علیمحمد مودب
جغرافیای ما به کجا میگریخته است
چون پیکری شکسته که بر خاک ریخته است
تاریخِ شرق با غم و با زخم ساخته
با نام زخم، هستی خود را شناخته
مثل تنی که خسته و بیتاب زخمهاست
ما آن هویتیم که در قاب زخمهاست
با زخم باز حافظه شرق جان گرفت
ما را کجا از این غم مهلک توان گرفت
این غنچههای سوخته در باد چیستند
این دختران ریخته بر خاک کیستند؟
افتاده مثل کاشی از ایوان بخت شرق
این دختران سوخته در پایتخت شرق
طرحی دوباره از غم این خاک خستهاند
افتاده مثل کاشی از ایوان، شکستهاند
هر چند زخمههای خراسان زخمیاند
شور طپش به پیکر این جان زخمیاند
با زخم زندهایم به امید خندهای
شاید که باز بال گشاید پرندهای
لبخندها گریخته از چهرهها ببین
این دختران سوخته را ای خدا ببین
این گلرخان که داغ دل هر چه عاشقاند
مکتوب روضهها و دعاهای مشرقاند
یارب مباد جز به تو روی دعای ما
ما را به ما نشان بده با زخمهای ما
#کاج_کابل #تسلیت #مکتب_سیدالشهدا
https://eitaa.com/alimohammadmoaddab
#کریمی_مراغهای
#علیمحمد_مودب
#تسلیت
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت شاعر ارجمند ایران، میرزا حسین کریمی مراغهای را به خانواده گرامی ایشان، مردم شهر تاریخی و پرعظمت مراغه، مردم عزیز آذربایجان و همه هموطنان ایرانی تسلیت عرض میکنم.
استاد کریمی مراغهای شاعر مردم و دلهای پاک مردم بود که شعر او زمزمه مردم بود. شعری که از او به جا ماند را باید از دو جنبه ارج نهاد:
نخست زبان شعر او که به زبان اصیل آذربایجان، پاره تن ایران بود و با هوشمندی و غیرت، اصالت آذربایجانی و ایرانی خود را در مقابل تهاجم لهجههای بیگانه و مهندسی شده حفظ میکرد. زبانی که آیینهدار فرهنگ و باورهای اصیل ایرانی بود
دو دیگر مضمون، محتوا و اندیشهی شاعرانه استاد کریمی مراغهای که با نبوغی بیبدیل، از ظرافتها و لطافتهای اندیشه و احساس مردم عزیز آذربایجان سرشار بود. شعر او از یک سو به اوج طنزی اجتماعی و پرمخاطب میرسید؛ و در دیگر سو بادانش و آگاهی وسیع از تاریخ اسلام و اندیشه و حکمت شیعی، زیباترین، سوزناکترین و حزنانگیزترین مرثیهها و شعرهای عاشورایی را رقم میزد که تا همیشه نقل محافل عزاداری باقی خواهند ماند
شعر طنز او، در نبرد با رذائل اخلاقی و در خدمت تحکیم بنیان خانواده، همچنین آکنده از حس آگاهیبخشی اجتماعی و روح مبارزه با دشمنان ایران بود. استاد کریمی مراغهای با شعر خود در دوران ستمشاهی، مبارزهای رندانه و شاعرانه با رژیم طاغوت را رقم زد؛ به نحوی که ابیات بسیاری از اشعار او به ضربالمثلهایی مردمی در هجو مفاسد، بیعفتیها و مظالم رژیم گذشته تبدیل شد. چنانکه به تعبیر رهبر ادیب انقلاب: "استاد کریمی در لفافه طنز، داستانی زنده و گویا از انتخابات دوران رژیم گذشته را به قلم آورده و با مهارت به وضع زندگی و تقسیم ناعادلانه ثروتهای مملکت به وسیله هیئت حاکمه و به مقام و منصب رسیدگان اشاره میکند...».
اینک استاد پس از ۹۲ سال زندگی عزتمند و پس از آفرینش دهها اثر گرانقدر، که هر یک برای جاودانه شدن شاعری کفایت میکند، در جوار رحمت الهی آرام گرفته است. این حسن سابقه ادبی او را در چنان جایگاه رفیعی قرار داده است که به جرئت میتوان از او به عنوان شیخالشعراء فقید آذربایجان نام برد که در کنار شهریار، دو قله رفیع شعر آذربایجان هستند.
همچنانکه استاد کریمی در رثای شهریار سرودند که :
اولمیجاخدور دیری دیر شهریار!
باید گفت :
اولمیجاخدور دیری دیر کریمی!
@alimohammadmoaddab
#تسلیت
تا گُلِ غربت نرویاند بهار از خاکِ جانم
با خزانت نیز خواهم ساخت خاکِ بی خزانم!
گرچه خشتی از تو را، حتی به رویا هم ندارم
زیر سقفِ آشنایی هات می خواهم بمانم
بی گمان زیباست آزادی ولی من چون قناری
دوست دارم در قفس باشم که زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش
شعرهایم را به آبی های دنیا می رسانم
گر تو مجذوب کجاآبادِ دنیایی من اما
جذبه ای دارم که دنیا را به اینجا می کِشانم
نیستی شاعر که تا معنایِ «حافظ» را بدانی
ورنه بیهوده نمی خواندی به سوی عاقلانم
عقل یا احساس؟ حق با چیست؟ پیش از رفتن، ای خوب!
کاش می شد این حقیقت را بدانی یا بدانم
#محمدعلی_بهمنی
@alimohammadmoaddab