eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
32.4هزار دنبال‌کننده
31.8هزار عکس
13.4هزار ویدیو
300 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🥀🕊 💠طلبه‌ای که همراهمان بود به ناصر گفت: چرا این‌قدر ناراحتی؟ ناصر به او گفته بود: من زن‌، بچه و زندگی و همه چیز دنیا را طلاق داده‌ام؛ ❣فقط یک چیز هنوز در دلم مانده است که اگر این را هم طلاق بدهم صد در صد شهید می‌شوم. 💐هر چه اصرار کردیم قبول نکرد در موردش با ما حرف بزند تا شب عاشورا که ناصر با حالت خندان آمد و گفت: به خون امام حسین علیه السلام من فردا شهید می‌شوم. این در حالی بود که عملیاتی در پیش نبود. 🌷گفتیم: چی شده ناصر خواب دیدی؟ گفت: البته خواب هم دیده‌ام ولی آن چیزی که در دلم بود را طلاق دادم. گفتیم: حالا می‌توانی بگویی چه بود که موجب دلمشغولی تو شده بود؟ گفت: بنیامین بود. ساعت ۱۰ و نیم صبح روز عاشورا، ۱۲ نفر بودند که ساختمان محل استقرارشان محاصره می‌شود و ابتدا به آنها تیراندازی می‌کنند ولی زنده بودند که آتششان می‌زنند و ساختمان را نیز منفجر می‌کنند و پیکرهای شهدا ۱۵ روز زیر آوار بودند. آرزویش بود در روز عاشورا شهید شود. 🥀در یکی از مراسم‌ها یکی از مسئولین سپاه گفت: شهید ناصر مسلمی سواری، گمنام‌ترین و مظلوم‌ترین شهید مدافع حرم است. 🌹 (ناصر)_مسلمی_سواری @Modafeaneharaam
با شخصی درباره صحبت کرده بود.آن شخص به او گفت که تا آن لحظه هیچ حق الناسی نکرده❌ مصطفی به او گفت: مطمئنی که تا حالا حق الناس نکردی⁉️ او اطمینان خاطر داشت... دوباره از او پرسید: حق الناس فقط این است که مردم را نخوری و مردم رو نکنی و... آن شخص همچنان داشت که هیچ حق الناسی بر گردنش نیست. مصطفی ادامه داد: 💥اما یک حق الناس به گردن توست. نه تنها تو بلکه به هم هست!! آن شخص تعجب کرد و پرسید که چه حق الناسی است که به او و خودش مرتبط است؟! مصطفی در جوابش گفت: حق الناس یعنی بخاطر من و تو، یک نفر دیگر نتواند را ببیند! حق الناس یعنی با هر گناه من و تو چندین روز امام زمان به تعویق می افتد و ما حق کسانی که گناه نمیکنند تا امامشان زودتر ظهور کند را میگذاریم. پ.ن: اینا حرفای یه جوان ۱۹ - ۲۰ ساله است... شما کجا... ما کجا... 🌷 🌷 @Modafeaneharaam
💐مدافع حرم «علی اکبر زوار» در ۱۷ آذرماه ۱۳۵۶ در شهر مشهدمقدس دیده به جهان گشود.بسیار آرام و صبور بود و هرکاری را که شروع می کرد، حتما به اتمام می رساند.همچنین به آیت الله قاضی ارادت ویژه ای داشت و سفارش می‌کرد، که همه زندگینامه این عالم را مطالعه کنند. 🌴به عنوان دیده بان خدمت می‌کرد و اجازه شرکت در عملیات را نداشت، اما به دلیل خوابی که دیده بود و اصرارش اجازه شرکت در عملیات را به او داد. 🌷در حین عملیات درتاریخ ۲ آذرماه ۱۳۹۴به فیض شهادت رسید و به جهت اینکه این شهید عزیز از ناحیه قفسه سینه به بالا دچار مجروحیت شده بود و منطقه نیز در دست دشمن افتاده بود، امکان برگرداندن پیکرهای پاک شهدا وجود نداشت. سرانجام پس از گذشت یک سال مفقود الجسم بودن پیکر پاک این شهید والامقام شناسایی و در تاریخ ۳۰ آذرماه ۱۳۹۵ تشییع و در بهشت رضا(ع) قطعه ۱۵ به خاک سپرده شد. 🌹 اکبر_زوار 🕊 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @Modafeaneharaam
