#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹یوسف بیپیرهن🔹
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم؟
که باد از دل صحرا میآورد بویش
کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح برید چاقویش
نشسته است کنارش کسی که میگرید
کسی که دست گرفته به روی پهلویش
هزار مرتبه پرسیدهام زخود او کیست
که این غریب نهادهست سر به زانویش؟
کسی در آن طرف دشتها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازویش
کسی که با لب خشک و ترکترک شدهاش
نشسته تیر به زیر کمان ابرویش
کسیست وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کوه، زِ ماتم سپید شد مویش
عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق میکشد از هر طرف به هر سویش
طلوع میکند اکنون به روی نیزه سری
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
📝 #فاضل_نظری
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹لا یوم کیومک اباعبدالله🔹
حملههای موج ديدم، لشکرت آمد به يادم
کشتی صدپاره ديدم، پيکرت آمد به يادم
باد تنها بود، اما خار و خسها را عقب زد
تاختنهای علیِ اکبرت آمد به يادم
بحث عقل و عشق شد، هر کس بيانی، داستانی
من ترکهای لب آبآورت آمد به يادم
«لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّون»
لحظههای سرخ بعد از اصغرت آمد به يادم
جويباری بر شکوه کوه مستحکم میافزود
اشکهای از رجز محکمترت آمد به يادم
گفت سعدی ديده با چشم خودش میرفت جانش
من وداع آخرت با خواهرت آمد به يادم
باغبان با طفل گفت: اين سيب! ديگر شاخه نشکن!
قصهٔ انگشتت و انگشترت آمد به يادم
روضهخوان میگفت: يا مهدی! محبان تو هستيم
از محبان آنچه آمد بر سرت آمد به يادم...
📝 #علی_کریمان
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹مصباح الهُدی🔹
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد
سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزهای روزی
که نامش آفتابِ جان سرگردان ما باشد
لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند
لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد
چراغ چشمهایش زیر نعل اسبها میسوخت
که مصباح الهدایِ دیدهٔ حیران ما باشد...
کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر
حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد
📝 #علی_محمد_مؤدب
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹غریب مادر🔹
دقیقههای پر از التهاب دفتر بود
و شاعری که در اندوه خود شناور بود
به روی خاک، گلی بود از عطش سیراب
که هُرم گرم نفسهاش شعلهپرور بود
مرور کرد تمام مسیر ذهنش را
که صفحه صفحه پُر از خاطرات پرپر بود
چه چشمها که ندیدند چشمهای ترش
چه گوشها که برای شنیدنش کر بود
ز خون او همهٔ نیزهها حنا بسته
لب تمامی شمشیرهایشان تر بود
در اوج کینه کسی داشت سمت او میرفت
و دستهای پلیدش به دست خنجر بود
به روی تلّی از انبوه غصههای جهان
به جستجوی برادر، نگاه خواهر بود
که با نگاه غریبانهاش گره میخورد
و ابتدای غم از این نگاه آخر بود
زمان زمان قیامت، زمین... زمین لرزید
گمان کنم که همان روز، روز محشر بود
کسی شنیده شد از لابهلای هلهلهها
که نغمههای لب او «غریب مادر» بود
کسی به دست، سری، آن طرف به سر دستی
بس است روضهٔ لب تشنهای که...
اگر که کشته نمیشد که نه... خدا میخواست
ولی مقابل خواهر نبود بهتر بود
حدود ساعت سه شاعر از نفس افتاد
دقیقههای پُر از التهاب دفتر بود
📝 #رضا_خورشیدی_فرد
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹تو تبدار اباالفضلی🔹
زمین کربلا تب دارد آیا، یا تو تب داری؟
دل زینب فدایت پا برون از خیمه نگذاری
بخوان در نیمهشبهایم «الهی لا تؤدّبنی»
بگو صد بار دیگر «ربِّ خلِّصنا من النارِ»
غل و زنجیر بر گردن چهل منزل بیا با من
که فردا باز فردا یوسف تنهای بازاری
تو تبدار اباالفضلی که سقا بود و عطشان بود
تو بیمار حسینی؛ راست میگویند بیماری
تو را هر روز عاشوراست... یا سبوحُ یا قدّوس
ملائک بر سر سجادهات جمعند بسیاری...
📝 #مهدی_جهاندار
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#شعر_عاشورایی
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹تو تبدار اباالفضلی🔹
زمین کربلا تب دارد آیا، یا تو تب داری؟
دل زینب فدایت پا برون از خیمه نگذاری
بخوان در نیمهشبهایم «الهی لا تؤدّبنی»
بگو صد بار دیگر «ربِّ خلِّصنا من النارِ»
غل و زنجیر بر گردن چهل منزل بیا با من
که فردا باز فردا یوسف تنهای بازاری
تو تبدار اباالفضلی که سقا بود و عطشان بود
تو بیمار حسینی؛ راست میگویند بیماری
تو را هر روز عاشوراست... یا سبوحُ یا قدّوس
ملائک بر سر سجادهات جمعند بسیاری...
📝 #مهدی_جهاندار
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#کاروان_اسرا
#غزل
🔹چهل معراج🔹
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
طلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجا
اگرچه روی نی همچون غروبی سرخ میمانی
در اوج غربت خود جرعهنوش قرب حق بودی
قیامت بر سر نیزه سجودی بود طولانی
سجودی که تو را میبرد تا «قَوسَین أو أدنی»
سجودی در چهل منزل چهل معراج روحانی
تو را آیه به آیه خواهرت زینب تلاوت کرد
به روی رَحل نی از کربلا تا دِیْر نصرانی
عجب حَجّی به جا آوردهای با حلق خونینت
کدامین حج به خود دیدهست هفتاد و دو قربانی
تو دین تازهای آورده بودی با خودت گویا
دوباره تازه میشد خاطرات سنگ و پیشانی
📝 #حسین_علاءالدین
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#کاروان_اسرا
#غزل
🔹کاش باران برسد...🔹
دورشان هلهله بود و خودشان غرق سکوت
«ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت»
شام ای شام! چه کردی که شد انگشتنما
کاروانی که فقط دیده جلال و جبروت
نیزهای رفته به قد قامت سرها برسد
دستها بسته به زنجیر ولی گرم قنوت
شهرِ رسوا، به تماشای زنان آمده است
آه! یک مرد ندیدهست به خود این برهوت؟!
«آسمان بار امانت نتوانست کشید»
کاش باران برسد، یَومَ وُلِد، یَومَ یَمُوت...
📝 #زهرا_بشری_موحد
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹چراغانی من...🔹
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
هان ای یزید! بشنو و ابرو گره نزن
این میهمانی تو نه... مهمانی من است!
غرّه نشو به آنچه سرِ نیزه کردهای
اینها چراغهای چراغانی من است
ایمن مباد از این همه مشعل، خزان تو
تا نوبت بهار گُلافشانی من است
ما را چو آفتاب به شامَت کشاندهای
اینک زمان قافلهگردانی من است...
📝 #مهدی_بهارلو
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔹خزان محبت🔹
روح بزرگش دمیدهست جان در تن کوچک من
سرگرم گفت و شنود است او با من کوچک من
وقتی که شبهای تارم در آرزوی سپیدهست
خورشید او میتراود از روزن کوچک من
یک لحظه از من جدا نیست بابای خوبم، ببینید
دستان خود حلقه کردهست بر گردن کوچک من
میخواستم از یتیمی، از غربت خود بنالم
دیدم سر خود نهادهست بر دامن کوچک من...
در این خزان محبت، دارم دلی داغپرور
هفتاد و دو لاله رُسته از گلشن کوچک من
از کربلا تا مدینه گلفرش داغ دل ماست
با ردّ پایی که ماندهست از دشمن کوچک من
دنیا چه بیاعتبار است در پیش چشمی که دیدهست
دارالامان جهان را در مأمن کوچک من
آنان که بر سینه دارند داغ سفر کردهای را
شاخه گلی میگذارند بر مدفن کوچک من
📝 #محمدعلی_مجاهدی
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔹پیمان عشق🔹
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم...
قرار من و تو شبی در خرابه
پیِ گنج را کنج ویران بگیرم...
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برای تو از عشق پیمان بگیرم
📝 #محمد_رسولی
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹اندوه چهل سال🔹
شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
به سویت میدوم با کودکانی که به دنبالم...
تمام ابرها بر شانۀ من گریه میکردند
گرفتم آسمان خسته را زیر پر و بالم
نمیدانی چطور آرام کردم کودکانت را
گرفتم قطرههای اشک را با گوشۀ شالم
ببین بر چهرۀ من ردّ پای باد و باران را
ببین بیعمر نوح امروز، بانویی کهنسالم!
نشد لبریز در طوفان غمها کاسۀ صبرم
به آن پروردگاری که خبر دارد از احوالم
اگر عمری بماند تا کنارت سیر بنشینم
برایت شرح خواهم داد از اندوه چهل سالم...
📝 #اعظم_سعادتمند
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat