلان مژدۀ سحر دارد صفا بده دل و جان را به شوقِ روزِ وصال مسافر دل ما، نیّت سفر دارد زمین چو پُر شود از عدل، آسمان‌ها را شمیم غنچۀ نرگس، ز جای بردارد بخوان دعای فرج را، زِ پشت پردۀ اشک که یار، چشم عنایت به چشمِ تَر دارد دهند مژده به ما از کنار خیمۀ سبز که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد مراقبت بکن از دل، که یوسف زهرا زِ پشت پردۀ غیبت به ما نظر دارد برآر دست دعایی، که دست مهر خدا حجاب غیبت از آن ماه‌روی بردارد غروب و دامنۀ نور آفتاب و «شفق» بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد ✍
منتظر مانده‌ام از دور نگارم برسد آرزوی همه‌ی ایل و تبارم برسد دلم عمری‌ست گرفتار زمستان شده است دارم امید همین جمعه بهارم برسد رَبَّنا تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَــــوْعا خواندم کاش کاری بکند دوست، که یارم برسد مرگ هم چشم به راهی مرا پایان نيست که بپا خیزم اگر او به مزارم برسد "منتَظَر"، منتَظِرِ یک "لَکَ لَبَیکْ" وَ من کاری از پیش نبردم که کنارم برسد چارده قرن گذشته‌ست و صبوری کردم چارده قرن قرار است قرارم برسد ✍
عاشقان رمضان ماه خدا آمده است فرصت بندگی و ماه دعا آمده است به کریمی که به دنبال گدا میگردد این خبر را برسانید گدا آمده است سفره آماده شده بحر پذیرایی ما روزه داران بنشینید غذا آمده است ماه شعبان و رجب رفت ز دستم اما دید که توشه ندارم به عطا آمده است کم محلی بکند یا نکند حق دارد آن که در حق خدا کرد جفا آمده است دست و پا و سر و گوشم،همه اعضای تنم از گناهان زیادم به صدا آمده است علتش چیست خدایا که بلا تکلیفم عبد فرار تو با خوف و رجا آمده است قبل از آنی که اجل جان مرا قبض کند زودتر از ملک الموت رضا آمده است در شب اول قبرم دو ملک میگویند میهمان از سفر کرب و بلا آمده است بیشتر از دل زینب، سر تو سوخته است چه بلایی به سر زلف رها آمده است دست بردار عزیزان دلت نیست حسین شمر با قافله ات شام بلا آمده است ✍حسین زارع زاده
باز ماه رمضان ماه خدا آمده است باز بر خوان کرم خیل گدا آمده است باز درهای سماء روی زمین باز شده سوی خاک از دل افلاک ندا آمده است تا بگیرد ز کرم دست گدا ها را باز دست لطف و کرمش جانب ما آمده است ای یک سال گذشت و گره ات وا نشده زود خود را برسان ماه خدا آمده است «رَبَّ شَهرِ رَمضان » زمزمه کن وقت سحر وقت اشک سحر و حال بکاء آمده است هر کسی آمده اینجا شده مهمان کریم دست خالی نرود ماه عطاء آمده است آب و نان سراین سفره به دستان علی است باز دنبال گدا ، شیر خدا آمده است هر کسی گفت «علی» در دل زهرا جا شد در پی اش فاطمه با دست دعا آمده است با لب تشنه خوش آن کس که به وقت افطار یاد لب‌های شَه کرب و بلا آمده است با لب تشنه بخوانیم الهی به حسین زینبش در دل گودال چرا آمده است
دوباره چشم بیمارم پُر آب است درستم کن که کار من خراب است عطش دارم، کسی هم فکر من نیست بجای چشمه اطرافم سراب است بجای توبه هی توجیه کردم چقدر این بنده ات حاضر جواب است مرا درمانده تر کن پشت این در ولی راهم بده گاهی ... ثواب است حسابم را نرس، ای خوش حسابم! اگرچه بنده ی تو بد حساب است تمام فرصتم از دست رفته به سوی قبر، عمرم پُر شتاب است فقط زهرا برایم مادری کرد فقط مادر دعایش مستجاب است تهیدستم که دستم را گرفتند به دستم خاک کفش بوتراب است گرفتارم، نجف را قسمتم کن خریدن کار آن عالیجناب است نسیم کربلا! هنگام افطار سلام تو به من بی اجتناب است سرم شوریده ی عشق حسین است دلم پیش علی طفل رباب است سه شعبه ریخت برهم حنجرش را لبش زخمی هرم آفتاب است کنار خیمه خاکش کرد ارباب ولی بعد از حسین، این غم عذاب است ... دو چشم کوچکش بر نیزه ها دید به دست مادرش ردّ طناب است ✍رضا دین پرور   
دل من از غم هجران رخت غمگین است بار هجران تو بر سینه ی من سنگین است به گدایی تو بر پادشهان فخر کنم پادشاهی که گدایت نبود مسکین است هر کسی حلقه زند بر در کاشانه ی تو عزت هر دو جهانش به خدا تضمین است اولین پنجشنبه ماه مبارک رمضان با آقای روزه‌دارمون چگونه مناجات کنیم کاسه لیسی سر سفره ی تو مارا بس کاسه لیس درِ تو زندگیش تأمین است یابن الحسن.... با آقا بریم کربلا یه عرض ادب مختصر و از همه التماس دعا آقا نوشته اند که جدّت کفن نداشت گیرم کفن نداشت چرا پیرهن نداشت حسین.... بأبی المستضعف الغریب یا اباعبدالله
آقا نوشته اند که جدت کفن نداشت گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت! از پایکوب اسب سواران شنیده ام بردند روی نیزه، سری را که تن نداشت پیچیده بود در خودش از آتش عطش داغی که داشت در جگر خود، حسن نداشت انگشتری که با خودش آورده بود کو؟ ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمه ها همراه کاروان خود، ای کاش زن نداشت حق با شماست، شام و سحر گریه می کنید جای سرشک خون جگر، گریه می کنید...
کیست این خسرو مظلوم؟ که خونین بدن است وز دم نیزه و شمشیر، دو صد پاره تن است کیست این مظهر جان‌بازی و ایثار و وفا؟ که به آزادگی و عدل و شرف، ممتحن است او بُوَد چشم و چراغ دل زهرای بتول روشنی‌بخش جهان، نور رخ «ذو‌المنن» است گبر و ترسا و یهودش، چو مسلمان خواهد یار و محبوب ملل، شمع همه انجمن است چه غم ار حسرت دیدار وطن داشت به دل؟ وطنش در دل یاران، شه دور از وطن است او شهید است و نیازش نبُوَد گر چه به غسل آب غسلش همه از خون گلو و بدن است «کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون تا نگویند کسان، جسم حسین بی‌کفن است استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند آن هم از ضرب سمّ اسب، شکن در شکن است» * دفن کردی چو پدر را پسر بیمارش آن‌ که یعقوب‌صفت، شهرۀ «بیت ‌الحزن» است با سر‌انگشتِ مبارک بنوشتی بر خاک این همان قبر شهیدی است که عطشان دهن است این مکان قبلۀ عشّاق جهان خواهد شد «خوشدل»! این تربتِ معشوقِ زمین و زمن است شاعر: مرحوم خوشدل تهرانی
«کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون تا نگویند کسان، جسم حسین بی‌کفن است استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند آن هم از ضرب سمّ اسب، شکن در شکن است» ✍جودی خراسانی