eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
♡هو‌العشق♡ . 🍃چشم هایم مسیر تا حلب ، مازندران تا و... را می‌کاوید به امید اینکه کوچ را ببیند. اگر عشاق به قاعده یک پر میگیرند و با یک روی بام زینبیه فرود می‌آیند، هستند کسانی که با یک یا حسین تا خود پرواز می‌کنند❣ . 🍃پاییز آن سال شهر با تنی زخمی و خسته را به آذر رساند ، دود سیاهی که حاصل به آتش کشیدن شهر بود به هوا می‌رفت و آینه آسمان رو به سیاهی و کدری می‌رفت. . 🍃مرتضی در تکاپو بود قائله را بخواباند اما، روضه این بار نه در و دمشق بلکه در تهران تکرار شد ضربه ای به پهلویش زدند و روضه کوچه پیش چشمانش جان گرفت😓 . 🍃خون از فرق سرش جاری شد و شکاف سرش او را برد به ، پای آن سجاده خونین🥺 . 🍃دیگر نفس های خونینش یارای مقابله با خوی وحشی‌شان نبود که آخرین ضربه کار خودش را کرد یا حسینش آسمان شب را آزرده خاطر کرد😔 . 🍃در میان آن هیاهو فقط یک آروز داشت دست بر سینه نهاد و زیر لب زمزمه کرد: . دیگر حتی صدای زمزمه اش هم نمی‌آمد. و آرامشی که در آشوب را در آغوش کشیده بود او را با خود تا اعلا برد😭 . 🍃تاریخ شاهد داغی بود که بر دل ها نهادند و یک را عزادار کردند. نود و هشت، سال پر کشیدن بود🕊 . مدافع امنیت❤ . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۲ بهمن ۱۳۶۳ . 📅تاریخ شهادت : ۲۶ آبان ۱۳۹۸ . 📅تاریخ انتشار ۲۷ آبان ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : امامزاده اسماعیل.شهریار .
🍃مدافعان حرم که راهشان است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند. . 🍃خواب ِغفلت و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخم به اینکه آیا حسین وار می کنیم یا نه چیست ؟🥺 . 🍃شب اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام می فرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد. نمیدانم چه می کردیم!!😥 . 🍃مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش گویان راهی می شوند. از جمله است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت.وقتی روضه و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم و بال هایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد🌹 . 🍃 دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت. خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود🌺 . 🍃حال، بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای برگشت❣ . 🍃 با آمدنش، دل ها زیر و رو شد. بغض ها شکست و ها، روح خسته از گناه را شست. توبه کردند و ها، تشنه تر شدند برای اما آن ها که خود را به خواب ِ غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر نیستیم، نمک روی زخم نباشیم😓 . راستی پرستوی به خانه برگشته❤️ . ✍نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۳ آذر ۱۳۵۹ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان . 📅تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : مازندران، ساری ، آرامگاه مجدالدین .
🍂ما نسل شهید ندیده ای بودیم اما خبر نداشتیم که ندیده و رفیق نشناخته هم هستیم اما واقعه مقدس دفاع از حرم خوب تلنگری شد برای ما ندید بدید ها تا هم شهیدها را ببینیم در کنار خودمان و هم لمس کنیم رفاقت و را از نزدیک! البته خیلیها را دیدیم و خیلی ها را هم نه. . 🍁فریادهای محمد را در تشییع پیکر مطهر مصطفی هر کس شنید و دید به ظاهر و به حکم زمانه باید چیزی کاملا معمولی را می دید و می شنید اما زمان به ما نشان داد که اگر کسی به چشم خدابین و گوش خداجو، آن صحنه و آن فریادها را میدید و می شنید،درک می کرد که دارد یک را در حال یک گفتگوی کاملا رفاقتی می بیند. . 🍂محمد با بی تابی تمام، از رفیق خدایی اش، ، میخواست تا سلامش را به حضرت زهرا سلام الله علیها برساند و مدتی بعد معلوم شد مصطفی هم رفاقت را برای محمد تمام کرده است و سلامش را به حضرت رسانده است چرا که فکر میکنم به دو ماه نکشید و محمد جواب سلامش را گرفت و در پر کشید. . 🍁محمد آژند شهیدی بود که هم در کنارمان دیدیمش و هم با رفتارش رفاقت را که اکسیر عاقبت بخیری است جرعه جرعه به ما چشاند. . 🍂محمدجان! مرا هم رفیق خودت قبول میکنی؟حاضری در این بیستم دی ماه مثل مصطفی صدرزاده عزیز سلام شکسته ما را هم به محضر مادر شهدا سلام الله علیها برسانی؟💔 . ✍نویسنده: . 🌺به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد: ٢٧ تیر ۱٣۵٩ . 📅تاریخ شهادت: ٢۱ دی ۱٣٩۴ . 📅تاریخ انتشار: ٢۱ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید: بهشت رضوان کهنز .
" شهید میثم نظری " . 🍃شهید میثم در آخرین سال دفاع مقدس از پدر و مادری به دنیا می آید. با رزق حلال و شیر پاک مادر، بزرگ میشود. مدرسه میرود و مجهز به علم الکترونیک و گوشی همراه می شود. ولی شرح صدر میابد از درس اصلی که در انوار مسجد و جلسات بسیج و گریه در زیر پرچم امام حسین علیه السلام پخش هست. . 🍃با شنیدن خبر حمله تکفیریها به حرم عقیله بنی هاشم و شنیدن جمله رهبر معظم که اکنون خط مقدم است، برای دفاع از حرم زینب کبری سلام الله علیها خود را آماده میکند. . 🍃ابتدا با یادآوری عاشورای سال ۶۱ و گریه فراوان بر امام شهید و ۷۲ یار وفادارش و گریه بر اسارت خانواده ولایت، زینب کبری و رقیه سه ساله!از طریق بسیج یگان ویژه فاتحین، خود را به شهر حرم آل الله میرساند. پس از هفت روز، توسط فرماندهان آماده باش در منطقه حلب داده میشود. . 🍃شهید میثم در سرمای سحرگاه ۲۱ دی ماه با شعار ، در عملیات مستشاری شرکت میکند، فاتحین ایرانی، نیروهای تکفیری را از منطقه بیرون میکنند. ولی در آن روز میثم همراه دوازده هم ولایی اش به شهادت می رسد. تکفیریها با سلاحهای عربی و پولهای عربی منطقه را با آتش پر حجم ناامن میکنند. پیکر میثم و یارانش مفقود می شود. . 🍃پدر و مادر شهید میثم می گویند، ناراحت نبودند، چون می دانستند فرزندشان راه شهادت را انتخاب کرده بود و به آرزویش رسیده بود. می گویند آنها بعد از شهادت فهمیدند فرزندشان در کنار کار تعمیر گوشی، در چندین موسسه و فعال بوده و در روزهای آخر هفته برای رسیدگی به امور بهداشتی سالمندان و معلولان به آن مکانها می رفته است. . 🍃 پیکر شهید میثم پس از سه سال به همراه سه هم ولایی اش در ۱۲ اسفند ۹۷ به ایران رجعت داده می شود و با تشییع با شکوه مردم عاشق شهادت، در خاک میهن آرام می گیرد. . ✍نویسنده: . 🌺به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد: ۱٩ اسفند ۱٣۶٧ . 📅تاریخ شهادت: ٢۱ دی ۱٣٩۴ . 📅تاریخ انتشار: ٢۱ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : علی ابن جعفر تهران .
✨به نام دلدار 🍃 اینجا کربلاست، سرای عشق و . در میان همهمه های ، عبدی را رویایی نیکو، مسرور می‌کند. حضرت خاتم به او بشارت می‌دهد و شرابی خوش‌گوار بدو می‌نوشانَد. و او یقین می‌یابد که خواهد رفت. آری! "شام" در انتظار اوست. ** 🍃همواره در این دَرگه، خضوع و خشوع، بهایی والا داشته است. وقتی ابوذر که و عابد و عاشقی حقیقی بود و از مدار مُنوَّر رضایت الهی، گامی فراتر نمی‌گذاشت، دست خود را از اطاعت یار خالی می‌داند، پس ما بندگان خطاکار شرمسار، بهر چه فخر می‌فروشیم و ادعای می‌کنیم. چرا گاهی از یاد می‌بریم را؟ چرا تقوایمان پر از نقصان است؟ 🍃بیا یک مرتبه بنشین و درونت را بکاو. آن رذائلی که تو را ضعیف می‌کند بشناس و بکوش برای قوی شدن. بکوش برای رسیدن به آنچه که مقربان حق تعالی، به آن رسیده بودند. 🍃حسرت نخور، هنوز هم فرصت هست. برخیز و پاکی خالصانه‌ی نهفته در وجودت را احیا کن.به جانی تازه بده.برخیز تا بتوانی همپای "ابوذرها" شوی. 🍃تبسم او در خاک های خون آلود ، ابدی شد و چشمانش همچنان در انتظار جوانانی مخلص است تا تداوم بخش ره باشند. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۱ آذر ۱٣۶۰ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ فروردین ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۳ فروردین ۱۴۰۰
♡‍ بسمِ ربِّ شهدا♡ 🍃متولد بهاری و مثل ، سبز، زیبا، با نشاط و جاودان. وارثِ نامِ عموی شدی، علیرضا و آرزو میکردی روزی نامَت، در سایه سارِ واژه شهید بر قلب سنگ حک شود. 🍃به همسرت میگفتی، "فکر کن روزی اسم مرا روی سنگ مزار حک کنند" و مستانه میخندیدی. میگویند، شهدا در قهقهه مستانه شان"عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونند" و تو از همان ابتدا جای خود را بر سفره پروردگارت مشخص کرده بودی😌 🍃موقع رفتن به همسرت گفتی، "اینجا کربلاست...امروز و (ع)، ندای "هل مِن ناصِر..." سر داده است و تو چه زیبا به این ندا لبیک گفتی... 🍃تو و رفقایت بی شباهت به ارباب و یارانش نیستید...چون ۷۲ تن به عشق جنگیدید و همچون آنها در کربلای خانطومان سر بر زانوی ارباب سلام آخر را زمزمه کردید🌺 🍃بدن مطهر اربابتان، چند روز زیر آفتابِ سوزان کربلا بود و بدن شما چند سال زیر آفتابِ . حالا دیگر همه با شنیدن نامِ خانطومان به یاد شما و رشادت‌های شما می‌افتند. 🍃چند سال بعد محض آرامشِ قلبِ مادرت، دلگرمی همسر و پسرت پیکرت به آغوش خانواده بازگشت و چه سخت بود آخرین دیدار محمدامین و پدر... 🍃جاودانی، چون آسمانی شدنت هم در بهار است...در ماه عاشقان، اردیبهشت❤️ ، بابایِ محمدامین♡ ✍نویسنده : ☘️به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۰ فروردین ‌۶۶. بابلسر 📅تاریخ شهادت : ۱۷ اردیبهشت ۹۵. کربلای خانطومان 📅تاریخ انتشار : ۳۰ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای بابلسر
🍃جایی خواندم که عاشقی می‌گفت «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و هم به دنیا آمده ایم که موثر در تحقق مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود»* 🍃آنها که این مفهوم را عمیقاً درک کردند از قید و بند زمین و زمینیان رها شدند و دل به دل آسمانی ها دادند. از چهل سال پیش تا کنون این قانون نانوشته سرلوحه و مبارزان اسلام بود؛ مبارزانی چون سیدجواد! 🍃که در تب و تاب شروع پا به خانواده اسدی ها گذاشت، آمد که بعد ها قصه خیرالله*‌ را برای مادرش تداعی کند. از همان کودکی میخواست هم قد و قواره لباسی شود که روزی در میدان نبرد به تن خیرالله بود. 🍃جواد آنقدر بیقرار و پیگیر بود که حتی موهایش راهم شبیه خیر‌الله شانه میزد. برادر میخواست راه برادرش را ادامه دهد! آنگونه که بعد از سی و دو سال علم را برداشت، وقتش رسیده بود از و علی‌اکبر(ع) خوانی و... دل بکند و راهی منزلگاه ابدی‌اش شود. 🍃، میزبان شیرمردانی از خطه مازندران! آن روز سید جواد و دوازده تن دیگر مهمانان این منطقه بودند، حُبشان چنان به دل خانطومان افتاده بود که نمی‌خواست آغوش باز کند و میهمانانش را به وطنشان بفرستد. 🍃و درست در شام شهادت موسی‌بن‌جعفر (ع) سید جواد نامه مهر شده شهادتش را از علی‌ابن‌موسی‌الرضا گرفت و تا سه سال مهمان خانطومان شد. پنجمین سالگرد شدنت مبارک. پ.ن*متنی از وصیتنامه شهید محمودرضا بیضایی پ.ن* شهید سید خیرالله اسدی برادر شهید سید جواد اسدی که در سال ۱۳۶۶ در سردشت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٨ مهر ۱٣۵٩ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خانطومان_سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای روستای امره
🍃مدافعان حرم که راهشان است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند. 🍃خوابِ غفلت و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخ به اینکه آیا حسین وار زندگی می کنیم یا نه چیست؟🥺 🍃شب اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام می فرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد. نمیدانم چه می کردیم!!😥 🍃مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش گویان راهی می شوند. محمود رادمهر از جمله محبّانی است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت. وقتی روضه و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم و بال هایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد🌹 🍃 دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت. خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود🌺 🍃 بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای برگشت❣️ 🍃 با آمدنش، دل ها زیر و رو شد. بغض ها شکست و اشک ها، روح خسته از گناه را شست. توبه کردند و ها، تشنه تر شدند برای اما آن ها که خود را به خوابِ غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر قلب داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر مرهم نیستیم، نمک روی زخم نباشیم😓 ✍️نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳ آذر ۱۳۵۹ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان 📅تاریخ انتشار : ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : مازندران، ساری ، آرامگاه مجدالدین
‍ 🍃 در دومین روز از اردیبهشت و سومین روز از ماه ، مصادف با تولد (ع) به دنیا چشم گشود و سفر به زمین را آغاز کرد. 🍃به احترام و اشتیاق خانواده اش برای فرزند صالح، در دفتر تقدیر، نام حسین مشتاقی برایش قلم خورد. 🍃 مادر، حسین را نذر کرده بود. آرزویش این بود که در لباس پاسداری او را ببیند و حسین آرزوی مادر را به حقیقت تبدیل کرد. 🍃سرباز امام زمان(ع) وقتی ندای را از حرم عمه سادات شنید، با جان و دل گفت. 🍃مهمانی عشق را با دعای مادر دعوت شد اما، چشم های منتظر مادر سبب شد که بدون برگرد. دلش بی قرار رفتن بود. اندکی بعد بازهم دعوت شد به از حرم عمه سادات. 🍃اشک های مادرِ قرآن به دست، دل بی قرار پدر، نگرانی های شریک زندگی اش و چشم های معصوم کودکانش، شاهد لحظه خداحافظی اش بودند. 🍃او با پرواز به مقصد سوریه برای زیارت حضرت زینب و نوکری اش راهی شد. عمه سادات باز هم نوکر خرید و بزم عشق با یک ماموریت آن هم در منطقه ای به نام مهیا شد. 🍃خانطومان جایی است که در آن رزمندگان با وضوی خون، نماز شهادت می خوانند. سرزمینی که دیدن پیکرهای ، روضه ارباب را تداعی می کند و اشک های رزمندگان، حکایت از جاماندن دوستان شهیدشان است. 🍃در خان طومان همچون ، با تعداد کم مقاومت کردند و حسین مشتاقی همچون ارباب شد و به آرزویش رسید. شاید هم هایش او را به ارباب رساند. 🍃امروز شانزدهمین روز از ماه اردیبهشت است و ، کوله پشتی ایمان بر دوش، با عطر شهادت زمین را می گوید. ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ اردیبهشت ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان 📅تاریخ انتشار : ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : شهر نکار #استوری_شهدایی
‍ 🍃از شمال ایران تا شمال سوریه از مازندران تا ، مردانی که گویی از دریا آرامش و از خورشید درخشش را وام گرفته بودند، آنقدر که سیاحت در شهر مردمک هایشان، یاد آوار بود. همانقدر آرام، همانقدر نورانی. مردانی که... 🍃آه قلم، کمر خم کرده، نمی تواند. جوهر به سان کویر گشته است. خشک و سخت، نمی‌نویسد. برای گفتن و و سرودن از این مردان، هزاران و هزاران قطره جوهر و هزاران نظم و نثر کم است، چه رسد به این قلم و جوهرِ درمانده ی من😞 🍃آری! باید نام و راه این مردان را تک به تک، به رخ کاغذ کشید. این بار می‌خواهم از مردی بنویسم که به عشق، ایمان آورده بود. عشق به (ع) عشق به (س)، عشق به فرزندان‌شان، عشق به راهشان، به راه ، به خدا و نه عشق به این سیاره ی رنج و گردش ایام و تنی که روح والای او را تاب نمی‌آورد که اگر اینگونه بود، پیکر بی جانش در میان تار و پود خاک های سرد خانطومان به یادگار گذارده نمی شد. 🍃و من سوگند می‌خورم که او عشق به خدا را بیش از هر چیزی در قلبش پرورانده بود. بیش از عشق به گیتی، به هستی و حتی به (س) و امان از دل زینب😓 🍃روزی که زینتِ پدر چشم گشود، همه را از نظر گذراند. مادر، خواهر، برادر، اما پدر نبود؛ بود اما نبود. سیره اش بود اما چهره اش نبود. سیره ای که تا ابد جاری خواهد ماند. برای من، برای تو، برای اَب، برای زینب... 🥀به مناسبت سالروز ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۹ اسفند ۱۳۵۸. قائمشهر 📅تاریخ شهادت : ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان سوریه 📅تاریخ انتشار : ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای قائم شهر
♡مِنَ المومِنینَ رِجالُ صَدَقوا ما عهَدُواللهُ عَلَیه فَمِنهُم مَّن قَضی نَحبَه وَ مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبدِیلا♡ 🍃حکایت مردانیست چون ... آفریده می‌شوند برای پایبندی به هزار و اندی سال پیش؛ آن هنگام که تیرِ دشمن، قامتِ خونِ خدا را نشانه می‌گرفت، سعید نامی، با جان از امامش حفاظت کرد. سعید بن عبدالله، روی دستان امامِ زمانش جان سپرد در حالی که بدنش آماجِ تیرهای دشمن شده بود.😔 🍃هزار و اندی سال بعد؛ پسری زاده شد، تا بعدها سپر امام زمانش باشد...سعید کمالی. شاید الگوی او نیز در فداکاری و ایثار، باشد...! که واپسین لحظات اخر از سَروَرش پرسید: "آیا من وفا کردم؟" هدفش، رضای خدا بود...به طوری که حقوق تدریسش را برمی‌گرداند تا فقط برای رضای خدا کار کرده باشد🌺 🍃محاسبه می‌کرد...شاید برای آنکه دست و پایِ نفسِ سرکش؛ بال و پرِ پریدنش را نبندد!! بود و رُک! هیچ گاه بالابودن درجه نظامی‌اش باعث نشد احترام به رفیق بزرگتر را فراموش کند. نه او را به نام کوچک می‌خواند و نه جلوتر از او حرکت می‌کرد💕 🍃چشمانش را حفظ می‌کرد می‌خواست با آنها؛ صورت آسمانی امامش را ببیند. نقطه وصلش را کنار یافته بود. روز درگیری داوطلبانه به قلبِ میدان زد...او از همه چیز دل بریده بود. سعید راه که نه؛ گویی پرواز می‌کرد به سمت ملکوت🕊 🍃کسی چه می‌داند! شاید آن زمان که به بالینش آمده بود، مثل سعیدبن‌عبدالله، از وفاداری اش پرسیده و پاسخ ارباب، لبانش را به لبخند آذین بسته باشد. سعید را کربلای آسمانی کرد... 🍃آری؛ "از مومنان مردانی هستند که به آنچه با خدا پیمان بستند صادقانه کردند. برخی از آنان پیمانشان را به سرانجام رساندند [به شهادت نائل آمدند] و برخی از آنان [شهادت را ] انتظار می‌برند و هیچ و تبدیلی در پیمانشان نداده اند." ؛ وفادار به عهد🥀 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت : ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان سوریه 📅تاریخ انتشار : ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : ساری
🍃پرواز پرستو ها به هنگامهٔ بهار، در آسمان آبی و هوای اردیبهشت ماه آنچنان برایم لذت بخش و زیباست که نمیتوانم چشم بردارم از این صحنه ناب. 🍃حقیقت زیبایی این صحنه، پرستوهایش هستند که و همراه با هم‌بالان خود به اوج آسمان می‌روند و میچرخند. به گمانم تا آسمان هفتم پرواز میکنند! 🍃پرستوهای نگاه من فرزندان آدم هستند، بر زمین. بال نمیخواهند همان یک‌جفت پوتین و لباس رزمشان بالی میشود که در هرجای این صفحه جغرافیا پرواز کنند، به مقصد میرسند. 🍃اینبار هم یک جفت پوتین و یک دست لباس بالی شدند برای سبک پریدن رزمنده ای به نام رحیم کابلی! خستگی و ناامیدی واژه های غریبی با روح او بودند، برای اویی که هشت سال را کنار همرزمانش جنگید و حراست از این خاک را عهده دار شد. 🍃زمانی هم که زنگ تفریح را زدند دور استراحت خط کشید و بار سفر بست به جایی که (س) در آن آرام گرفته بود. آن روزها فصل کوچ کردن پرستو های بیقرار به بود! 🍃خلاصه بگویم از زندگانیش، میرسم به ، و آسمانی شدن به رسم حضرت مادر. رفاقت دیرینه ای با بلباسی داشت. رفاقتی از جنس آسمان! 🍃 بهتر بگویم؛ عهدشان تا بهشت بود! و هردو آن لحظه الوعده وفا گفتند که در یک خاک آرام گرفتند، روحشان پیوند خورد و به آسمان پرواز کرد. اما تقدیر چند سال بعد چیز دیگری را رقم زد ، بلباسی از خانطومان دل کند و به دیار خود برگشت ولی رحیم... 🍃همسایه عقیله بنی هاشم شد و به رسم بی نشان ماند. سالگرد عروجت مبارک *! پ.ن*در وصیت نامه اول خود شهید( به تاریخ۹ آذر ۹۴)آمده که روی قبرم بنویسید فدایی ولایت، نوکر حرم. ✍نویسنده: ♡ به مناسبت سالروز شهادت ♡ 📅تاریخ تولد : ۱۱ مهر ۱٣۴٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٧ اردیبهشت ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خانطومان_سوریه 🥀مزار شهید : بهشت فاطمه بهشر