جنگ لجستیکی (۳)
پیشنهاد رسمی طرح اتصال مسیر ریلی و ترانزیتی مرزهای ایران و افغانستان
تحریریه تحلیل استراتژی لجستیکی
امیرحسین خدائی ـ پژوهشگر
طرح اتصال مسیر ریلی و ترانزیتی مرزهای ایران و افغانستان نقش کلیدی در توسعه همکاریهای اقتصادی و منطقهای ایفا میکند و ظرفیت ترانزیتی را افزایش میدهد.
اهداف و چشمانداز:
توسعه شبکه ریلی میان ایران و افغانستان برای تسهیل حمل و نقل کالا و مسافر؛
بهرهمندی از موقعیت جغرافیایی افغانستان به عنوان کشور بدون مرز آبی و اتصال به خلیج فارس، دریای خزر و غرب آسیا از طریق شبکه ریلی ایران
تسهیل تجارت معادن و مواد معدنی، مشتقات نفتی و ... افغانستان با ایجاد مسیرهای ریلی پایدار؛
توسعه کریدورهای ترانزیتی با اتصال به شبکههای چین، آسیای مرکزی، آسیای قفقاز و غرب آسیا؛
استفاده از ظرفیت مسیر ریلی برای دسترسی بهتر افغانستان به بازارهای منطقهای و بینالمللی؛
تبدیل افغانستان به یک کریدور حیاتی برای ترانزیت کالا به شرق آسیا و بالعکس؛
اتصال به منطقه اقتصادی مکران و بنادر چابهار، بندر عباس و ماهشهر برای مسیر دسترسی مستقیم افغانستان به آبهای آزاد و بازارهای بینالمللی؛
ایجاد منطقه آزاد تجاری و گسترش بازارچههای مرزی مشترک برای تسهیل تجارت رسمی و رونق اقتصادی مناطق مرزی؛
تسهیل حمل و نقل و جذب گردشگران درمانی از افغانستان به ایران.
مزایای کلیدی طرح:
ایجاد مسیرهای ریلی پایدار و ایمن بین ایران و افغانستان؛
افزایش دسترسی افغانستان به بازارهای کشورهای حاشیه خلیج فارس، آسیای مرکزی، قفقاز و غرب آسیا؛
رونق تجارت معادن افغانستان و توسعه صنایع مرتبط؛
بهرهبرداری از ظرفیتهای اقتصادی و بندری ایران در خلیج فارس و دریای خزر؛
کاهش هزینهها و تسریع تجارت کالاهای حجیم و با ارزش بالا؛
ایجاد اشتغال پایدار و رونق بازارچههای مرزی؛
کاهش قاچاق با توسعه تجارت رسمی و افزایش سرمایهگذاری زیرساختی؛
تقویت همکاریهای منطقهای در حوزه ترانزیت و تجارت؛
تسهیل رفتوآمد تجاری، گردشگری و درمانی با برداشتن روادید برای شهروندان دو کشور؛
رفع موانع اداری و تسهیل انتقال کالا و مسافر؛
توسعه زیرساختهای لازم در بازارچه های مرزی برای توریسم درمانی.
فرصتی راهبردی و مهم در کم اثر کردن تحریم ها و تسهیل در مبادلات مالی و ارزی
مزایای برداشتن روادید:
برداشتن روادید ممکن است نگرانیهایی درباره کنترل مرزها به همراه داشته باشد،
اما مزایای آن شامل تسهیل جریان تجاری،
افزایش تبادل گردشگر و توریسم درمانی،تقویت همکاریهای فرهنگی و تجاری، کاهش و کنترل تردد های غیر مجاز، کاهش هزینهها و زمان سفر است. با رعایت پروتکلهای امنیتی، این اقدام فرصتهای بزرگی برای توسعه منطقهای فراهم میآورد.
اهمیت توسعه چند پایانه مرزی:
برای جلوگیری از ازدحام و تأخیر و افزایش ظرفیت حملونقل، توسعه و اتصال چند پایانه مرزی ضروری است.
نکته مهم امنیتی و رسانهای:
با توجه به روابط حسنه میان ایران و افغانستان، اطلاعرسانی رسانهای تا پیشرفت قابل توجه پروژه باید محدود و کنترلشده باشد.
نتیجهگیری و پیشنهادات:
اجرای این پروژه توسعه همکاریهای دوجانبه و منطقهای را تسهیل میکند و فرصتهای اقتصادی، ترانزیتی، درمانی و فرهنگی را ارتقا میدهد. همچنین در کم اثر کردن تحریمها موثر است.
پیشنهاد میشود:
تشکیل کارگروه مشترک ایران و افغانستان برای پیگیری پروژه؛
انجام مطالعات فنی، اقتصادی و فرهنگی؛
توسعه زیرساختهای مرزی و لجستیکی؛
جذب سرمایهگذاری داخلی و بینالمللی؛
تقویت همکاریهای امنیتی؛
برنامهریزی برای توسعه گردشگری درمانی و تسهیل سفر بیماران و گردشگران؛
توسعه و اتصال چند پایانه مرزی ریلی؛
مدیریت کنترلشده اطلاعرسانی رسانهای؛
تدوین چارچوبهای همکاری و امنیتی برای اجرای برداشتن روادید؛
ایجاد و توسعه مناطق آزاد تجاری و بازارچههای مرزی مشترک.
جنگ لجستیک (۴)
طرح توسعه کریدورهای ریلی و ترانزیتی ایران ـ ترکمنستان
تحریریه تحلیل استراتژی لجستیک
امیرحسین خدائی ـ پژوهشگر
سرزمین ما، در میانه مثلث اوراسیا، خلیج فارس و آسیای جنوبی، جایگاهی یافته که از دیرباز دسترسی میان شرق و غرب را رقم زده است. در میان مرزهای متنوع کشور، مرز گسترده ما با ترکمنستان ـ که از گلستان تا خراسان امتداد دارد ـ بهدلایلی چند، در حال بازتعریف جایگاه راهبردی خود در معادلات حمل و نقل جهانی و ساختارهای قدرت منطقهای است.
در حالی که روسیه و چین به عنوان دو قدرت نوظهور قرن بیست و یکم با اهداف راهبردی مشترک، پهنهای وسیع و عموماً محصور از لحاظ جغرافیای تجاری دارند، ایران و ترکمنستان میتوانند در اتصال حلقههای تجاری آسیای مرکزی و حتی کشورهای همسایه این کشور، همچون ازبکستان، قزاقستان، تاجیکستان و افغانستان، به بازارهای دریایی نقش کلیدی ایفا کنند.
این یادداشت، طرحی تحلیلی برای تبدیل مرزهای ایران با ترکمنستان به یک شاهراه زمینی پرظرفیت، ایمن و قابل رقابت با مسیرهای دریایی ارائه میدهد.
جایگاه راهبردی ایران در اتصال شرق روسیه، شمال چین و کشورهای همسایه ترکمنستان
نگاهی به ساختار فضایی اقتصاد منطقه نشان میدهد که پهناور بودن روسیه و چین، اگرچه مزیتی ژئوگرافی بهنظر میرسد، اما چالشهایی جدی برای تبادلات تجاری در شرق سیبری و شمال چین ایجاد کرده است. محدودیتهای بندری، مسافتهای بسیار طولانی زمینی و فاصله از دریاهای آزاد، فشار مضاعفی بر تجارت این مناطق وارد کرده است.
از سوی دیگر، کشورهای همسایه ترکمنستان مانند ازبکستان، قزاقستان و تاجیکستان نیز بهدنبال گشودن مسیرهای امن و مقرونبهصرفه به بازارهای جهانی هستند و نیازمند کریدورهایی کارآمد و قابل اعتماد به آبهای آزادند. همچنین، افغانستان و پاکستان که در جنوب آسیای مرکزی واقع شدهاند، بهدنبال توسعه شبکههای حملونقل متصل به بنادر ایران هستند.
در این میان، ایران میتواند از طریق خاک ترکمنستان، به یکی از درگاههای دسترسی روسیه شرقی، چین شمالی و کشورهای آسیای مرکزی به آبهای آزاد تبدیل شود. با استفاده از خطوط ریلی و ترانزیتی پیشنهادی، این اتصال از مسیر ترکمنستان ـ ایران به خلیج فارس و دریای عمان برقرار خواهد شد، و ظرفیت بسیار بالایی برای گسترش روابط تجاری منطقهای فراهم میآورد.
تحلیل ژئوپلیتیکی مرز ایران و ترکمنستان و کشورهای همسایه
بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر مرز مشترک، از اینچهبرون تا سرخس و باجگیران؛
پیوند سه استان کلیدی ایران (گلستان، خراسان شمالی و رضوی) به آسیای میانه و فراتر؛
نزدیکی به کانونهای صنعتی و کشاورزی ترکمنستان و مسیرهای اصلی تجارت با کشورهای همسایه چون ازبکستان، قزاقستان، تاجیکستان و همچنین شرق روسیه؛
مسیرهایی که میتوانند به افغانستان و پاکستان نیز تسری یابند؛
ظرفیت عبور خطوط گاز، نفت، فیبر نوری و انرژیهای تجدیدپذیر در این مرز گسترده؛
همسایگی امن با کشوری بیطرف در سیاست خارجی (ترکمنستان)، با کمترین تنش مرزی طی دهههای اخیر؛
اهداف طرح
افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی خود در معاملات منطقه ای و جهانی؛
وابستگی متقابل در کاهش تنش ها و تسهیل تعاملات؛
هویت مشترک و اعتماد متقابل زمینه ساز ثبات و نظم منطقه ای؛
همکاری چند جانبه به عنوان زیربنای تحقق اهداف اقتصادی و امنیتی؛
کم اثر کردن تحریمها و تسهیل تجارت و مبادلات مالی؛
فعالسازی ظرفیتهای ترانزیتی مرزهای ایران و ترکمنستان بهویژه در حوزه ریلی؛
ایجاد اتصال مؤثر میان چین شمالی، آسیای مرکزی، شرق روسیه، افغانستان، پاکستان و آبهای آزاد از طریق ایران؛
جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی در بخش زیرساخت، حملونقل و لجستیک؛
توسعه بازارچههای مرزی، تجارت خرد و مناطق آزاد تجاری؛
کاهش هزینه و زمان حملونقل منطقهای برای بازیگران اقتصادی روسیه، چین و کشورهای همسایه ترکمنستان؛
برنامه جذب سرمایهگذار داخلی و خارجی
گامهای پیشنهادی:
تشکیل صندوق توسعه لجستیک مرزی ایران ـ ترکمنستان با مشارکت دولت، بخش خصوصی و بانکهای توسعهای؛
دعوت از سرمایهگذاران خارجی با اولویت کشورهای آسیای مرکزی، روسیه، چین، ترکیه، هند و افغانستان ؛
ارائه مشوق هایی مانند معافیتهای مالیاتی، واگذاری زمین با شرایط ویژه، تضمین سود سرمایهگذاری و حمایت حقوقی؛
طراحی پروژههای Public-Private Partnership (PPP) برای ساخت پایانههای چندمنظوره مرزی؛
استفاده از فاینانس چینی، لیزینگ روسی و قراردادهای BOT برای احداث خطوط ریلی، گمرکهای مدرن، مناطق آزاد و مراکز تجاری مرزی؛
توسعه بازار بدهی داخلی برای تأمین مالی پروژهها با اوراق خزانه ویژه توسعه شمال شرق کشور؛
مزایای ویژه برای شرکای خارجی و منطقهای
برای چین : ایجاد مسیر زمینی از شمال چین مکمل به جای مسیر دریایی یا مسیرهای قزاقستان؛
برای روسیه : اتصال شرق سیبری به مسیر جنوب بدون عبور از دریاهای شلوغ و تحریمپذیر؛
برای کشورهای آسیای مرکزی (ازبکستان، قزاقستان، تاجیکستان): دسترسی امن و مقرونبهصرفه به بازارهای خلیج فارس و اقیانوس هند؛
برای ترکمنستان: با موقعیت جغرافیایی کلیدی در آسیای میانه و مرز طولانی با ایران، میتواند نقش مهمی در اتصال بازارهای چین، روسیه و آسیای میانه به آبهای آزاد خلیج فارس و دریای عمان ایفا کند. توسعه زیرساختهای ریلی و ترانزیتی در این مسیر، موجب افزایش حجم تجارت، جذب سرمایهگذاری خارجی و تقویت اقتصاد ترکمنستان خواهد شد. همچنین، همکاری نزدیک با ایران به حفظ امنیت مرزی طولانی و ارتقای جایگاه ژئوپلیتیکی این کشور در معادلات منطقهای کمک میکند.
برای ایران: افزایش نقش استراتژیک در معادلات اقتصادی اوراسیا، کاهش اثر تحریمها،تقویت تجارت خرد، تسهیل مبادلات مالی و ارزی، ارتقاء جایگاه استراتژیک و ژئوپلیتیک در منطقه، مصونیت بیشتر امنیتی با وابسته کردن تجارت کشور های مختلف، تقویت دیپلماسی اقتصادی منطقهای؛
اهمیت گسترش پایانههای مرزی متعدد
محدود ماندن ترافیک تجاری به یک یا دو مرز اصلی، باعث گلوگاه و کاهش بهرهوری لجستیکی میشود. طرح حاضر، بر توسعه و فعالسازی پایانههای اینچهبرون، سرخس، لطفآباد، باجگیران و حتی مرزهای فرعی تأکید دارد.
نکات امنیتی، رسانهای و اجرایی
تدوین پروتکلهای امنیتی دقیق برای حفظ کنترل مرزها در صورت افزایش رفتوآمد؛
کنترل اطلاعات پروژه در رسانهها برای جلوگیری از سنگاندازی رقبای منطقهای؛
تعامل نزدیک با نهادهای امنیتی، مرزبانی، گمرک، شرکت راهآهن و سازمان توسعه تجارت؛
بهرهگیری از فناوریهای نوین مانند بلاکچین و اتوماسیون در گمرکات برای تسریع فرآیندها؛
نتیجهگیری
طرح اتصال شبکههای ریلی و ترانزیتی ایران و ترکمنستان، با دیدگاهی ژئوپلیتیکی و راهبردی، فرصتی بینظیر برای ارتقای جایگاه اقتصادی ایران در اوراسیا فراهم میآورد. در حالی که رقابتهای اقتصادی در جهان به سمت اتصال خشکیمحور در حال حرکت است، ایران با تکیه بر این مرز استراتژیک، میتواند هم از ظرفیت ژئوگرافی خود و هم از شرایط خاص روسیه، چین و کشورهای همسایه ترکمنستان بهرهمند شود.
پیشنهادات نهایی
ایجاد کارگروه مشترک ایران ـ ترکمنستان برای توسعه مسیرهای ترانزیتی؛
جذب سرمایهگذاری خارجی از طریق ارائه بستههای تشویقی مشخص؛
توسعه حداقل ۵ پایانه مرزی فعال و چندمنظوره؛
تعریف پروژههای قابل سرمایهگذاری برای شرکتهای ایرانی، ترکمنستانی، چینی، روسی و کشورهای آسیای میانه؛
کنترل هوشمند اطلاعات پروژه در فازهای اولیه و بهرهگیری از دیپلماسی اقتصادی فعال؛
ثبت طرح در سطوح بینالمللی نظیر سازمان همکاری شانگهای، سازمان همکاری های اقتصادی اکو، اتحادیه اوراسیا، BRI (کمربند اقتصادی راه ابریشم)؛
تعیین الگوهای حقوقی پایدار برای مشارکت سرمایهگذاران داخلی در پروژههای لجستیک مرزی؛
جنگ لجستیک (۵)
زنگزور و ترکمنچای؛ دو قرارداد سرنوشتساز و تهدیدی برای جایگاه ایران در قفقاز
تحریریه تحلیل استراتژی لجستیک
امیرحسین خدائی - پژوهشگر
تاریخ معاصر ایران مملو از قراردادهایی است که در بزنگاههای ضعف حاکمیتی یا فشار خارجی، به کشور تحمیل شده و بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، موقعیت ژئوپلیتیکی ایران را در منطقه تضعیف کردهاند. از جمله این قراردادها، ترکمنچای (۱۸۲۸) است که پس از شکست ایران در برابر روسیه تزاری، به جدایی سرزمینهایی چون ایروان، نخجوان و قرهباغ از ایران انجامید و عملاً نفوذ تاریخی ایران در قفقاز را محدود کرد.
امروز، در سده بیستویکم، شاهد ظهور نسخهای جدید از همان الگو هستیم: قرارداد زنگزور. توافقی که در پی جنگ ۱۲ روزه و با میانجیگری و فشار بازیگران فرامنطقهای شکل گرفت و میتواند، همانند ترکمنچای، به کاهش جایگاه ایران در معادلات ژئوپلیتیکی قفقاز، خزر و آسیای مرکزی بینجامد. این قرارداد نهتنها امنیت و اقتصاد ایران را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه به شکلی مستقیم در چارچوب جنگ لجستیکی بین قدرتهای بزرگ برای تسلط بر مسیرهای ترانزیتی جهانی تعریف میشود.
شباهتهای کلیدی ترکمنچای و زنگزور
هر دو در شرایط ضعف دیپلماتیک ایران و با فشار قدرتهای خارجی تحمیل شدند.
نتیجه هر دو، خروج تدریجی ایران از کانون تصمیمسازی در منطقه قفقاز است.
در هیچیک از این توافقات، ایران نقش فعال و مؤثر در دفاع از منافع خود نداشت.
هر دو پیامدهای بلندمدت امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و تمدنی برای ایران به همراه دارند.
جنگ ۱۲ روزه؛ یک بحران ژئوپلیتیکی و آغاز بازآرایی قدرت در قفقاز
جنگ کوتاهمدت ۱۲ روزه در منطقه، با حضور پررنگ قدرتهای فرامنطقهای و مشارکت آشکار و پنهان برخی بازیگران منطقهای، نهتنها یک نزاع محلی نبود، بلکه بخشی از یک پروژه راهبردی بزرگتر برای بازآرایی نظم ژئوپلیتیکی قفقاز، حذف ایران از مسیرهای حیاتی ترانزیتی، و تقویت نقش ناتو، ترکیه و اسرائیل در شمالغرب ایران محسوب میشود.
این تحولات، با سرعتی بالا، تهدیدی مستقیم علیه راهبرد کریدور شدن ایران و تبدیل آن به هاب ترانزیتی بینالمللی بهشمار میآید.
پیامدهای موازی ترکمنچای و زنگزور برای ایران
کاهش نفوذ منطقهای : همانگونه که ترکمنچای نفوذ تاریخی ایران را در قفقاز از بین برد، زنگزور نیز در حال ایجاد موانعی ژئوپلیتیکی برای بازگشت ایران به صحنه تعاملات منطقهای است.
تهدید مستقیم امنیت مرزی: استقرار نیروهای خارجی و کنترل مسیرهای جدید ترانزیتی از سوی رقبا، موجب افزایش آسیبپذیری در شمالغرب ایران شده است.
اخلال در جایگاه ترانزیتی ایران : حذف ایران از برخی مسیرهای راهبردی شرق-غرب و شمال-جنوب، آسیب جدی به موقعیت ایران در زنجیره تأمین منطقه وارد میکند.
تشدید شکافهای فرهنگی و اجتماعی در نواحی مرزی : با تقویت گفتمانهای بیگانه و تجزیهطلبانه، ثبات فرهنگی در مرزها به خطر افتاده است.
فرصت ژئوپلیتیکی ایران : تبدیل شدن به کریدور ترانزیتی منطقهای و جهانی
در شرایطی که بسیاری از کشورها درگیر محدودیتهای جغرافیایی، امنیتی یا زیرساختی هستند، ایران با موقعیت منحصربهفرد خود، ظرفیت آن را دارد که به مهمترین کریدور ترانزیتی منطقه اوراسیا و اتصالدهنده سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا بدل شود.
این نقش نهتنها جایگاه اقتصادی ایران را ارتقاء میدهد، بلکه در معادلات ژئوپلیتیکی، جایگاه ایران را از «کشور مسیر حذفشده» به «کشور مسیر اجتنابناپذیر» ارتقا میدهد.
