#آشنایی_با_شهدا
#آےبرادرآسمانے ،شهیدخدایی
نمیدانمچرابهویرانہهایدل،منسرزدهاے...💔
راستشتورامیبینمخجالتمیکشمازخودممنکجاوشماکجا‼️
ایبرادرقلبمرابهشمامیسپارممیگویند:(خوبامانتدارےمیکنید)
قلبمرابہآشیانہخودکنوازآنجایےکہهرکسےکہکسےرادوستداشتہباشدشبیہآنمیشود،مےخواهمآنقدرشبیہتانشومکہخداوندسرانجاممنراهمانندشماغیراز #شہادت قرارندهد.
💙انشاءللّه💙
❤️مدافعان حرم❤️
✍ دلنوشتــــــه
گفت: راستی جبهه چطور بود؟؟
گفتم : تا منظورت چه باشد ..
گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟ گفتم : آری...
گفت : در چی؟؟ گفتم :در خواندن نماز شب...
گفت: حسادت بود؟؟ گفتم: آری...
گفت: در چی؟؟ گفتم: در توفیق شهادت...
گفت: جرزنی بود؟؟
گفتم: آری...
گفت: برا چی؟؟ گفتم: برای شرکت در عملیات ...
گفت: بخور بخور بود؟؟ گفتم: آری ...
گفت: چی میخوردید؟؟ گفتم: تیر و ترکش ...
گفت: پنهان کاری بود ؟گفتم: آری ...
گفت: در چی ؟؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها ...
گفت: دعوا سر پست هم بود؟؟گفتم: آری ...
گفت: چه پستی؟؟ گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین ...
گفت: آوازم می خوندید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: چه آوازی؟؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل ...
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب ..
گفت: استخر هم می رفتید؟؟ گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون ...
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری ...
گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه...
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟
گفتم: آری ...
گفت: کی براتون برمی داشت؟؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه ...
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟
گفتم: آری ...
خندید و گفت: با چی؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپیشونی خونین دوستان شهیدمان
سکوت کرد...گفتم: بگو ...بگو ...
زیر لب گفت: شهدا شرمنده ام ...
@modafeaneharam
هدایت شده از fatemeh
ماهی به رنگ شهدا....
عجب ماهیست اسفند...
آغازش با حمید و پایانش با مهدی...
اسفند ماه بوی شهادت میدهد..
دلدادگی❤️
@modafeaneharam
🌹شـوق جـهاد فـی سبیـل الله
دفعه اول که از سوریـه برگشت هم خوشـــحال بود هم یک حسرت عجیــب داشت.دلیل خوشحالیاش این بود که میگفت فرصتی برایش فراهم شده که به وظیفهاش که دفاع از اسـلام بوده عمل کند ، همینطور چون سردار سلیمانی را ملاقات کرده بود خیلی خوشحال بود، چون از قبل آرزو داشت که یک روزی ایشان را از نزدیــــڪ ببیند.
نسبت به سردارسلیمانی یک ارادت خاصی داشت و همیشهمیگفت الگـویش در زندگی سردار سلیمانی است.
این دفعه دوم هم که رفت میگفت: زهـرا دعا کن من دوباره ســـردار را ببینم، میخواهم از او بخواهـم کاری بکند که من همانجا در سوریـه بمانم و تا تمام نشدن جنگ برنگردم ایران.
شهید🌷محسن حججی🌷
دستی به آسمان برآریدودعایمان کنیدتادرصراط مستقیم شهداقدم برداریم.
✨🌷✨🌷✨🌷
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
@modafeaneharam
🔰 #چادر_خاکی 🔰
💠در ایام عزاداری به خصوص #فاطمیه دیگر لبخند بر چهره اش نبود.😔
💠هر سال در ایام فاطمیه اتفاقی برایش می افتد تا یاد مادر #پهلو_شکسته اش بیفتد.
💠سال ۱۳۸۸ داشت از خیابان رد می شد.
🌸خانمی یکدفعه به زمین خورد و چادرش خاکی و پاره شد.😭
💠خانمهایی که رد می شدند کمکش کردند. همانجا ایستاد. #بغض گلویش را گرفته بود و #اشک می ریخت.😭
🔴می گفت یاد #مدینه افتادم.
🌹 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
📚برگرفته از کتاب #همسفر_شهدا کاری از گروه فرهنگی #شهید_ابراهیم_هادی
@modafeaneharam
هدایت شده از fatemeh
حــال ِما بی #شهدا حالی نیست
جای ما پیش ِ #شهیـدان خالیست
#شهـدا !
یادتان باشد ، که یادتان کــردیم ..
یادتان باشد ، که روزهایمان را به امیـــد ِ وصال ِ شما گذراندیم
شهدا گاهی نگاهی😭
@modafeaneharam