eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.4هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.3هزار ویدیو
323 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
20.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آرزوی فرزند شهید رضا آذربار شهید رضا آذربار 11 تیرماه 1372 در شهرستان کامیاران به دنیا آمد و سرانجام در اغتشاشات 24 آبان 1401 توسط اغتشاشگران به شهادت رسید. از این شهید بزرگوار یک دختر به نام ریحانه به یادگار مانده است. @Modafeaneharaam
💢به بهانه بازگشت هشت شهید مدافع حرم 💢 خدا رحمت کنه سید کاظم خاتونکی، برای پیدا کردن شهدای مفقود در سوریه شبانه روز زحمت می کشید. چقدر آوار برداری در روستای خلصه و غراصی و خان طومان انجام دادیم، سید خاک ها را بو می کرد و می گفت حاجی اینجا شهدا هستند! با حاج اسماعیل یکی از فرماندهان مقاومت به حصیریا، رفتیم برای پیدا کردن پیکر یکی از شهدای مدافع حرم شهید سید مصطفی. حاج اسماعیل به یک اشاره کرد و گفت بچه ها روی آن تپه بودند. روی تپه رفتم. داعشی ها روی تپه را مین کاری کرده بودند. وارد میدان مین شدم. چشمم به تکه ای استخوان افتاد. خاک را کندم، استخوان های پا بود با یک تکه لباس مدافعان حرم. آن منطقه همان روز بمباران هم شده و تعداد زیادی از داعشی ها به درک واصل شده بودند، اما به دلم افتاد این استخوان شهید است نه داعشی است. آن را به پائین آوردم. حاج اسماعیل، یک عکس نشانم داد که سید مصطفی کنار خانه اش در حال خداحافظی با خانواده اش بود و دو تا دخترش پاهایش را گرفته بودند. اشک در چشم هایم جمع شده و گفتم: قسم می خورم. به دلم افتاده، به برکت دست های دختران شهید که پای پدرشان را گرفته بودند، این استخوان پا که برگشته مربوط به سید مصطفی است... و دیروزخبر شناسایی سید مصطفی را شنیدم که همان استخوان هایی بود که آن روز برگشت... 🌹🌱🌹 هدیه به جمیع شهدا، به خصوص شهدای مدافع حرم و شهدای تفحص @Modafeaneharaam
بین بچه های یگان معروف بود به محمد عشقی... چون عاشق بود🍃 یه تسبیح هزارتایی داشت که خودش درست کرده بود و بعد نماز باهاش میفرستاد ، دائم ذکر میگفت حتی تو ماموریت زمزمه میکرد... قاری قرآن هم بود روز آخرم که بچه ها رفتن بالاسرش میگن لباش تکون میخورد و آروم ذکر یازهرا میگفت.‌..💔 راستی یکی از ترکشهای خمپاره به پهلوی یوسف خورده بود... شک ندارم دم آخری خود مادرمون خانم فاطمه‌زهرا(سلام‌الله‌علیها)اومد برا بدرقه اش...😔 @Modafeaneharaam
4.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلمی کمتر دیده شده از آخرین غبارروبی حرم امام هادی(علیه‌السلام) توسط شهید حاج قاسم سلیمانی در سامرا بمناسبت (ع) 🌷 را یاد کنیم با ذکر @Modafeaneharaam
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢بمناسیت سالروز شهادت دکتر ، اولین شهید هسته‌ای 🔹ایشان در ۲۶ دی ۱۳۸۵، در خوابگاه صدرای دانشگاه شیراز و با نشت ‌گاز توسط عوامل موساد، ترور و به شهادت رسید. 💢از مهمترین میراث باقی مانده وی در کشور، پیشرفت‌های مهم در بحث فیزیک کوانتوم است. 📎هدیه نثار ارواح مطهر همه شهدا و شهدای هسته ای بخصوص این شهید غریب @Modafeaneharaam
گفتم بزار عروسی کنیم و یکم طعم زندگی ‌و بچشیم بعد حرف رفتن بزن! اما دیدم رفت... ‌و بعد یه‌مدت پیکرش برگشت💔 وقتی تو معراج‌شهدا صورتش رو نوازش کردم دیدم از چشماش اشک جاری شد...😔 همسر 💔 🌷یادش با ذکر @Modafeaneharaam
💢برای بازدید از گردان امام رضا( علیه السلام) به مقر گردان رفته بودیم. اسلام نسب را از صمیم قلب دوست داشتم، همین دوستی ام به اسلام نسب باعث شده بود مهر ابراهیم هم به دلم بنشیند. کنار ابراهیم ایستاده بودم، حواسش به سمتی دیگری بود، خم شدم و در یک لحظه دستش را بوسیدم! مثل اینکه او را برق گرفته باشد، از جا پرید، باناراحتی گفت: این چه کاری بود کردی! آنقدر ناراحت شد که بلافاصله از من رو گرفت و سوار بر موتور دور شد.😳 من توی دل خودم از اینکه ابراهیم را رنجانده بودم ناراحت شدم.😔 هنوز بازدید تمام نشده بود که ابراهیم برگشت. به سمت من آمد، مرا در آغوش کشید و گفت: ببخشید سر شما داد زدم!😞 گفتم: شما ببخشید. من به خاطر حرف امام، که فرمودند من دست رزمندگان را می بوسم، به عنوان تبرک دست شما را بوسیدم!🌹 ابراهیم باقری زاده سمت: مسئول عقیدتی لشکر 19 فجر، فرمانده گردان امام رضا(ع) شهادت: ﻛﺮﺑﻼﻱ ۵ 💢هدیه به شهید @Modafeaneharaam
همیشه میگفت: تو زندگی ، آدمی موفق تره که در برابر عصبانیت دیگران " صبور " باشه و کار بی منطق انجام نده. و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود . ❤️ 🌷یادش با ذکر @Modafeaneharaam
⚫️یادی از شهیدان گل آرایش به مناسبت ارتحال مادر شهیدان... 💠آقا مسعود جبهه بود. شب خوابش را دیدم. گفت: آقا کاظم یه زحمت برای من می کشی؟ گفتم: بفرما. گفت: پدرم ناخوش احواله، اگه زحمت نیست ببرش دکتر! گفتم: اقا مسعود من که خونه شما را بلد نیستم! گفت: به این شماره زنگ بزن! شماره ای را گفت و از خواب پریدم. هنوز شماره تلفن در ذهنم بود. ان را جایی یاد داشت کردم. صبح گفتم زنگ می زنم به این شماره، ببینم کیه. زنگ زدم. حاج گل ارایش بود، پدر مسعود. حال و احوالی کردم. گفتم: شرمنده حاجی، اقا مسعود گفتند نا خوشید! گفت: اره چند روزه مریض شدم، کسی نیست ببرتم دکتر. گفتم: آقا مسعود از جبهه سفارش کرد بیام شما را ببرم دکتر. گفت: خدا خیرش بده، باز این پسر گاهی یاد ما می کند و حواسش به ما هست. ادرس خانه را گرفتم و رفتم دنبالش. هدیه به شهیدان محمد تقی(مسعود) و حسنعلی گل آرایش و پدر و مادر بزرگوارشان فاتحه و @Modafeaneharaam
15.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مهدی؛ احمد؛ بهشت... 🔹️روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از ساعات قبل از شهادت شهید باکری و مکالمه بی‌سیم او با شهید کاظمی، به همراه صوت آخرین مکالمه بیسیم شهید باکری و شهید کاظمی 🕊سالروز شهادت شهید مهدی باکری گرامی باد. @Modafeaneharaam
یادمه صبح از خواب بیدار شدم خیلی ناراحت بودم که نمیتونستم برم تشییع شهید... درسته از قبل اصلا نمیشناختمش ولی خیلی دوست داشتم حتما تو مراسماتش شرکت کنم ولی چه کنم مشغله های کاری سر منو اونقدر شلوغ کرده بود که حتی تشییعشم نمیتونستم برم...خیلی حالم بد بود.😔 رفتم پی کارهام که اصلا نمیدونم چی شد ولی سر از حوالی امامزاده حسن(ع) در آوردم و درست زمانی رسیدم که از جایگاهش روی ماشین داشت به روی دستای مردم منتقل میشد که بازم اصلا نفهمیدم چه اتفاقی افتاد که خودم رو زیر پیکر مطهر و دیدم و تابوت روی شونه هام بود...💚 دیگه حالم دست خودم نبود و فقط داشتم اشک میریختم انگار که رفیق چندین ساله من بوده و خیلی خاطره ها با هم داشتیم و اصلا سیل جمعیت هم حواسمو پرت نمیکرد و متوجهش نبودم ، حس میکردم تنها منم و داداش بهروزم...😭 همینطور شهید رو گذاشتن روی جایگاه و مداح شروع به مدیحه سرایی کرد و سردار سخنرانی ولی باز من متوجه چیزی نبودم و بعدا از فیلم ها متوجه همه این اتفاقات شدم ؛ من فقط در این مدت چهره نورانی جلو چشمم بود داشتیم با هم صحبت میکردیم و یه عالمه حرفای گرم و شیرین از بهم میزد و منم همینطور گریه میکردم...💚🖤 از من دلیل گریه هامو پرسید و من توضیح دادم که من از خودم ناامیدم و فکر نمیکنم روزی عاقبت شما نصیب من هم بشه ... با اینکه اصلا من تا حالا شهید رو ندیده بودم به اسم منو صدا کرد و گفت انشاالله اون روز میرسه نگران نباش...🤲🖤 من هم از اون روز حس برادری و دارم با شهید و هرروز به نیتش چندتا میفرستم... ❤️💚 شادی روح شهید صلوات...🌹 @Modafeaneharaam
یادمه همیشه در حال کتاب بود و مخصوصا کتب دینی.... هروقت ازش پیگیر میشدیم متوجه میشدیم که در حال تمام کردن کتاب های مختلفه... خونشون که میرفتیم یه کتابخونه داشت که توش کتاب های مختلف و و دیده میشد... حتی قبل از متاهل شدنشم که یه خونه نقلی خودش داشت که اونجا به و گوش کردن سخنرانی و کارهای روزمره اش مشغول بود ، هروقت اونجا هم میرفتیم میدیدیم چندتا روی هم گذاشته شده... بعضی از کتاب ها که اونقدر سنگین بود فقط بود که میتونست با چندبار مطالعه متوجه اونا بشه... حتی یادمه یه مدت کتاب میگرفت و شروع میکرد حدیث انبیا و اهل بیت علیهم‌السلام را حفظ میکرد و به خاطر همینم بود که بار دینی و مذهبی بالایی داشت و چندباری هم برای سخنرانی به هیئتمون دعوتش کرده بودیم.... خیلی مردی شادی روح شهید بهروز واحدی @Modafeaneharaam