زیرساختهای کلیدی ایران برای تحقق راهبرد کریدوری
شبکه ریلی پیشرفته در حال توسعه
رشت-آستارا : اتصال ایران به خطوط ریلی روسیه و اروپا از طریق آذربایجان
*چابهار-زاهدان* : دسترسی به آبهای آزاد و اتصال به آسیای مرکزی
تبریز-نوردوز: کلید ارتباط با ارمنستان و مسیرهای قفقاز شمالی
اتصال فراگیر همه پایانههای مرزی (اصلی و فرعی)
ایران دارای بیش از ۳۰ پایانه مرزی فعال است. اتصال همه این پایانهها — اعم از مرزهای اصلی نظیر بازرگان، مهران، آستارا و سرخس، تا مرزهای فرعی و محلی — به شبکههای ریلی و جادهای، ضرورتی انکارناپذیر است. بدون اتصال یکپارچه این گذرگاهها، ایران نمیتواند یک «کریدور واقعی» باشد.
بنادر استراتژیک در شمال و جنوب
چابهار، بندر امام خمینی، بندر شهید رجایی و بندر امیرآباد، به همراه بنادر دریای خزر، نقش حلقههای اتصال بین خشکی و دریا را ایفا میکنند.
گمرکهای هوایی مجهز
فرودگاههای بینالمللی تهران، تبریز، مشهد، اصفهان و شیراز، با ارتقاء تجهیزات گمرکی و لجستیکی، میتوانند به نقاط تبادل بار سریع بدل شوند.
عضویت و حضور فعال در کریدورهای بینالمللی
کریدور شمال-جنوب (INSTC)، کریدور شرق-غرب (TITR) و ابتکارات جدید آسیایی، در کنار جاده ابریشم جدید، بسترهایی هستند که ایران باید با سرعت به آنها متصل و متعهد شود.
راهکارهای استراتژیک برای تثبیت جایگاه ایران در جنگ لجستیکی
تکمیل سریع خطوط ریلی کریدوری و اتصال کامل به پایانههای مرزی؛
احیای نقش ایران در توافقات منطقهای ترانزیتی با ارمنستان، آذربایجان، ترکمنستان و ترکیه؛
تقویت دیپلماسی ترانزیتی در چارچوب چندجانبهگرایی هوشمند؛
افزایش تعاملات فرهنگی-اقتصادی در نواحی مرزی برای مقابله با شکافها؛
تثبیت امنیت پایدار مرزها از طریق فناوری و حضور هدفمند دفاعی؛
ایجاد مسیرهای ترانزیتی جایگزین برای کاهش وابستگی به مسیرهای تحت کنترل رقبای ژئوپلیتیکی؛
راهکارهای مکمل برای خنثیسازی تحریمها در حوزه ترانزیت
توسعه مبادلات پایاپای و غیر دلاری با کشورهای منطقه و شرق آسیا؛
ایجاد مکانیزمهای بیمهای و مالی مستقل با مشارکت کشورهای دوست؛
جذب سرمایهگذاری خارجی در زیرساختهای ترانزیتی از طریق مناطق آزاد؛
شفافسازی فرآیندهای گمرکی و ارتقاء انطباق حقوقی با استانداردهای بینالمللی؛
تسریع در انعقاد توافقات دوجانبه ترانزیتی با کشورهای محصور در خشکی مانند تاجیکستان، افغانستان و قرقیزستان؛
توسعه سامانههای هوشمند حملونقل و لجستیک برای کاهش زمان و هزینه ترانزیت؛
جمعبندی نهایی
قرارداد زنگزور نه صرفاً یک توافق سیاسی، بلکه بخشی از یک پروژه بزرگتر برای حذف ایران از نقشه ترانزیت جهانی است. همانگونه که ترکمنچای موقعیت ایران را در سده نوزدهم تضعیف کرد، زنگزورهمانگونه که ترکمنچای موقعیت ایران را در سده نوزدهم تضعیف کرد، زنگزور نیز میتواند بهعنوان یکی از نقاط چرخش ژئوپلیتیکی قرن بیستویکم، فرصت کریدور شدن ایران را تهدید کند. اما تفاوت بزرگ امروز با قرن نوزدهم در این است که ایران اکنون ابزارها، زیرساختها و اراده لازم برای تبدیل تهدید به فرصت را در اختیار دارد.
اگر راهبرد اتصال همهجانبه پایانههای مرزی — چه اصلی و چه فرعی — به شبکههای ریلی، جادهای، بنادر( آبی و خشکی) و هوایی با نگاه منطقهای و بینالمللی دنبال شود، ایران میتواند نهتنها موقعیت خود را در رقابتهای لجستیکی حفظ کند، بلکه با تقویت دیپلماسی ترانزیتی، به مرکز ثقل ترانزیت اوراسیا و خاورمیانه تبدیل شود.
در جنگ لجستیکی قرن حاضر، مسیرها همانند سلاحها عمل میکنند. هر کشوری که بتواند مسیرهای بیشتری را به خود گره بزند، قدرت چانهزنی و نقش ژئوپلیتیکی بالاتری خواهد داشت. ایران، با موقعیت استراتژیک بینظیر خود و شبکهای در حال گسترش از زیرساختهای حملونقل، این توان را دارد که از حاشیه رانده نشود، بلکه خود به چارچوبساز نظم نوین ترانزیتی منطقه بدل گردد.
در چنین شرایطی، تبدیلشدن به کریدور ترانزیتی اجتنابناپذیر برای شرق و غرب و شمال و جنوب، نه یک رؤیا، بلکه هدفی راهبردی و قابل تحقق است — اگر از هماکنون برای آن برنامهریزی عملیاتی و جامع صورت گیرد.
جنگ لجستیک (۶)
لزوم ارتقای پیوندهای ریلی و پایانهای ایران و ترکیه؛ دریچهای به مدیترانه، اروپا و آیندهای امن و پایدار
تحریریه تحلیل استراتژی لجستیکی
امیرحسین خدائی ـ پژوهشگر
مسیرهای ترانزیتی نه فقط شاهراههای اقتصادی، بلکه زیرساختهای ژئوپلیتیکی نظم جهانیاند. در این میان، ایران و ترکیه بهعنوان دو کشور مهم غرب آسیا، در نقطه تلاقی آسیای مرکزی، قفقاز، خلیجفارس، مدیترانه و اروپا، ظرفیت بینظیری برای شکلدهی به آینده تجارت و امنیت منطقه دارند.
یکی از حلقههای مفقوده در این مسیر، عدم اتصال مؤثر، چندگانه و منسجم پایانههای مرزی ایران و ترکیه به شبکه ریلی دو کشور و فراتر از آن به شبکه ترانزیتی آسیا-اروپا است. امروز، ضرورت توسعه و ارتقاء پایانههای مرزی ریلی مشترک ایران و ترکیه، از منظر اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و ژئوپلیتیکی بیش از هر زمان دیگری مطرح است.
از مرزهای خاکی تا افقهای مشترک : اتصال به دریای مدیترانه و اروپا
اتصال ریلی ایران و ترکیه، دسترسی مستقیم ایران به بنادر مدیترانهای در ترکیه (مانند مرسین و اسکندرون) را ممکن میسازد و اتصال به بازارهای اروپایی، قفقازی و حوزه دریای سیاه خواهد بود. این اتصال همچنین میتواند مسیر مکمل کریدور شمال-جنوب و شرقی-غربی باشد که جمهوری اسلامی ایران برای آن سرمایهگذاری راهبردی کرده است.
در مقابل، ترکیه نیز از طریق اتصال به پایانههای شرقی ایران، میتواند به بازارهای افغانستان، پاکستان، آسیای مرکزی، خلیجفارس و اقیانوس هند دسترسی مستقیم و مقرونبهصرفه پیدا کند؛ یک راهبرد برد-برد با بنیانی اقتصادی و افقی امنیتی.
از تجارت کلان تا اقتصاد مردمپایه مرزی
اتصال پایانههای مرزی مانند رازی–کاپیکوی، سرو–اسندره، بازرگان–گوربلاغ و تمرچین–حبیبالله، ظرفیت بالایی برای:
توسعه تجارت خرد و بازارچههای مرزی،
کاهش قاچاق با جایگزینی تجارت رسمی،
رونق گردشگری مذهبی، طبیعی، ادبی و درمانی،
و ایجاد اشتغال پایدار در مناطق مرزی فراهم میآورد. این امر موجب ارتقاء حکمرانی اقتصادی مردمی و حرکت از تمرکزگرایی به توسعه متوازن میشود.
امنیت، نه از راه زور، که از راه منافع مشترک
تجربه جهانی نشان داده است که اتصال اقتصادها، بهترین سپر امنیتی در برابر تنشها و بیثباتیهای مرزی و فرامنطقهای است. هرچه دو کشور در حوزههای زیرساخت، ترانزیت، تجارت، انرژی و گردشگری بههم گره بخورند، زمینه برای ایجاد مصونیت امنیتی از مسیر وابستگی متقابل اقتصادی و فرهنگی فراهمتر خواهد بود. این اتصال پایدار، مانع مداخله بازیگران سوم در مرزهای ایران و ترکیه خواهد شد.
ایران ـ ترکیه؛ حلقه پیوند شرق و غرب
این اتصال، ایران را در جایگاهی قرار میدهد که میتواند نهتنها کالاهای آسیای مرکزی، قفقاز، افغانستان و پاکستان را به مدیترانه و اروپا ترانزیت کند، بلکه خودش نیز به هاب ترانزیتی اوراسیا بدل شود. ترکیه نیز میتواند با استفاده از این اتصال، نقش دروازه ورود به آسیا را برای اروپا ایفا کند. چنین گرهخوردگیای، نه صرفاً همکاری دوجانبه، بلکه همافزایی در معماری جدید نظم حملونقل جهانی است.
تحلیل روابط بینالملل : نگاهی چندبُعدی به یک پروژه
از منظر مطالعات استراتژیک و روابط بینالملل، توسعه این کریدور در راستای:
تغییر جایگاه ژئوپلیتیکی ایران از «مسیر حذفشده» به «مسیر اجتنابناپذیر»؛
تقویت دیپلماسی اقتصادی ایران و ترکیه در برابر فشارهای تحریمی و منطقهای؛
ایجاد مکانیسمهای همکاری چندجانبه (در قالب اکو، سازمان شانگهای، BRI، اتحادیه اوراسیا و...)؛
و گسترش همگرایی منطقهای بر اساس منافع عینی و ملموس، تحققیافتنی است.
پیشنهادات عملیاتی :
توسعه چند پایانه مرزی ریلی و چندمنظوره برای توزیع بار ترافیکی و افزایش انعطافپذیری ترانزیتی؛
تشکیل کمیته مشترک ایران و ترکیه برای پیگیری فنی، اقتصادی، رسانهای و امنیتی پروژهها؛
جذب سرمایهگذاری مشترک داخلی و خارجی (ترکیه، چین، هند، کشورهای آسیای مرکزی، و سرمایهگذاران بخش خصوصی)؛
رونق بازارچههای مرزی با مدل حکمرانی مردمی برای جلب مشارکت ساکنان مناطق مرزی؛
طراحی پروتکلهای امنیتی مشترک برای حفاظت از مسیرهای ترانزیتی و جلوگیری از اخلالهای احتمالی؛
استفاده از ابزارهای نوین مدیریت داده، بلاکچین و حملونقل هوشمند برای تسریع فرآیندهای گمرکی و مرزی؛
برنامهریزی جهت گردشگری مرزی، درمانی، مذهبی و فرهنگی در قالب بستههای چندجانبه.
نتیجهگیری:موقعیتی راهبردی برای تبدیل مرز به فرصت
در جهانی که لجستیک بهمثابه نقطه قوت سیاست خارجی نوین عمل میکند، اتصال ریلی ایران و ترکیه فراتر از یک پروژه اقتصادی است. این مسیر، بخشی از معماری آینده نظم منطقهای غرب آسیا است. آیندهای که نه بر مبنای رقابت نظامی، بلکه بر پایه همافزایی اقتصادی،امنیت مشارکتی و همزیستی تمدنی استوار خواهد بود.
جنگ لجستیک (۷)
اتصال ایران و قطر؛ پروژهای ژئوپلیتیکی خلیجفارس فراتر از ترانزیتی
تحریریه تحلیل ژئوپلیتیک منطقهای
امیرحسین خدائی - پژوهشگر
به بهانه پروژه اتصال زیرآبی قطر به ایران؛
اخیراً خبر پروژه اتصال ایران و قطر در رسانهها بازتاب گستردهای یافته، تحلیل این طرح از منظر راهبردی و اقتصادی ضروری است. این پروژه که بهدرستی در قالب یک مسیر زیرآبی میان سواحل جنوبی ایران (بوشهر یا عسلویه) و منطقه «الشمال» قطر تعریف شده، چیزی فراتر از یک مسیر حملونقلی صرف است. در واقع، این پروژه پاسخی به نیاز منطقه برای بازتعریف نظم اقتصادی، تجاری و امنیتی است و تنها از دل منطق ژئوپلیتیکیِ تازهای قابل درک و ارزیابی است.
اتصال از مسیر زیرآب (و یا ترکیب ریلیـترانزیت-دریایی) گزینهای واقعبینانهتر و راهبردیتر است.
ابعاد ژئوپلیتیکی و منطقهای طرح
ایران و قطر، با وجود تفاوت در اندازه و ساختار حکمرانی، اشتراکات بنیادینی دارند: همسایگی جغرافیایی، مرزهای آبی مشترک، بهرهبرداری از بزرگترین مخزن مشترک گازی جهان (پارس جنوبی/ گنبد شمالی) و منافع مشترک در امنیت انرژی منطقه. اما اتصال فیزیکی این دو کشور از طریق زیرساختهای حملونقل، میتواند این اشتراکات بالقوه را به یک همکاری راهبردی بالفعل بدل کند.
این پروژه نهتنها ایران و قطر را به هم متصل میکند، بلکه زمینهساز تکمیل اتصال کریدور شرق به غرب و شمال به جنوب و کشورهای شرق مدیترانه خواهد بود. قطر میتواند از این مسیر به شبکه ریلی ایران و سپس به بازارهای آسیای میانه، قفقاز و اروپا دست یابد؛ و ایران نیز راهی تازه برای صادرات کالا، خدمات مهندسی، انرژی و گردشگر به بازارهای ثروتمند خلیج فارس باز میکند.
تسهیل تجارت نفت، گاز، پتروشیمی و مشتقات نفتی
تجارت انرژی، خاصه در زمینه نفت، گاز، فرآوردههای پتروشیمی و
مشتقات نفتی، اصلیترین محور اقتصادی ایران و قطر است و بالاترین گردش مالی را در روابط دو کشور تشکیل میدهد. استان بوشهر به عنوان قطب انرژی کشور، با ظرفیت بالا در تولید، صادرات و خدمات مهندسی انرژی، میتواند از این پروژه بهرهبرداری گستردهای داشته باشد. مسیر زیرآب، امکان تبادل سریعتر، ایمنتر و مقرونبهصرفهتر این محصولات را فراهم کرده و از وابستگی به مسیرهای سنتی میکاهد.
ظرفیتسازی مردمی و توسعه اقتصاد خرد در استان بوشهر
در کنار تجارت کلان، این طرح میتواند سکویی برای رشد اقتصاد محلی و مردمی در استان بوشهر باشد. ایجاد بازارچههای مرزی، پایانههای ترکیبی و خدمات لجستیکی خرد، فرصتهای شغلی گستردهای را برای جوامع محلی فراهم خواهد کرد. این پروژه میتواند موتور توسعه بوشهر در قالب «حکمرانی اقتصادی مردمی» باشد، بهویژه با تقویت ظرفیت تعاونیها، اصناف و بخش خصوصی بومی.
توسعه تجارت محصولات منطقهای؛ خرما، صنایع دریایی و فرصتهای نو
علاوه بر حوزه انرژی، استان بوشهر و جنوب ایران در تولید محصولات کشاورزی با ارزش مانند خرما، محصولات دریایی، گیاهان دارویی، و صنایعدستی ظرفیت بالایی دارد. اتصال زیرساختی به قطر و سایر کشورهای خلیج فارس، بازارهای مصرف جدیدی برای این محصولات ایجاد خواهد کرد.
بهویژه خرمای ایرانی که در سطح جهان شناختهشده است، میتواند در بازارهای ممتاز قطر و دیگر شیخنشینها جایگاه تثبیتشدهتری بیابد. همچنین، تجارت دریایی با کشتیهای کوچک (لنجها)، که بخشی از اقتصاد سنتی و بومی جنوب کشور است، میتواند از مسیرهای جدید فعالتر شده و سهم بیشتری از بازار صادراتی را در دست بگیرد.
الگویی برای سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس
اجرای موفق این پروژه، میتواند الگویی برای کشورهای دیگر خلیج فارس مانند عمان، کویت و امارات و حتی بحرین باشد. اگر ایران بتواند همکاریای شفاف، زیرساختی و باثبات با قطر برقرار کند، اعتمادسازی در سطح منطقهای افزایش یافته و خلیج فارس از «محور واگرایی» به «محور همگرایی زیرساختی» بدل خواهد شد.
موانع و تهدیدهای بیرونی
بدیهی است که برخی بازیگران منطقهای و بینالمللی، پروژههای اتصالگرایانه ایران را تهدیدی برای اهداف خود میدانند. تحریمهای فرامرزی، تلاش برای انزوای ژئوپلیتیکی ایران و تقویت رقبای منطقهای، از جمله چالشهایی هستند که این طرح را تهدید میکنند. بنابراین، کنترل هوشمندانه اطلاعرسانی، اجرای مرحلهای پروژه، بهرهگیری از سرمایهگذاری بخش خصوصی و تقویت هماهنگی امنیتی، گامهای حیاتی برای موفقیت آن هستند.
وابستگی متقابل؛ ضامن صلح پایدار
اتصال فیزیکی و اقتصادی کشورها باعث ایجاد وابستگی متقابل پیچیده میشود؛ مفهومی که در نظریههای نوین روابط بینالملل بهعنوان ابزار بازدارندگی از تنش و جنگ شناخته میشود. وقتی منافع لجستیکی و تجاری درهمتنیده شود، امکان درگیری کاهش و انگیزه برای گفتوگو و سازش افزایش مییابد.
اتصال به دریای مدیترانه و اروپا
این اتصال تنها به ایران و قطر محدود نمیماند. با ادامه مسیر به سوی شمالغرب، ایران میتواند از مسیر ریلی به ترکیه، دریای مدیترانه و اتحادیه اروپا متصل شود. این کریدور، ایران را از یک کشور «در مسیر»، به یک کشور «مسیرساز» تبدیل میکند و نقش آن را در معادلات ژئوپلیتیکی منطقه ارتقاء میدهد.
جمعبندی و راهبرد پیشنهادی
پروژه اتصال ایران و قطر، طرحی صرفاً فنی یا حملونقلی نیست، بلکه سنگبنایی است برای بازسازی نقش ژئوپلیتیکی ایران در خلیج فارس، تقویت اقتصاد انرژی، گسترش دیپلماسی زیرساختی و توسعه اقتصاد بومی در استانهای جنوبی.
پیشنهادات کلیدی :
تدوین نقشه راه اجرایی با مشارکت وزارت راه، وزارت خارجه، مناطق آزاد و سرمایهگذاران داخلی،
تشکیل کارگروه مشترک ایران و قطر برای طراحی زیرساختها و تسهیل روابط تجاری، گردشگری و لجستیکی،
اطلاعرسانی کنترلشده و تدریجی برای مقابله با تحرکات مخرب بازیگران متخاصم،
پیوستهای امنیتی، زیستمحیطی و اجتماعی برای اطمینان از پایداری طرح،
الگوبرداری از پروژههای موفق در ترکیه(اتصال ریلی به اروپا و آسیا)، عراق، پاکستان و آسیای میانه،
تقویت بازارهای محلی و صادراتی برای محصولات بومی از جمله خرما و فرآوردههای دریایی،
جمع بندی :
اتصال ایران و قطر، نهفقط پلی از زیر خلیج فارس، بلکه پلی بر فراز بیاعتمادیها، تحریمها و رقابتهای تاریخی است. اگر این پروژه با تدبیر، اراده و مشارکت واقعی دنبال شود، میتواند به نماد نوینی از «دیپلماسی زیرساختمحور» تبدیل شود و جایگاه ایران را در قلب تعاملات منطقهای بازیابد.