✍به وقت شهادت ❣✨بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم. خردادماه بود و هوا گرم. از مقام امام زمان (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود؛ حدود ۴۵ دقیقه. ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشین‌ها. ❣✨همان‌طور که پیاده می‌آمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم. زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست.» ❣✨حاج آقا گفت: «خانم چه می‌گویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.» ❣✨همان‌طور که سه تایی می‌خندیدیم، یک ماشین که داشت می‌رفت برای تعویض خادم‌ها نگه داشت جلوی پای‌مان. پرسید: «علقمه؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه می‌کردیم. ❣✨حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند. ما‌ها دقت نمی‌کنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم.» راوی: پدر شهید 🌷تاریخ شهادت۱۳۹۲/۹/۲۳ 🌷 ........🕊🕊 @Modafeaneharaam
🕊🍂🍂🕊 🖋 من حدود دو ساعت با ابوحامد ملاقات داشتم.... او برای ما یک برادر و یا یک پدر بود ... خاطره ای از سیلی زدن یک پسر به ابوحامد دارم اما او رزمنده را ناز کرد و به او بوسه می زد... و می گفت : مرد دلاوری به من سیلی زده ! همواره اهل گذشت بود. زمانی که بچه ها شهید می شدند ؛ خودش می رفت و آنها را بر می گرداند ... یک بار 500 متر طناب گرفت و 13 یا 14 شهیدمان را از 300 متری دشمن آورد .! ‌یکبار سر غذا بودیم سربازی گفت : هنوز گرسنه ام ..! ابوحامد غذای خودش را آورد و به او داد ... پسر شرمنده شد ؛ من در طول 26 سال زندگی ام مانند او را ندیده ام.. کسی می گفت : دو تا از بچه ها دعوا کرده بودند ، رفته بود بین آنها گفته بود : من و بزنید ولی با هم دعوا نکنید ... دو پسر خجالت کشیده بودند و وقتی شهید شد بچه ها خیلی ناراحت بودند ... @Modafeaneharaam
در ماجـرای فتنه ‌ی ۸۸ . . . معمولاً به ما آماده‌باش می‌دادند. بنابراین چند تا از بچه‌ها برای اینکه بتوانند در مراسم تاسوعا ، عاشورا شرکت کنند گوشی‌شان را خاموش کرده بودند تا آماده‌باش شامل آنها نشود. منتهـا مرتضــی گوش به زنگ بود و به محض اعلام آماده‌باش به مصاف فتنـه‌گــران رفت. من آن روز همراهـش بودم به نظرم در خیابان شادمـان بود ؛ که در یک موقعیت خاص ، عده‌ی زیادی از فتنـــه‌گران مرتضــی را محاصره ڪردند و او را از ناحیه گردن و دست به شدت مضروب کردند طوریکه او را به بیمـارستان رساندیم. مرتضـی تنها از ولایتمداری دم نزد ؛ و به امر ولایت وارد میدان عمل شد مزد این اخلاص و عملگرایی چیـزی جز " شهــادت " نبـود ... راوی : مهدی بهارلو (دوست‌شهید) •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @Modafeaneharaam
🌹 وصیت نامه شهید: «از همه دوستان و آشنایان حلالیت مي‌طلبم و امیدوارم بدی‌های مرا به خاطر خدا ببخشند و مرا در دعای خیر خود بهره‌مند سازند. از همه دوستان عزیزم حلالیت می‌طلبم و همگی را به خداوند بزرگ می‌سپارم و امیدوارم بنده را در کارهای خیرشان شریک نمایند. رهبر عزیز انقلاب را تنها نگذارید. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما.» @Modafeaneharaam
