eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
8.9هزار ویدیو
217 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷 زیر آبی رفتیم تا آزاد و سربلنــد باشه ... زیر آبی میرید که بشه؟؟؟؟!!! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
animation.gif
312.2K
🌷نظر کرده امام رضا🌷 راز که جای پنج انگشت بر کمرش نقش بست 🌷 👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷نظر کرده امام رضا🌷 راز #شهیدی که جای پنج انگشت #سبز بر کمرش نقش بست #سردار_شهید_رضا_پورخسروانی🌷
9⃣4⃣3⃣ 🌷 🌸راز شهیدی که پنج انگشت سبز بر کمرش نقش بست🌸👇 🍃🌷🍃🌷 🔻به روایت از : 🌷چهل روز قبل از تولد او آقایی سبزپوش و نورانی را دیدم که مرا به مژده داد و نام "رضا" را برای او انتخاب کرد. 🌷دو ساله بود که به همراه مادرش برای زیارت .ع. به مشهد رفتیم. اطراف ضریح مطهر مشغول بودم که یکدفعه متوجه شدم دست های کوچک او به طرز عجیبی به چسبیده است. 🌷با سعی کردم دست او را بکشم زیرا بقدری گرفته بود که جدا کردنش محال بود. مردم که این صحنه را دیدند به سمت او هجوم آوردند، آرام و قرار نداشتند و دست خودشان نبود، کمی طول کشید تا اورا از ضریح جدا کنیم. انگار به ضریح مطهر شده بود. 🌷 حرم کمک کرد تا او را از ضریح جدا کنیم و از میان مردم بیرون بیاوریم. همین که به خانه رسیدیم، با مادرش او را عوض کردیم. با کمال جای را روی کمر او دیدیم .. 🍃🌷🍃🌷 🔻نقل یک خواب به روايت از : 🌷ايشان بعد از قدس 3 تعريف مي کردند که يکي از برادران در جبهه مي بينند که آقايي بسيار نوراني و آمدند و کنار رودخانه اي چادر زدند و به برادران فرمودند: که برويد به بگوئيد بيايد. 🌷برادران همه به دنبال من گشتند و مرا پيدا کردند، بنده با آن آقا وارد شدم و بعد از ساعتي بيرون آمدم تا بقيه برادران خواستند وارد چادر شوند آقا شده بودند. 🌷صبح روز بعد آن برادر درحضور عزيزان خوابش را براي من تعريف کرد. بعد از دقايقي ديگرمتوجه شدم که هر کدام ازبرادران به سوي بنده مي آيند که اگر شديد، درقيامت ما راهم کنيد. واين شهيد عزيز تعريف مي کردند که بسيار شرمنده شدم، زيرا آن برادران نمي دانستند که حقير آنقدر در محضر خداوند ذليل و که لياقت شهادت را ندارم. 🌷 : ✨((من طعم مرگ را در قدس 3 چشيدم. چه شيرين است با خدا بودن، به سوي رفتن و به راه انبيا رفتن...))✨ 🕊❤️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نزدیکِ عملیات💥 بود. می‌دونستم مهدی #زین‌الدین دختردار شده. یه روز دیدم سرِ پاکت از جیبش‌زده بیرون.
#مهدی! خیال نکن #کسی شده ای این ها اینقدر به تو اهمیت میدهند😊 تو #هیچی نیستی🚫 تو خاک پای بسیجیانی... وقتی #بسیجیان خیلی تحویلش می گرفتند این ها رو باّخود می گفت ومی گریست😭 #شهید_مهدی_زین_الدین 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#وصیت_نامه شهید 📝 ما #انقلاب کردیم که اضطرار امام زمان(عج) را به استقرار تبدیل کنیم. و رسیدن به این هدف #هزینه دارد و هزینه آن همین در #سوریه و #عراق #شهید دادن است. #شهید_سعید_کمالی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صد جلوہ #حیاستـ پیڪر خاڪے تان لبخند #خـــــــدا مقام افلاڪے تان با #چــــادرتان مدافعان حــرمید احسنت براین #حجاب و بر پاکیتان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
😍یکـی یکـــ دونــــه ی خـــــدااااا! ⚜گاهی مسیــر یک و نیم کیلومتریِ متــرو🚈 تا سر خیابان را پای پیاده می آیم ⚜نگاهی به دور و برم می اندازم یک وقت هایی می شود که خودم را - چادریِ- کلِ خیابان می بینم! ⚜لبخند می زنم😊 ... ⚜ رو به آسمان می کنم و می گویم: 🌺خدایــــــا ! ممنونم که بهم اجازه دادی،بین همه ی این آدمای رنگ وارنگ  باشم😍... 🌺شک ندارم که این یه فرصتِ ویژه اس تا هم یکی یک دونه باشم! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📷 فیلم تکان دهنده شهید مجید سلمانیان قبل از شهادت 🔸بعد اینکه شهید شدم پخش کنید. شهیدی که قبل از اعز
چفیه و عمامه خونین شهید مدافع حرم #شیخ_مجید_سلمانیان😢 💔 👈شهادت: ٩٥/٢/١٧، خانطومان و اما #سخنی با تو ای خواهرم؛ می دانی چند چفیه #خونی شد تا چادری #خاکی نشود؟! #حجاب 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣9⃣ به یاد #شهید_روح_الله_قربانی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣9⃣ به یاد #شهید_حسین_مشتاقی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣9⃣ به یاد #شهید_حسین_مشتاقی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣5⃣3⃣ 🌷 🕊❤️ 💠او که یادش هم مهربانی را به یادم می آورد 🔹حسین بعد از تمام شدن درسش وارد . شد و گفت مادر چون تو خیلی دوست داری (عج) باشم من در سپاه خدمت میکنم.🇮🇷 🔸 ما راضی به رضای خدای هستیم. ما فرمانبر هستیم و هیچ وقت♨️ ایشان را تنها نمیگذاریم✊. فرزندان و نوه هایم سرباز رهبر هستند."✌️ 🔹حسین با این همه طبعی سر نترس و شجاعت خاصی داشت.همان طور که خوش خنده بود😄 و بچه ها را می خنداند. پای روضه های خیلی نمکی گریه می کرد.😢 🔸حاضرم بخورم اگر با هر کدام از رفقایش صحبت کنید تا اسم حسین مشتاقی را بیاورید، عکس العمل شان لبخند است.😄 🔹با اینکه با همه می کرد، اما همه دوست اش داشتند. مثلا وقت هایی که چایی می ریختیم ☕️بخوریم، بی سر و صدا می رفت و می ریخت توی لیوان چای😄 🔸همه شهيد حسين مشتاقی رو يک جوان و پر جنب و جوش میشناسند ولی من ضمن تأیید این نوع اظهارنظرها در خصوص شهید مشتاقی او را بیشتر هم میدانم. 🔹چرا که در طول مدتی که با او بودم، همیشه او را پای ثابت جماعت و مراسم دعا📖 دیدم. 🔸پاییز سال ۹۴، هنگام مأموریت، شدیدی او را از پا انداخت، با این وجود او همیشه تو جماعت و مراسم دعا حضور داشت.👌📿 🔹یک کهنه همیشه تو دستش دیده میشد. یک روز بهش گفتم: اینجا که مفاتیحهای نو هست، چرا یکی از این مفاتیحها رو برنمیداری⁉️ گفت: این مفاتیح منه و تو تمام مأموریتها با من بوده👌 ... ۹۵ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh