eitaa logo
شعر هیأت
11.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
200 ویدیو
17 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
| 💠 (علیه‌السلام) «اَلْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ نَجَاةٌ مِنَ النَّارِ» گریه از خوف خدا، سبب نجات از آتش است. 📗 مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴۵ 🔹نجات از آتش🔹 هر خسته دلی،‌ که نفس سرکَش دارد پیداست، که خاطری مشوّش دارد امروز اگر بگریَد از خوف خدا فردا سپرِ نجات از آتش دارد 📝 @ShereHeyat
🔹گره‌گشایی هست...🔹 هر کسی را به سر هوایی هست رو به سویی و دل به جایی هست گاه انسان رسد به بن‌بستی که نه راهی نه رهنمایی هست نه غباری ز گَرد قافله‌ای نه نشانی ز نقش پایی هست نه ز یاران و رفتگان خبری نه پیامی ز آشنایی هست از کران تا کران، افق تاریک نه بدایت نه انتهایی هست... جاده پر پیچ و غیر ظلمت هیچ وه چه وحشت‌فزا فضایی هست دو دلی، اضطراب، ظلمت شب گم شدن را عجب بلایی هست ناگهان مژده آورد هُدهُد که سلیمانی و سبایی هست... هاتفی مژده‌ام سرود از غیب گوش جان باز کن صدایی هست از گره‌های کار بسته مترس که به عالم گره‌گشایی هست وحشتی از خروش موج مکن که در این بحر، ناخدایی هست این جهان خود به خود نمی‌گردد که به غیب جهان خدایی هست... 📝 🌐shereheyat.ir/node/2707@ShereHeyat
🔹آینۀ حیرت🔹 به کدام واژه بخوانمت به کدام واژۀ نارَسا؟ به کدام جلوه بجویمت؟ متعالیا و مقدّسا! همه‌جا نشان جمال تو همه سو شکوه جلال تو همه در ثنای تو نغمه‌خوان همه در حریم تو جبهه‌سا ورقی گشوده در این چمن صفحات دفتر حُسن تو که شکفته بر لب هر گلی به ستایشت غزلی رسا.. نه همین تبسم فطرتم که هزار آینه حیرتم به کدام جذبه سفر کنم به رواق مهر تو ذرّه‌سا چو نی از ترنّم حزن خود چه ترانه‌ها که شنیده‌ام همه شب در این غم دل‌نشین به صباح می‌رسم از مسا سُبحات روی تو دل‌نشان نَفَحات کوی تو گل‌فشان فَبِنور وَجهِکَ غَشِّنی لِیَصیرَ لیلیَ شامِسا بِسَماع ذِکرِکَ لَذّتی و اِلی هواکَ صَبابَتی فَلَقَد قَصَدتُکَ والهاً و لَقَد اَتَیتُکَ آنِسا به مدیحۀ تو نمی‌رسم نه به تازی و نه به پارسی مگر آن‌که وصف تو بشنوم به زبان مردم پارسا سخنم تمام و هنوز هم عطشی نهفته به جان من کلمات افاقه نمی‌کند به سکوت می‌رسم ای بسا! 📝 @ShereHeyat
🔹نام تو را می‌خوانند🔹 سنگ‌ها آینه‌ها نام تو را می‌خوانند اهل دل، اهل صفا، نام تو را می‌خوانند... چه فقیران که به شکرانۀ یک تکۀ نان یا مُعینَ الضُّعَفا! نام تو را می‌خوانند چه غریبان که به شکرانۀ یک نیم‌نگاه باز با حمد و ثنا، نام تو را می‌خوانند می‌توان از نفَس پاک درختان فهمید که شب و روز، چرا نام تو را می‌خوانند مرگ، حق است ولی عالم و آدم بی‌شک لحظۀ خوف و رجا، نام تو را می‌خوانند گه «بلال حبشی»، گاه «مؤذن‌زاده» همه با بانگ رسا، نام تو را می‌خوانند از ازل تا به ابد، جملۀ ارکان وجود زیر لب، وقت دعا نام تو را می‌خوانند 📝 🌐shereheyat.ir/node/2691@ShereHeyat
🔹آینۀ بندگی🔹 آسمان دل اگر ابری و پرباران است گوشه‌‌ای هست که خورشید در آن پنهان است ناامید از کرم دوست نشاید بودن سایۀ مغفرت امید گنه‌کاران است ای خیال خوش! محبوب شبانگاه رسید چشم دل منتظر آمدن مهمان است ای خداوند ببخشای و فرو پوش از ما تو بزرگی و تو را شیوه فقط احسان است نورت از پرتو جان‌بخش کلامت پیداست یادت آرامش مطلوب دل انسان است این رکوع آینۀ بندگی مطلق ماست این سجود از سر صدقی‌ست که در ایمان است روشنای دل پاکان حقیقت‌پرداز بهره‌ها‌یی‌ست که سرچشمۀ آن قرآن است 📝 @ShereHeyat
🔹به حق شاه مردان🔹 خدایا! کشتی‌ام بی‌بادبان است دلم را دل نگو، آتشفشان است پر از تنهایی‌ام، یاری ندارم گرفتارم، کس و کاری ندارم کویرم، روسیاهم، سوت و کورم الهی! هرچه هستم از تو دورم دلم خالی‌ست، امیدی ندارم به جز لبخند تو عیدی ندارم مرا گر صبح و ظهر و شام طی شد پر از قهر و پر از دشنام طی شد خداوندا! غم نان غافلم کرد غم نان غافل از حال دلم کرد سراپا گریه‌ام، صبری ندارم درون پلک خود ابری ندارم تنم خشکیده، بارانی به من ده از این جان خسته‌ام، جانی به من ده خداوندا! «به حق شاه مردان» مرا آنی جدا از خود مگردان.. :: شناساندی به من یکتایی‌ات را نمایاندی به من زیبایی‌ات را مرا خواندی به رستاخیز نورت مرا سرشار کردی از حضورت اسیرم کن که آزاد تو باشم خرابم کن که آباد تو باشم دچار راه و رسمی باطلم من کویری تشنه و بی‌حاصلم من همه از من گناه و شرمساری همه از تو صبوری، بردباری نشد روزی که خوارم کرده باشی به مردم واگذارم کرده باشی شنیدم عاشقان را دوست داری بگو دست مرا هم می‌فشاری؟ به فضل خود مرا دریاب، یا رب مرا بیدار کن از خواب، یا رب به جز تو هیچ امیدی ندارم به جز خوشنودی‌ات عیدی ندارم به جز نامت نخواهم نام دیگر کجا جز بام مهرت بام دیگر؟ در لطف تو بر من باز باز است به سوی تو وجودم در نماز است مبند ای ماه! درهای دعا را اجابت کن نوای بی‌نوا را به امید تو دل بستن چه زیباست به دریای تو پیوستن چه زیباست کویرم، بر سرم از نور قرآن بباران و بباران و بباران 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5506@ShereHeyat
🔹مهربان‌ترین🔹 کابوس نیست اینکه من از خود فراری‌ام عینِ خودِ عذاب شده بی‌قراری‌ام لب‌تشنه‌تر ز بوتۀ خشکیده در کویر چشم انتظار بارش ابر بهاری‌ام در شأن کبریایی تو نیست ای لطیف راضی شوی که خلق ببینند خواری‌ام تو مهربان‌ترینی و والاتر از همه بگذر ز من! به حقِّ همین اشکِ جاری‌ام.. آنی مرا رها کنی از دست رفته‌ام محبوب من! به دست چه کس می‌سپاری‌ام؟ با آن‌که در گناه و بدی غوطه‌ور شدم من حاضرم قسم بخورم دوست داری‌ام ای یارِ آنکه جز تو ندارد رفیق و یار می‌خواهم از تو با همۀ شرمساری‌ام - - لا یمکن الفرار... مبادا خدای من! یک آن مرا به حال خودم واگذاری‌ام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2227@ShereHeyat
🔹شرمنده🔹 کی می‌شود از مهر تو، شرمنده نشد؟ یا بنده‌نوازی تو را بنده نشد؟ از خشم تو بندۀ گنه‌کار گریخت اما به کسی جز تو پناهنده نشد اشک آوردم، آتش آه آوردم هم نامه و هم روی سیاه آوردم هرکس به تمنای تو چیزی آورد من هیچ نداشتم، گناه آوردم با آن‌که دمی نبوده خرسند از من هرگز نبریده است پیوند از من از این همه عیب‌پوشی‌اش حیرانم انگار حیا کرد خداوند از من! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5224@ShereHeyat
🔹سورۀ اخلاص🔹 ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم جان سپردم آن‌قدر، تا جان خود را یافتم سورۀ اخلاص را می‌خواستم پیدا كنم لای شب‌بوها، شبی، قرآن خود را یافتم... یک شب «قدر» آسمان گل كرد در آیینه‌ام ذکر «یا منّان» و «یا رحمان» خود را یافتم ذكر می‌گفتم ولی حالی پریشان داشتم در شب «الغوث‌ها» درمان خود را یافتم شانه‌ام لرزید و برپا شد قیامت در دلم تا به سر قرآن گرفتم، جان خود را یافتم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3881@ShereHeyat
🔹به لطف علی🔹 بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم اگر رسید صدایت به شور عشق بگو مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان که رزق گریه بگیرم برای سال خودم قرار بود من و تو به آسمان برسیم مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2250@ShereHeyat
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیداردِلی کسی آن سوی حسینیّه نشسته‌ست هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی، باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید بحسین بن علیٍ بحسین بن علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/411@ShereHeyat
🔹انا الیه راجعون🔹 آری همین امروز و فردا باز می‌گردیم ما اهل آنجاییم، از اینجا باز می‌گردیم با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف با پای خود یک روز اما باز می‌گردیم چون ابرها صحرا به صحرا بُرد ما را باد چون رودها صحرا به صحرا باز می‌گردیم این زندگی مکثی‌ست مابین دو تا سجده استغفراللهی بگو، ما باز می‌گردیم بین جماعت هم نماز ما فُرادا بود عمری‌ست تنهاییم و تنها باز می‌گردیم* ما عاقبت «انا الیه راجعون» بر لب از کوچۀ بن‌بست دنیا باز می‌گردیم 📝 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى‌ کَمَا خَلَقْنَاکُمْ‌ أَوَّلَ‌ مَرَّةٍ؛ همانا تنها به سوی ما آمدید، آن‌سان که در آغاز آفریدیمتان.» سوره انعام، آیه۹۴ 🌐 shereheyat.ir/node/1418@ShereHeyat