ڪربلایے : بِسمِ رَبَّ الشُهدا و الصِدیقین السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ‏ عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ دلتنگم یا حسین(ع) دلتنگ یک نگاه ڪے پاڪم مے ڪنے یا ثارالله(ع) محتاجم چون زهیر محتاج یک نگاه ڪے پاڪم مے ڪنے یا ثارالله(ع) مے گیرے عاقبت دستانم را مے بوسم عاقبت دستانت را (( امیرے‌حسین‌(ع)ونعم‌الامیر:حسین (ع) فرمانده من است و او برترین فرماندهان و امیران است . )) این عبارت زیباترین و عاشقانه ترین جمله ے زیبا بود براے من ، پس حسین(ع)جان با نگاهے ولایے مرا هم همچون زهیر سرباز و فدایے خود ساز نام جهادی: زهیر تولد: ۱۰ تیر ۱۳۶۸ شهادت : ۲۱ دی ۱۳۹۴ محل شهادت: سوریه‌جنوب‌حلب‌خان‌طومان @Modafeaneharaam
مادر شهید گودرزی در خصوص نحوه رضایت گرفتن احمد برای اعزام به سوریه توضیح داد: زمانی متوجه حضور احمد در سوریه شدیم که وی اعزام شده بود. در تماس تلفنی گفت، «مادر جان، اگر نروم، اگر همرزم من نرود، دیگر مادر و خواهر من نمی‌تواند در ایران آزادی داشته باشد، هر لحظه ترس از حضور دشمن آرامش را از آن‌ها می‌گیرد. 🔷 🔷 🔷 🔷: ۱۳۵۷/۱/۱ لرستان 🔷: ۱۳۹۴/۱۲/۱۴ 🔷:حلب‌سوریه 🔷:متاهل با ۱ فرزند دختر 🔷:تهران‌بهشت‌زهرا(س) @Modafeaneharaam
🍃🌺🍃🌺🍃 💢همیشه توی ماشین و سجاده اش یه داشت. دوران مجردی هر هفته در کنار 🌷 زیارت عاشورا میخواند، برای حاجت روایی چله زیارت عاشورا برمیداشت و هدیه میکرد به (سلام الله علیها) و حاجت روا هم میشد.❤ 💢بعد از نماز باید میخوند، حتی اگه خسته بود😪 حتی اگه حال نداشت و یا خوابش میومد، شده بود تند میخوند ولی میخوند👌 💢تاکید داشت باید با صدای بلند توی خونه خونده بشه و رو توی میگذاشت و میگفت باید اخت پیدا کنه با دعا و زیارت📖 و واقعا زندگی و مرگش مصداق این فراز زیارت عاشورا بود: "اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ .." 💢تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا (ع) چی بود. 🌷 @Modafeaneharaam
🕊🌺 🌸همیشه برای نماز ظـــــهر و عصر در پادگان همیشه زودتر از همه کارکنان در مسجد حضور پیدا میکرد، و از آنجا که صف اول نمــــــاز به تعداد پنج نفر و آنهم اکثرا جای مسئولین بود ولی ایشان پشت سر امام جماعت نماز میخواند؛ من به این موضوع که یکی از کارکنان عقیدتی و خادم مسجد بودم خیلی غبطه میخوردم تا اینکه برای اعزام به سوریه رکن یکم تیپ ثبت نام میکردند، کسی که عاشق صف اول نماز بود الان همه عاشقشند. @Modafeaneharaam
☘🌸 🌸☘ او پس از یک سال انتظار برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شد... با اینکه به دخترهایش عشق می ورزید اما رفت تا دینش را ادا کند.... 15روز پس از اعزامش خبرشهادتش آمد... تاریخ شهادت ۱۳۹۴/۹/۱۷ همزمان با شهادت امام رضا علیه السلام خبرشهادت کسی که همیشه در وقف کردن پیشقدم بود... صدای همسرش درگوشم هست لحظه ای که پیکر شهیدروحی رادید... فقط میگفت:دعا کن بچه هارا خوب تربیت کنم... . . یه ماشینی رو تازه قسطی خریداری کرده بودند ماشین و موتور سیکلتشون رو وقف مسجد محله کردند و رفتند سوریه این شهید گرانقدر پس از 15 روز از اعزامش براثر بمب گذاری درماشین به شهادت رسید، تمام بدن شهید براثرآتش سوزی سوخته است وفقط سرشان سالم ماند.... . تصلای دل همسر وفرزندانش و خشنودی شهید صلوات . . ❤اللهم صل علی محمد وآل محمد❤ @Modafeaneharaam