🌷شهید نظرزاده 🌷
میپرسم: «هنوز #منتظرید؟ » بغض راه گلویش را میبندد و در چند ثانیه چشمهایش قرمز میشوند و قطره اشک
0⃣7⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰فریده متوسلیان(خواهر حاج احمد) از یک خاطره جالب شب🌙 #قبل از اسارت برادر میگوید و تأکید میکند. #مادر این تصاویر را به خوبی در ذهن💬 دارد. از خودش بپرسید و مادر هم همراه #روایت او سر تکان میأهد و لبخند میزند😊.
🔰او میگوید: «شب اسارت #حاج_احمد. 12 پرستوی🕊 خیلی قشنگ آمدند روی سیم برق نزدیک خانه ما 🏡نشستند. دو تا دو تا میآمدند داخل سالن دور #عکس احمد میچرخیدند و بعد روی #-سیم برق مینشستند.
🔰یکی رفت توی اتاقی که #مادر نماز📿 میخواند رفت پشت پشتی و گیر افتاد. مادر گفت: « #اسیر شده؛ فریده بگیر و ببر #آزادش کن🕊.»
🔰من آن را گرفتم تا کنار ایوان بگذارم و آزادش کنم. آن #پرستو به من نگاه خاص👌 و مظلومانهای میکرد☺️. آزادش کردم. رفت پیش #دوستانش و پرواز کردند و رفتند.
🔰فردای همان روز اعلام کردند📢 که #حاج_احمد متوسلیان و #سه_دیپلمات همراهش به اسارت ♨️فالانژهای لبنانی درآمدند.
🔰من مطمئنم #یوسف_گمشده مادرم میان آنها بود.»
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh