#بسیج_مداحان
#میلاد_کریم_اهلبیت
#ستایشگری
📌#اختصاصی
🔰 اشعار شاعر گرانقدر آئینی جناب #حاج_محمود_تاری بمناسبت میلاد باسعادت کریم اهلبیت امام حسن مجتبی علیه السلام
نیمه ی ماه نگو ماه تمام است امشب
تازه از پرده برون ماه صیام است امشب
نیمه ی ماه مبین گر به تو رو آوردیم
اوّل ماه رخ ماه تو رؤیت کردیم
ما به دنبال تو در آینه ها جوشیدیم
در هلال مه نو نور تو را می دیدیم
ذَرّه در حال و هوایش به مَلک می بالد
کلبه ی کوچک زهرا به فلک می بالد
در کف من قلم ازعشق تزلزل دارد
گذر از مثنوی و رو به تغزل دارد
قدسیان شوق تماشای تو لابُد دارند
که به سوی تو همه میل تردُّد دارند
بگذار این که بیایند ملائک به حضور
کز سر عشق به دیدار تَعمّد دارند
بشناسند تو را عرش نشینان همگی
زانکه تصویر تو را روبروی خود دارند
درس گیرند ز تو شیوه ی مردم داری
آن کسانی که کنون بحث تجدّد دارند
راه تو راه خداوند ، به جایی نرسند
آن گروهی که ازین راه تمرّد دارند
گل شکوفا شده بر شاخه ی عصمت مولا
قسمتم چیست ازین رویش رحمت مولا
می شود قسمت من لطف وسیعت آیا
می رسد دست به دامان رفیعت آیا
عشق بر اهل زمین طرح عظیم آورده ست
سائلان را نظری کرد و کریم آورده ست
آن که رخساره ی او جلوه ی صبح ازلی ست
اوّلین دسته گل گلشن زهرا و علی ست
او کجا ماه کجا مهر کجا اذعان کن
نور در پیش رخش مثل طلای بَدَلی ست
هر نگاهی نبرد دل ز ملائک، وز ما
فقط آن چشم که چون کوثر و زمزم عسلی ست
گره ی بسته ی دل باز نگردد، این کار
زیر چتر نگه لطف تو تنها عملی ست
نا امید از کرمت نیست کسی در عالم
ای کریم ابن کریم جود تو بین المللی ست
نور از شمس بگیردقمر اما اینجا
به تجلّای رخ ماه تو خورشید جلی ست
مثنوی گرچه بود شیوهی آسان ترلیک
جنس اشعارتو یاسر که تماما غزلی ست
✍#محمود_تاری «یاسر»
❇️@basijmadahan_ir
❇️@basijmadahan_ir
#بسیج_مداحان
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#شعر_آئینی
🔰 نوسروده شاعر گرانقدراهلبیت جناب#حاج_محمود_تاری بمناسبت شهادت حضرت حمزه(ع)
🔹 حضرت حمزه عموی پیامبر(ص) در جریان جنگ احد بهدست وحشی بن حرب برده حبشی و به دستور هنده همسر ابوسفیان، به شهادت رسید🔹
با آن که بود غرقِ به خون جسم اطهرش
دیگر نبود خواهر دل خسته در برش
خواهر بدید جسم برادر به روی خاک
اما ندید خنجر قاتل به حنجرش
با چشم خویش خواهر دل خستهاش ندید
گردد بریده رأسِ مطهَّر ز پیکرش
با آن که گشت پیکر او لاله گون ولی
نیلی نگشت چهره معصوم دخترش
گرچه درید سینه او را ستمگری
اما نخورد کعب نی از کینه خواهرش
با آن که گشت روی منیرش به خون خضاب
بر نی نرفت پیش عزیزان خود سرش
گیرم که بود، گَرد و غباری به چشم او
دیگر ندید چیدن گل را برابرش
گیرم که خورد نیزه وحشی به سینهاش
در بر نبود غنچه نشکفته پرپرش
در خاک و خون فتاد ولیکن در آن میان
پرپر نگشت جسمِ جوانِ دلاورش
با آن که گشت طایر عرشی شکسته بال
دیگر نبستهاند طنابی به شهپرش
با آن که داشت نام پیمبر به روی لب
چوبی نخورد بر لب و دندان مکرّرش
با آن که سوخت قلب پیمبر ز داغ او
کنج تنور نرفت رأس منوّرش
آتش زده ست داغ غمش سینه را ولی
روشن نگشت گوشه ویرانه اخترش
این داغ شعله خیز از او شد به پا ولی
افتاده قلب خسته «یاسر» در آذرش
✍#محمود_تاری
❇️@basijmadahan_ir
❇️@basijmadahan_ir