eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
8.8هزار ویدیو
217 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌴یاد #شهید مدافع حرم #ابوالفضل_راه_چمنی بخیر؛ همیشه #قرآنی_کوچک در جیبش داشت و روزی ۵ یا ۶ بار قرآ
#برگی_از_خاطرات 🌷روزی از موضوعی #ناراحت بودم و از آن رنج میبردم، ابوالفضل منو دید و بعد از فهمیدن قضیه به من گفت: داداش دو رکعت نماز بخون تا #آروم بشی 🌷گفتم: آخه... گفت: بخون. منم خواندم و #بهتر شدم این قضیه گذشت تا روزی که خبر شهادتش رو به من دادن. حالم خیلی خراب بود. به یاد پند برادرم افتادم و دو رکعت نماز خواندم و #آرام شدم 🖋راوی:برادرشهید #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 🌴ما یک ماشین #پاترول سفید داشتیم🚙 و هر کس که این ماشین را می‌دید به ما #خرده می‌گرفت که الان ز
#برگی_از_خاطرات 🔹به شدت در مصائب و سختى‌هاى زندگى #توكل داشت. در زندگى پستى و بلندى‌هاى زيادى داشتيم و به لحاظ اقتصادى شكست‌هاى بزرگى را متحمل شده بوديم. اما من خيالم راحت بود كه با توكلى كه آقا مصطفى داشت همه موانع و مشكلات را پشت سر مى‌گذاريم. #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺🍃 ✨محرم #مربی خیلی از این شهداس مثل مهدی عزیزی، رسول خلیلی، اکبر شهریاری و خیلی از شهدای دیگه ی
💢 #برگی_از_خاطرات 🌷یک شب بعد از هیئت فهمیدند که مسئول هیئت رفته و ممکن است دیگر هیئت برپا نشود. محرم گفت «چرا ناراحتید مسئول هیئت رفته که رفته، مهم #پرچم_حضرت_زهرا(س) است که باید بالا باشه، به نظرم پول روی هم بگذاریم و هر هفته خانه یکیمون هیئت بگیریم.» 🌷بچه‌ها از خدا خواسته قبول کردند و گفتند «خودت باید مسئول هیئت بشی» قبول نمیکرد و میگفت من #خادم_هیئتم، هر هفته خودش پرچمها را میزد، چراغ هیئت را شروع میکرد، ایستگاه صلواتی راه می‌انداخت، نمایشگاههای مختلف برگزار میکرد. 🌷به حضرت زهرا (س) ارادت خاصی داشت، همیشه آخر هیئت سفارش میکرد #روضه_حضرت_زهرا (س) بخوانند تا روزی هیئت زیاد شود... #شهید_محرم_ترک🌷 #اولین_شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #خاطره ✨یادمه با هم رو به آسمون دراز كشيده بوديم، كه مي گفت: همیشه به حال پرنده ها و پروازشون غب
🌴برای انجام یک دوره آموزش رفته بوديم قشم. چند روزي كه گذشت و جاهای مختلف رفتيم و يه دوری تو پاساژا🏢 زديم و در نهايت شب آخر می خواستيم بريم يكى از مراكز خريدِ معروف 🌴به مسعود گفتم که بیا باهم👥 بریم خرید من هر چی گفتم پاشو بريم، نميومد🚷 و دليلشم نمی گفت. و از اونجايی كه اگه نميومد به ما هم خوش نمي گذشت به حاجی گفتم كه نمياد؛ شما بهش بگی نه نميگه. 🌴بعد از گفتن حاجی، بلند شد وباكمال به من گفت: اگه ‌بيام‌ و به ‌گناه📛 كشيده‌ بشم ‌تو‌ ‌قبول ‌ميكنی؟؟؟ 🌴اون موقع خنديدم ولی الان وقتى ياد اون مسعود مى افتم، فقط گريه مى كنم😭 به حال خانم هايى كه خودشونو نمى دونن و با پوشش نامناسب باعث به گناه افتادن جوونا🔞 ميشن. 🌴مسعود از هاش مراقبت کرد که خدا خریدارش شد. هرکس می خواد و بره یه راهش اینه که از چشماش👀 مراقبت کنه. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید راه چمنی در بین کودکان #سوری پس از آزاد سازی✌️ شهر از چنگال تروریست ها👹 #شهید_ابوالفضل_راه_چم
🌷روزی از موضوعی بودم و از آن رنج میبردم، ابوالفضل منو دید و بعد از فهمیدن قضیه به من گفت: داداش دو رکعت نماز بخون تا بشی 🌷گفتم: آخه... گفت: بخون. منم خواندم و شدم این قضیه گذشت تا روزی که خبر شهادتش رو به من دادن. حالم خیلی خراب بود. به یاد پند برادرم افتادم و دو رکعت نماز خواندم و شدم 🖋راوی:برادرشهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
∞💎🌿∞ 🌼آنها ... 🌿بارِ #سفر ، 🌼بستند و رفتند ... . 🌸و ما #امّا دل💓 ‌بسته شدیم به #مسافرخانه دنیا . .
🕊🍂 🕊🍂 🖋 🌼 💭با اینکه فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه می خوابید. یک شب🌙 برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد شب میخواند... 🔗آنقدر محو با خدا بود که متوجه حضورم نشد. نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب آقاجان، ما بعد از کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل🌴 بالا و پایین کردیم و خسته شدیم. 🗯کمی هم کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!لبخندی ☺️زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید رو فداش کنیم... جز این باشه رسم آزادگی نیست 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
~|🌸|~ دو سه ساعتی از مجلس عقد می‌گذشت. مراسم در منزل دایی من برگزار شد.🎈 عباس می‌خواست وسایلی را به خانه پدرش ببرد. با ماشین، با هم رفتیم. پدر و مادر عباس برایمان آرزوی خوشبختی کردند.😍 چند دقیقه‌ای که نشستیم عباس بلند شد که برویم. از خانه دور نشده بودیم که از عباس خواستم که به مقبره شهدای گمنام در پارک سیمرغ سمنان برویم. با روی باز پذیرفت. هر دو خوشحال بودیم. با خودم می‌گفتم خدا را شکر که زندگی‌مان با زیارت قبور شهدا شروع می‌شود و رنگ خدایی می‌گیرد. از شهدا مدد گرفتیم برای یک زندگی ایده آل...♥️💫 🔖همسر شهید 🌿 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰اگر با گلوله توپ شهیـد نشوم ،آبرویم می رود؛ 🌷شهید حجت فتوره چی ، فرمانده محور عملیاتی لشکر ۳۱ عاشورا مدت ها در کردستان با ضد انقلاب مبارزه میکرد. یکی از همرزمانش درباره این شهید میگوید: شهید فتوره چی بارها میگفت خدا نکند حجت با گلوله یا ترکش شهید❣ شود.. حجت باید با گلوله توپ شهید شود و الا آبرویم می رود. همرزمانش این جملات را مزاح و شوخی😂 تلقی میکردند. در مرحله دوم عملیات والفجر۴ بود که راهی منطقه عملیاتی ک حجت در آن جا بود شدیم سراغ وی را از حمید باکری گرفتیم و حمید اقا با دست به منطقه پر درخت🌳 اشاره کرد ک شاید آنجا باشد. چون بیسیمش📞 قطع شده بود به جستجو منطقه دیگر پرداختیم تا این که سر بی بدن 🌹او را پیدا کردیم. بدنش متلاشی شده بود و قابل جمع کردن نبود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰اگر با گلوله توپ شهیـد نشوم ،آبرویم می رود؛ 🌷شهید حجت فتوره چی ، فرمانده محور عملیاتی لشکر ۳۱ عاشورا مدت ها در کردستان با ضد انقلاب مبارزه میکرد. یکی از همرزمانش درباره این شهید میگوید: شهید فتوره چی بارها میگفت خدا نکند حجت با گلوله یا ترکش شهید❣ شود.. حجت باید با گلوله توپ شهید شود و الا آبرویم می رود. همرزمانش این جملات را مزاح و شوخی😂 تلقی میکردند. در مرحله دوم عملیات والفجر۴ بود که راهی منطقه عملیاتی ک حجت در آن جا بود شدیم سراغ وی را از حمید باکری گرفتیم و حمید اقا با دست به منطقه پر درخت🌳 اشاره کرد ک شاید آنجا باشد. چون بیسیمش📞 قطع شده بود به جستجو منطقه دیگر پرداختیم تا این که سر بی بدن 🌹او را پیدا کردیم. بدنش متلاشی شده بود و قابل جمع کردن نبود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊🍂 🍂🕊 🖌 دیدم سرباز سوری رو سینش عکس حاج عمار رو چسبونده  ازش پرسیدم این کیه میشناسیش؟؟ گفت این حاج عمار خدا بیامرزه گفتم چرا عکس یه ایرانی رو روی سینت زدی گفت حاج عمار خیلی انسان درست و فرمانده شجاعی بود براش ایرانی و سوری و عراقی فرقی نداشت شب ها توی پست های شبانه  میومد پیش ما و با ما حرف می زد و ما رو تحویل می گرفت خیلی به ما احترام می گذاشت تو فرمانده ها مخصوصا فرمانده های سوری اصلا همچین رفتاری وجود نداره تا وقتی که اون بود هیچ کم و کسری نداشتیم یه بار تو عملیات یکی از بچه ها شهید شد و کسی جرأت نداشت بره جنازه شهید رو به عقب بیاره با اینکه اصلا اون شهید ایرانی نبود خودش رو به خطر انداخت و رفت تو دل دشمن و شهید ما رو به دوش انداخت و چند صد متر به عقب آورد.. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh