#مکتب_حاج_قاسم
#گفتار_پژوهی
🏷گفتارپژوهی های مکتب شهید سلیمانی
◽️هدف سوم آمریکا: تسلط بر انرژی منطقه
▫️هدف سوم تسلط بر انرژی منطقه بود. بارها میفرمودند که اگر قرار است نفت ما صادر نشود نفت دیگران هم نباید صادر شود. نباید منطقه ای این قدر امن باشد که آمریکاییها و دیگران نفت صادر کنند و نفت ما روی دست مان بماند. اتفاقاتی که در دو یا سه سال گذشته رخ داد واقعا این وضعیت را رقم نزد..
🔸احمد کریمخانی
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸صحبتهای یک تکنیسین اورژانس مشهد خطاب به خانوادههای نگران
🔹ویدیویی از یک تکنیسین اورژانس ۱۱۵ پس ازمعاینه دانش آموزان مشهدی و صحبتهایش با خانوادههای نگران دانشآموزان که پربازدید شده است.
@Modafeaneharaam
*🔷یاالله یا زهرا سلام الله علیها🔷
🔆بخـــــوان 🍀 #بند۱۲#جوشن_کبیر🍀
📌 به نیت رفع موانع ظهورمولاصاحب العصر و الزمان
🌷سُبْحانَکَ یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ.🌷
🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»*
@Modafeaneharaam
14.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگریشهدایی
🎬قرار با امامحسین علیهالسلام
🎞عملیات والفجر ۸ سقوط فاو،
تصرف فاو توسط بچههای رزمنده،
عصبی شدن بعثیها.
🎞پاتکهای هفتاد شبهی کارخانه نمک شروع شد.
در یکی از شبها که گروهان ما از گردان حضرت معصومه سلامالله لشکر ۱۷ علیبنابیطالب علیهالسلام مأمور به این مأموریت بود.
تو این دعوا و درگیری ها واقعا ایرانی و عراقیها قاطی می شدند.
یکی از معاونین حاج قاسم برای من تعریف میکرد که حاجی گفته بود براش.
یک روزی که تو عراق بود ...❗️
•••••••••••••••••🕊🌷🕊••••••••••••••••
این روز ها قرارمون با امام عصرمون چیه⁉️
این روز ها ما سر قرار میایم⁉️
ما بی قرار میایم⁉️
ما تو قرارگاه قبل از ظهور حاضر هستیم⁉️
و آیا اونجور که شهیدا دل به ارباب داده بودند ما دلداده و دلبسته ی یار خراسانی هستیم.
#امامزمانعج
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
@Modafeaneharaam
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 همه مسخرهاش میکردند ولی رفاقتش با امام زمان عج به حدی بود که به او مژدهی شهادت داد❤️
@Modafeaneharaam
🌷صبح 14 اسفند ماه بود. در سنگر تخریب بودیم که یکی سید صدرالدین را صدا زد. رضا ایزدی بود. سید که یک پایش قطع بود لی لی کنان تا جلو سنگر رفت. رضا چیزی در گوش سید گفت و رفت. سید که برگشت گفتم رضا چی می گفت. سید سری تکان داد و گفت، میگه سید دعا کن منم شهید بشم!
🌷با بچه های تبلیغات در منطقه دور می زدیم. چشممان به رضا ایزدی و بهاالدین مقدسی افتاد که با موتور بودند. اصرار کردیم کمی صحبت کنند. رضا فقط می خندید. زیر لباس خاکی اش، لباس سیاه عزای برادرش رسول بود،اما چهره اش مثل همیشه بشاش و خندان. بها الدین در مورد شهید و نقش شهید حرف زد. نوبت رضا شد. رضا با خنده می گفت چی بگم... ناگهان جدی شد. جدی گفت ما آرزویمان است مثل حاج شیرعلی سلطانی بی سر خدمت امام حسین برسیم...
با خنده رفتند. شاید چند ساعت نشد که هر دو دوست کنار هم شهید شدند. بی سر...
🌹🍃🌹
هدیه به سرداران شهید رضا ایزدی و بهاالدین مقدسی صلوات🌹
@Modafeaneharaam
26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 صحبتهای استاد #رائفی_پور درباره پشتپرده مسمومیتهای اخیر دانشآموزان دختر
🗓 ۱۲ اسفند ۱۴۰۱
@Modafeaneharaam
﷽
#خاطراتآقارضا📕
🕊شهیــــد حسیــــن بــــواس
🇸🇾در خانطومان سوریه شهید شده بود
😴شبی خواب دیدم در عالم بهشت
🔍همه بهدنبال شهید بواس بودیم که
🩸اثریازاودربینشهدایخانطوماننبود
☝️یکی از دوستان از آقارضا پرسیــــد
🧐پس حسین بواس کجاست؟
💙آقارضا گفت حسین بواس
👳♂جایی هست که عُرفــــا
🗓ســــالها باید تلاش کنند
🏅تا به اون درجه و مقام برسند!
🎙راوی: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#شهید_حسین_بواس
@Modafeaneharaam
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مکتب_حاج_قاسم
#حاج_قاسم
#جان_فدا
🏷 اخلاص
▫️سید حسن نصرالله: [شهید سلیمانی] بسیار صادق بود، با اخلاص بود، اخلاص فراوان برای خدا داشت، و از حسن شهرت و مناصب دنیوی چیزی نمیخواست...
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* *#براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* *#نویسنده_غلامرضا_کافی*
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_سی_و_چهارم*
.
چند سال بودنرفته بودم. به دلم افتاده بود برم. هر سال پدر شوهر فاطمه تو محلشون همون کنار مغازه جشن میگیرند دیگه فاطمه به شوهرش گفت .اون هم منو برد.
شام که خوردیم توی مغازه پله میخوره میره پایین. مثل هتل های قدیمی . اونجا صندلی زده بودند و ما هم رفتیم نشستیم. مولودی که خواندن منم تسبیح توی دستم بود و دیگه روحم از اونجا رفت.
شب که اومدم دستم خیلی درد میکرد و عصب های گردنم گرفته بود.آقا محمد علی گفت بس کن خانم چقدر تلقین می کنی که دستت درد میکنه.؟ من دیگه از زندگی ساقط شدم از بس بردمت دکتر .دیگه تو رو دکتر نمیبرم.
این حرف رو که زد دلم شکست کلی گریه کردم.البته کبرا خانم، حق داره چقدر منو تا حالا برده دکتر.دو سال اول که حالم خیلی بد بود خواهرم میگه آقا محمدعلی دائم گریه میکرد و یه پاش دکتر بود و یک پاش خونه.اما خواب این حرف را که زد دلم شکست. توقع نداشتم به خسته شدم و نمیتونم ببرمت دکتر.
هیچی نگفتم و فقط همینطور که تسبیح تو دستم بود و صلوات می فرستادم خوابم برد که این خواب رو دیدم.
_ آقای رهسپار خیلی برات زحمت میکشه ما هممون شاهد هستیم.
_میدونم ولی خیلی دلم شکست که گفتن میبرمت دکتر.
_با این خوابی که دیدی حتما خوب میشی!
_نه هنوز هم دست و گردنم درد میکنه نمیتونم کاری انجام بدم غذا درست کنم.
_اینجایی که تو توی خواب دیدی چاه امام زمان بوده و اون مجلس مال امام حسین . انشاالله خود امام حسین شفات میده صبر داشته باش.
تا یکماه همینطور استخوان هام درد داشت که دیگه اسمم برای کربلا در آمد. رفتم کربلا و من از آن روز خوب شدم و دیگه دکتر نرفتم.
به آقا محمد علی می گفتم تورو خدا حلالم کن خیلی برام زحمت کشیدی و من اصلا حواسم بهت نبود.همه را خیلی اذیت کردم.
شبهای ماه رمضان که برای سحری بیدار می شدم یادم میفتاد به غلامعلی که زودتر از من بلند میشد و من را صدا می کرد و بعد بچه ها را صدا می کرد تا بیدار بشن برای سحری خوردن.
_فاطمه مامان یادت داداشت غلامعلی برای سحری بیدارتون میکرد!؟
_آره مامان جان چه طاقتی داشت یادمه روز قدس که ما را می برد راهپیمایی و بعد از نماز جمعه با پای پیاده باهم برمیگشتیم از شاه چراغ تا خونه چقدر راه بود! ساعت چهار می رسیدیم خونه! خیلی طاقت داشت .من را هم تشویق می کرد .تمام مسیر حرف می زد و می خندید و تعریف میکرد تا ما احساس خستگی نکنیم لحظه به لحظه این روزها جلوی چشمام هست.
#ادامه_دارد...
@Modafeaneharaam