eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
8.8هزار ویدیو
217 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه5⃣5⃣ 💠 سلامتی راننده 🔹صدا به صدا نمی‌رسید. همه #مهیای رفتن و پیوستن به برادران مستقر در
🌷 6⃣5⃣ 💠تو که مهدی رو کشتی ... 🔸 فرمانده گروهان مان درست و حسابی ما را روحیه داد و به که می رفتیم تو جیه مان کرد. 🔹همان شب زدیم به دشمن و تخته گاز جلو رفتیم. صبح کله سحر بود و من نزدیک آقا مهدی بودم که ناغافل خمپاره ای💥 سوت کشان و بدون اجازه آمد و زرتی خورد رو خاکریز. 🔸 زمین و زمان بهم ریخت و موج مرا بلند کرد و مثل هندوانه🍉 کوبید زمین. نعره زدم: ! یک هو دیدم صدای خفه ای از زیر میگوید: «خونه خراب، بلند شو، تو که مهدی را !» از جا جستم. خاک ها را زدم کنار. آقا مهدی زیر آوار داشت 😄😄. 😁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣8⃣به یاد #شهید_مهدی_نوروزی 🕊🌷🕊 شـادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
7⃣6⃣2⃣ 🌷 🔸 نسبت به اطرا فش بی تفاوت نبود🚫، مثلا اگر همسایه مشکلی داشت، مشکلش را رفع می کرد حتی در خیابان اگر برای کسی مشکلی پیش می آمد بی تفاوت رد نمی شد. 🔹در روز خرید صحنه ای که خودم بودم و دیدم؛ برای خرید رفته بودیم و قصد برگشتن داشتیم که یک موتور که دو نفر خانم و آقا سوارش بودند و معلوم بود که رابطه با یکدیگر ندارند، تصادف💥 کرد و آقای موتور سوار 🏍از ترس اینکه بلایی سر خانم آمده باشد فرار کرد. 🔸 آقا مهدی با دیدن این صحنه به من گفت که در خودرو بنشین و درها را قفل🔒 کن وخودش را به سرعت به رساند و با منحرف کردن موتور سوییچ را در آورد و مانع فرار او شد تا پلیس🚓 بیاید و رسیدگی کند. 🎤راوی:همســر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊🌹🕊🌹🕊 خیلی دوست داشت جزو #مدافعین_حرم اعزام شود اما گفته بودند چون 3 فرزند دارد نمیشود، او هم #شناس
9⃣2⃣3⃣ 🌷 🌷یک روز ظهر با داخل ساندویچی کوچکی رفتیم تا ناهار بخوریم. ساندویچ را سفارش دادیم و نشستیم.روبه روی مان دو با سر و وضع خیلی ساده نشسته بودند و از چهره شان معلوم بود آدم های هستند. 🌷متوجه شدم آقا مهدی رفته تو فکر💭، گفتم:مهدی تو فکری؟گفت:هیچی فکر کنم این دوتا خانم که رو به رومون نشسته اند،پول💰 ساندویچ ندارن.گفتم:از کجا فهمیدی؟ 🌷گفت:آخه ساندویچ شون رو نصف کردن و هرکدوم پول هاشون رو گذاشتند روی هم، 💥اما باز مثل این که پولشون کافی نیست. 🌷بعد دیدم اقا مهدی از جا بلند شد و رفت کنار صندوقدار🗃 ساندویچی و گفت: من ایام ،هرکی توی ساندویچی داره ساندویچ میخوره،مهمون منه😍 و پول ساندویچش رو من ! 🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🎋🎋 👇 💠 در عملیات شهید زین‌الدین دستور داد گردان سیدالشهدا برن رو ارتفاعات لری. وقتی ما رسیدیم روز بعد بالاسر بچه‌هایی که شب عملیات تو درگیری به شهادت🌷 رسیده بودند. بعضی‌هاشون شده بودند تو این ارتفاعات؛ همدیگر رو بغل کرده بودن که خیلی سردشون نشه🚫. در حین اینکه خونریزی ادامه پیدا کرده بود، تو بغل هم به رسیده بودن😔. تو بغل هم شده بودند. وقتی آقا مهدی رسید، نمیشد اینها رو از هم جداکرد.💞 دوتاییشون رو بلند کردن و گذاشتن رو قاطر، بستند که ببرند عقب ؛ شروع کرد به گریه کردن😭😭... 🎤روایتگــر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh