eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
32.5هزار دنبال‌کننده
31.8هزار عکس
13.3هزار ویدیو
300 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
یه دختر خاله دارم اسمش مرضیه ست ۱۹ساله با یک روحانی ازدواج کرده و خیلی خوشبخته! هروقت مرضیه منو میدید از عاشقانه های خودش و شوهرش برام تعریف می کرد! یکی از عاشقانه های مرضیه این بود که شوهرش اسم مرضیه رو تو گوشی خودش  عاشق ۲ ذخیره میکنه و بدون اینکه مرضیه بفهمه اسم خودشو تو گوشی مرضیه کبوتر عاشق ۱ ذخیره میکنه! برام خیلی جالب بود که یک  بعد چند سال زندگی مشترک هنوز که هنوزه اینجوری کنه! این خاطره تو ذهنم میمونه!  که میکنم تو همون اوایل  میرم یواشکی تو گوشی تا ببینم اسمم تو گوشیش چی ذخیره شده؟ گوشیشو با ذوق برمیدارم میرم داخل ورودی چشمم به یه اسم میخوره که مطمئنم من نیستم! صندوق ورودی رو تا آخر نگاه میکنم! اسمی جز اون اسم نمیبینم گزینه خواندن پیام رو میزنم تا ببینم آیا صاحب اون اسم منم؟  پیامو میخونم: الهی قربونت برم من! خسته نباشه آقام! دیدم پیام مال! اما این دیگه چه اسمیه؟ فکر میکنین اسمم تو گوشی شوهرم چی بود؟ "د - حسین" ناراحت میشم! دنبال اسمی مثل: نازم، گلم، خانومم و نازنینم میگشتم! تو دلم میگم: آخه چرا این اسمو گذاشته؟ نه اول اسمم "د" داره نه فامیلیم حسینیه! یهو یاد دادن همسرم میفتم! اکثر اوقات پشت تلفن بهم میگه: السلام علیک یا بنت الحسین علیه السلام آخه من هستم! "د - حسین" یعنی "دختر حسین علیه السلام"  میفته! چه اسم  گذاشته روم!  از جیبم درمیارم! اسم همسرم که تو گوشیم بود پاک میکنم و بجاش میذارم: " د - حسین " ینی " داماد حسین علیه السلام " خیلی جالبه نه؟ اشتراک اسمی من و همسرم کبوتر عاشق ۱ و ۲ نشد!! اشتراک اسمیمون شد " د - حسین " تفاوت  با هم یعنی این! مواقعی که یذره از همسرم دلخورم و میخوام بهش پیامکی بدم که در اون  نشون بدم! با دیدن اسم "د - حسین" قلبم میگیره! گاهی میریزه! به خودم میگم: "داری چیکار میکنی  حسین؟ میخوای با  حسین بد صحبت کنی؟ پیامو پاک میکنم و دیگه هیچی نمینویسم! بنظرم آدم باید به اسمی که برای همسرش انتخاب میکنه باشه! مثلا اگه اسمشو میذاری "گلم" چرا کاری میکنی که گلت با حرفت  بشه؟ @modafeaneharam
با خودت هیچ گفته ای یک بار #دختر نازدانه ای داری؟ بین این #سوره_های #زندگی ات #کوثر #عاشقانه_ای داری؟ . . شهید مدافع حرم «سید مهدی حسینی» در سال ۱۳۵۹ چشم به جهان گشود و ساکن تهران بود. وی در روز ۱۳ مهرماه ۹۵ همزمان با دومین روز ماه محرم بر اثر انفجار یک کامیون انتحاری در حومه حلب توسط تروریست‌های تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل آمد. . .
ها بخونن انرژی بگیرن... هم بخونن امید بگیرن... نمیشه که فقط از خانوما بگیم همیشه وقتی از و حرف میزنیم از ها میگیم... از ها میگیم... اما امروز میخوام بگم: سلامت باشه اون پسری که، محاسن داره و بهش میگن داعش،عصر حجری،پاچه بزی... ولی خم به ابرو نمیاره! سلامت باشه اونی که، پاتوقش مزار س...😊 سلامت باشه کسی که، جای و تزریق_بازو...💪 پرورش میکنه و!️ سلامت باشه پسری که، سرش و خم می کنه تا سنگ فرشای خیابونا رو ببینه... نه مردمو! 👀 سلامت باشه هر چی پسره که، آستین بلند میپوشه و ... نه و ! سلامت باشه اونی که، نه میشناسه نه ...👸👱♀ دختر رویاهاشم نیست! سلامت باشه اون مردی که، وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشستن، نمی ره وسطشون بشینه.. سلامت باشه اون پسری که، بلده مکبر باشه و اول وقتش حجته.. سلامت باشه هرکی که، پیشش، روبروش، کنار دستش، تو کلاس، با "امنیت" میشینی و انگار نه انگار کنارش نشسته...
🌹🍃 مگر میشود باشی بابا نخواهی😔💔 مگر میشود دختر بود و نخواست😔😭 عجب دلی دارد با این ...😔 😔 نازدانه 💔 🍃🌹
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه طاقتشو نداری نگاه نکن.... #دختر شهید مدافع حرم محمد بلباسی 💔💔💔
#دختر استـــ دیگر !! شاید دلش خواسته پیش #پدرش بخوابد شاید هم دلش تنگــ بوده😔💔 #شبتون_شهدایی 🕊 @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادرشهید💚 🍂 کـوثـر محـمودرضـا وقتی تماس می گرفت📲،بعد از دوسه کلمه احوالپرسی،معمولا اولین بود.☺️ با آب و تاب تعریف می کرد که چقدر شده و چه کارهای جدیدی انجام می دهد☺️.به دوستان خودش هم که زنگ می زداگر داشتند با آنها درباره اینکه دختر من است یا دختر تو،بحث می کرد.🙂 به مثل همه به $دخترشان بود❤️.اما را می داد.😐 یک بار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم .آمد دنبالم و راه افتادیم به سمت اسلامشهر.توی راه گفت را برده و ازش عکس گرفته📸.مرتب درباره ی آن روز و رفتنشان گفت.😕 وقتی رسیدیم اسلامشهر جلوی یکی از دستگاه های خودپرداز نگه داشت.پیاده شد رفت گرفت و آمد.تا نشست توی ماشین گفت:اصلا بگذار ها را نشانت بدهم🙂..ماشین را خاموش کرد.لپ تابش را از کیفش بیرون آورد و عکس های را یکی یکی نشانم داد☺️.درباره ی بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم می زد .😃 شبی که برای استقبال از پیکر رفتیم اسلامشهر در منزل پدر خانمش جلسه ای بود.🍃 چند نفر از مسئولان یگانی که در آن مشغول خدمت بود هم آنجا حاضر بودند.یکی از همان برادران به من گفت رفتتش این دفعه با دفعات قبل فرق دارد😔.خیلی عارفانه است.فضای جلسه سنگین بود.برای همین ادامه ندادم😞.بعد از جلسه با چند نفر و آن بزرگوار مسئول رفتیم کار .🍃 توی ماشین قضیه رفتن را از ایشان پرسیدم.گفت:وقتی داشت می رفت پیش من هم آمد و این دفعه از ام و می روم🕊🕊.دیگر مثل همیشه شوخی و بگو بخند نمی کرد و متفاوت بود.👌🕊 🍂 قـراری کـه داشـتنـد شب ، به دو نفر از هم سنگرهایش گفته بود:وقتی تهران در دانشکده بودیم بودم در منطقه خیلی با هستیم.☺️ یک خیلی خوب در آنجا برای افتاد.👌 بعد هم به آن گفته بود خودتان باشید!☝️ از آن که خواب را دیده بود تا در شرقی می گذشت.🍃 از هم می گفت وقتی داشت این حرف ها را می زد ما گوشمان با نبود و مشغول کار خودمان بودیم.☹️ اما یکی دو دقیقه همین حرف را داشت می کرد.🍃 فردای آن شب از آن در حین و با ها از ناحیه پا تیر می خورد و می شود.😒 بعد به 🕊💔 می رسد و نفر هم که بود ک در همان منطقه به می رسد.🕊🕊🕊 ... @modafeaneharaam