eitaa logo
آیات غمزه
944 دنبال‌کننده
42 عکس
2 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
با نیت نگاه تو آغاز می کنم احساس خویش را به تو ابراز می کنم شوقی درون سینه ی من جا گرفته است حسی غریب در دل من پا گرفته است حسی میان غربت و شادی و شوق و غم حسی که گاه می چکد از چشم در حرم ماه مبارک رمضان روی ماه توست باید سرود شعر که مضمون نگاه توست :: من زائر نگاه توام از دیار دور آن ذره ام که آمده تا پیشگاه نور در نام تو چه حس غریبی نهفته است در نام تو چه خاطره ها می شود مرور آقا غریب هستی و وقت سرودنت حسی غریب در دل من می کند ظهور من هم غریب مثل تو یا ایهالغریب من کی صبور مثل تو یا ایهالصبور؟ با تو چقدر ماهیتم فرق می کند مانند ایستادن شب در حضور نور :: در پیشگاه آینه مرد مقربی تو بضعه الرسولی و ریحانه النبی ای نور روشنای دل و خانه ی نبی ای جایگاه عرشی تو شانه ی نبی روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است نور تو ابتدای جهان روح عالم است از قلب تو ندیده ام آقا رحیم تر از بخشش و کرامت دستت کریم تر حاتم به دست بخشش تو بوسه ها زده است نزد فقیر بر لب تو نه نیامده است :: مضمون بی بدیل غزل ها تبسمت می آورد به وجد غزل را تبسمت غمگین ترین روایت دنیاست اشک تو شیرین ترین حکایت دنیا تبسمت در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است غم می چکد ز چشم تو اما تبسمت... یک شهر پیش روی تو دشنام هم دهد پاسخ نمی دهی تو مگر با تبسمت شیرین تر است نزد فقیران کدامیک خرمای دست بخشش تو یا تبسمت؟ سنگ صبور! مأمن غم ها و درد ها! ای خانه ات پناه همه کوچه گرد ها صلحت حماسه ای ست که با روضه توأم است صلحت چقدر آینه دار محرم است باید شناخت صبر و شکیبایی تو را باید گریست یک دهه تنهایی تو را در لحظه لحظه زندگی تو غم است آه غربت همیشه با دل تو توأم است آه هرلحظه ی تو بوده نشان از غریبی ات وای از غم دل تو امان از غریبی ات عمری غریب بوده ولی صبر کرده ای مانند لحظه های علی صبر کرده ای علیه السلام @ayateghamze https://ayateghamzeh.ir/Poem/ID/95319/categoryId/469/
#یوسف_رحیمی ای عشق! دلیل ها نمی‌فهمندت ای رود! قلیل ها نمی‌فهمندت والله معزّ الاولیائی آقا هر چند ذلیل ها نمی‌فهمندت #امام_حسن علیه السلام از: حسن یوسف @ayateghamze
حرف ها در سینه داری و دریغا محرمی جعفر عباسی بی تو می ماند فقط رنج عبادت هایشان بی اطاعت از تو بیهوده ست طاعت هایشانن حرف ها در سینه داری و دریغا محرمی مردها در سینه می ماند شکایت هایشان سکه ها اهل طمع را چون غلامی می خرند لشکری رفتند و پایین بود قیمت هایشان خون دل از سرزنش ها می خوری و می خورد بر دل آیینه ات سنگ ملامت هایشان ای امیر صف شکن صفین به خود لرزیده است پیش شمشیر تو پوشالی ست هیبت هایشان بر تن دشمن به جز پیراهن نیرنگ نیست نیستی یک لحظه غافل از سیاست هایشان شانه هایت امتداد کوه صبر مرتضاست خم نخواهد کرد پشتت را خیانت هایشان انتظار تیز تیغ ما به پایان می رسد تازه آن وقت است آغاز مصیبت هایشان علیه السلام @ayateghamze
می نویسم یا حسن حسن ختامش با خودت محدثه آشتیانی می نویسم یا حسن حسن ختامش با خودت بر لبم ذکر تو را دارم دوامش با خودت لحظه های عمر خود را می سپارم دست تو از سلام زندگی تا والسلامش با خودت از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن زخم هایی کهنه دارم التیامش با خودت باز هم بال خیالم تا بقیعت پر کشید من کبوتر می شوم یک روز بامش با خودت سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم این که باشد لحظه ی مرگم کدامش با خودت از کریمان کم طلب کردن که کفر نعمت است حاجتم را هم که می دانی تمامش با خودت علیه السلام @ayateghamze