eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
8.8هزار ویدیو
217 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷 #شهید_سعید_سلمان❤️🕊 ✍ به روایت خواهر شهید 🔻#بخش_سوم (3/3) 🔹سعید رو می برن ب
💐من قصه عشق تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم یکی بود هنوز و همیشہ هست❤️ بارالها قسم به دل بیقرار عزیزانش #قرب و #عشق شهید را براے ما رقم بزن🕊 🔻سالروز شهادت شهید نیروی انتظامی🕊 #شهید_سعید_سلمان گرامی باد.🌷 شادی روحش #صلوات #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ادمین_نوشت✍ سلام دوستان🌺 به یاری خدا و همراهی شهدا امروز #جزء_اول قرآن رو تمام کردیم🙂👏 ثواب این ج
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهادت داستان ِماندگاری #آنانی است که دانستند دنیـ🌍ــا جایِ ماندن نیست❌ در گیر و دارِ همه ی دلواپس
🔸در دورانی که کشور🇮🇷 در آرامش به سر می برد باز هم افرادی در آن سوی مرزها برای نابودی آینده جوانان تلاش و مرزداران #نیروی_انتظامی در شرق کشور با این سوداگران مبارزه💥 می کنند. 🔹مردان بزرگ بدون هیچ ترسی💪 برای #حفظ_امنیت و آرامش این کشور جانفشانی می کنند. دردنیا فقط #ایران با این حجم وسیع با عاملان و #قاچاقچیان مواد مخدر مبارزه می کند✅ 🔸زیرا دشمن می داند یکی از بزرگترین ابزار برای نابود کردن جوانان #مواد_مخدر بویژه مواد صنعتی و جدید است که خسارات جبران ناپذیری💔 دارد. 🔹شهید سعید سلمان در سال 89🗓 در منطقه #کهنوج_کرمان در مبارزه با سوداگران مرگ به درجه رفیع #شهادت نائل شد🕊 #شهید_سعید_سلمان🌷 #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
★گرچه این شهر شلوغ🌃 است ❣ #ولی باور کن... ★آنچنان #جای_تو خالیست ♡ ❣ #صدا می پیچد😔 شهید نیروی انتظامی #شهید_سعید_سلمان #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍁تکیه گاهم اگر #تـو باشی به تمام تلخی های دنیا لبخند می زنم و غمـ💔ـی ندارم ... 🍁منحنی لبخندت😍 هزار #درد را درمان می کند ... آرامش #با_تـو معنا پیدا می کند♥️ #شهید_سعید_سلمان #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
خورشیـ☀️ـد ِ من نه از شرق بلکه هر روز از گوشه ی چشم های تو😍 طلوع میکند... ای بهانه ی همه ی شعرهای♥️ دیشبم 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 🌷داداشی خوبم روز جوان مبارکت باشه (جوان رعنای مادر) 🔹یادت هست ۱۰ سال پیش، همچین روزی، کادوی🎁 روز جوانت را از خدا و حضرت علی اکبر(ع) گرفتی؟؟ آری! کادوی تو بود بَه که چه سعادتی😍 چه کردی که اینگونه خریدارت شد؟ 🔸داداش سعید! دلم برایت خیلی تنگ شده برای صدای زیبایت، و روی ماهت. ای کاش می شد بار دیگر تو را ببینم😔 و حرف های دلم را رو در رو برایت می گفتم 🔹ای کاش میشد ، میبوسیدمت و تمام دلتنگی هایم💔 را در میکردم 🔸اما سهم من از تو، فقط چند قطعه عکس📸 و است که شاهد اشک های من است. دوست داشتم به جای گریه😢 با ذوق روزت را تبریک می گفتم 🔹راستی ! تو هم به یاد ما هستی؟ برای ما دعا می کنی⁉️ ما اینجا زمین گیر شدیم، غرق گناهیم، برایمان دعا کن🤲 🍂خداکند که زحقّ جدا نشوند 🍃به صحبت بدو بدخواه مبتلا نشوند✘ 🍂سرعقيده خود پاى فشارند چو کوه💪 🍃بسان کاه زِ هَر باد نشوند بر تو مبارک که رفتی تا بقیه جوانی کنند♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خورشیـ☀️ـد ِ من نه از شرق بلکه هر روز از گوشه ی چشم های تو😍 طلوع میکند... ای بهانه ی همه ی شعرهای♥️ دیشبم 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلنوشتـــــه_خواهر_شهید📝 🌷داداشی خوبم روز جوان مبارکت باشه (جوان رعنای مادر) 🔹یادت هست ۱۰ سال پی
عضو يگان تكاوری نيروی انتظامی درجه: باور نميكند دل من💔 مرگ خويش را نه نه من اين را باور نميكنم تا همدم من است نفسهاي زندگي من با خيال دمي سر نميكنم اخرچگونه گل،خس وخاشاك ميشود⁉️ اخر چگونه اين همه روياي نو نهال گل، ننشسته در بهار مي پژمُرَد به جان من وخاك ميشود؟😔 باوركنم كه نهان ميشودبه گور؟ بي آنكه سرزند گل عصيانيش🌷 زخاك؟ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عضو يگان تكاوری نيروی انتظامی درجه: #استوار_دوم باور نميكند دل من💔 مرگ خويش را نه نه من اين #يقين
3⃣9⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰وقتی وارد خانه شدیم مادرش به استقبالمان آمد. زنی آرام بود و آهسته و محکم سخن می گفت. دردهایش💔 را می شد در چشمانش مرور کرد. می گفت: سعید در شب دوم چشم به دنیا گشود و هجرتش🕊 نیز در شب تولد علی اکبر(ع) بود. 🔰دبستان و راهنمائی را در چاه ملک و دبیرستان را در خور گذراند بعد به خدمت رفت و در سپاه پاسداران مشغول به خدمت شد. تا قبل از استخدام در نیروی انتظامی کارها و حرفه های🛠 زیادی را تجربه کرد گاهی اوقات به چاه کنی و بنائی و و مدتی نیز در مخابرات و مدت دو سال هم در کارخانه ای در یزد مشغول به کار شد. 🔰تلاش فراوانی کرد تا در نیروی انتظامی شد او دوره ی آموزشی خود را در پادگان شهید بهشتی🌷 اصفهان گذراند و سپس در کرمان مشغول انجام وظیفه شد. وقتی به استخدام نیرو درآمد عقد کرد💍 🔰پسر آرامی بود خیلی و اجتماعی بود، دوستان زیادی داشت👥 با همه ی اقوام رفت و آمد می کرد. سعید دفتر خاطرات📖 داشت و تمام مدت زندگی خود را نوشته بود. 🔰چند روز قبل از شروع ماه مبارک رمضان سال 88📆 حدود ساعت 4 صبح به همراه تعدادی از همکاران از گشتی در محور کهنوج، قلعه گنج برگشتیم. وقتی برای استراحت وارد آسایشگاه شدم با صحنه جالبی روبرو گشتم. 🔰چون هنوز وقت نشده بود همه چراغ های آسایشگاه خاموش بود. انتهای آسایشگاه فردی را دیدم👤 که کنار کمد لباس نشسته بود و با نور کم سوی گوشی همراهش📱 در حال انجام کاری بود. 🔰نزدیکتر که شدم دیدم است که در حال خوردن سحری است. با لبخندی به او گفتم: بیکاری😏 توی این روزه میگیری؟ در جواب گفت: چند روز از روزه های پارسال رو نتونستم بگیرم و . از جوابش تعجب کردم😦 و با خود گفتم که چطور در این دوران که خیلی از مردم حتی بدهی خود به دیگران را فراموش کردنده اند او حرف از بدهی خود به خـ♥️ـدا میزند. 🔰حالا وقتی به آن روز و به آن حرف فکر می کنم💬 میفهمم که زمین داشتن چنین او را نداشت از این رو آسمانی شد🕊 و به خیل پیوست و هزار خاطره دیگر که هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شود❌ راوی: همکار شهید (شهید امنیت) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خورشیـ☀️ـد ِ من نه از شرق بلکه هر روز از گوشه ی چشم های تو😍 طلوع میکند... ای بهانه ی همه ی شعرهای♥️ دیشبم 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh