#خانم_ها_بخوانند .
💢خانوم های عزیز وقتی از دست همسراتون ناراحت هستین #سکوت کنید .👌
⭕️ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﯼ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ 60 ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ . ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ؛ ﯾﮏ ﺟﻌﺒﻪ ﮐﻔﺶ ﺩﺭ ﺑﺎﻻﯼ ﮐﻤﺪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻫﺮﮔﺰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻥ ﻫﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﭙﺮﺳﺪ .
ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺑﻪ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻗﻄﻊ ﺍﻣﯿﺪ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺑﺎﻗﯽ ﺭﺍ ﺭﻓﻊ ﻭ ﺭﺟﻮﻉ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺩ ﺟﻌﺒﻪ ﮐﻔﺶ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻧﺰﺩ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺮﺩ . ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺗﺼﺪﯾﻖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﮕﻮﯾﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺩﻭ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺑﺎﻓﺘﻨﯽ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﭘﻮﻝ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ . ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺳﻮﺍﻝ ﻧﻤﻮﺩ .
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ : « ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻗﻮﻝ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ #ﺭﺍﺯ_ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ #ﺯﻧﺪﮔﯽ_ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ #ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﺪ .
ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻡ #ﺳﺎﮐﺖ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﯾﮏ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺑﺒﺎﻓﻢ . »
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﺶ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﻧﺸﻮﺩ . ﻓﻘﻂ ﺩﻭ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺲ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻓﻘﻂ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮐﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﻧﺠﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺩﺭ ﺩﻟﺶ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺷﺪ . ﭘﺲ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : « ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﭘﻮﻝ ﭼﻄﻮﺭ؟ ﭘﺲ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺍﺯﮐﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ؟ »
ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺖ : ﺁﻩ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺵ ﻋﺮﻭﺳﮑ ﮭﺎ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ .
#پندانه #داستان
💖 @Kolbezendegi 💖
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
✍🏻 مـــــردی نـزد#دانشمنــــدی از پــدرش شڪایت ڪرد . گفت پــــدرم مرا #بسیار آزار میدهد. پیــر شده است و از مــن میخواهد #یڪ روز در مزرعه گندم بڪارم روز دیگر میگوید #پنبه بڪار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟ مرا با این #بهانهگیریهایش خسته ڪرده است، بگو چه ڪنم؟ دانشمند گفت با او #بساز گفت نمیتوانم.
✍🏻دانـشمنــــــد پـرسیـــد: آیا #فــــرزنــــد ڪوچڪی در خانه داری؟ گفت بلی. گفت اگر #روزی این فرزند #دیوار خانه را خراب ڪند آیا او را میزنی؟ گفت: نه، چون #اقتضای سن اوست. آیا او را #نصیحت میڪنی؟ گفت نه چون مغزش نمیرود و...
✍🏻گفـــت میدانـــی چــرا با فــــرزنــدت #چنین برخورد میڪنی؟ گفت نه. گفت: چون تو #دوران ڪودڪی را طی ڪردهای و میدانی ڪودڪی چیست ،اما #چون به سن پیری نرسیدهای و تجربهاش نڪردهای ، هرگز نمیتوانی #اقتضای یڪ پیر را بفهمی!!!
✍🏻در پـــــیـری انــــســان #زود رنـــــــج میشــود، #گوشهگیر میشود، عصبی میشود. احساس ناتوانی میڪند و... پس ای #فرزند برو و با پدرت #مدارا ڪن اقتضای سن پیری جز این نیست.
#داستان
#پندانه #احترام
JOiN👇
💖 @Kolbezendegi 💖
📚 #داستان
#مرد_و_غیرتش
😔غیرت و #حیا چه شد⁉️
🔯شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب های خود مینویسد:
❇️«روزی زنی نزد قاضی #شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم #طلب دارم و او به من نمیدهد.
🔴 قاضی شوهر را #احضار کرد. سپس از زن پرسید:
آیا شاهدی داری❓
🔯زن گفت: آری، آن دو مرد #شاهدند.
🔴قاضی از #گواهان پرسید:
🔸گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد.
😒گواهان گفتند:
سزاست این زن #نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست #بشناسیم که او همان #زن است.
😔چون زن این #سخن را شنید، بر خود #لرزید!
😡شوهرش #فریاد برآورد شما چه گفتید⁉️
❇️برای پانصد مثقال طلا، #همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟!
❌هرگز! هرگز!
من پانصد مثقال را خواهم داد و #رضایت نمیدهم که چهرهی همسرم درحضور دو مرد #بیگانه نمایان شود.
💟چون زن آن #جوانمردی و #غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش #بخشید.»❤️
🌟چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه امروز ما را هم میدید که چگونه#رخ و #ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان #مباهات می کنند.💞
JOiN👇
💖 @Kolbezendegi 💖
#داستان
🔹 روزی اسب پیرمردی فرار کرد،
مـردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیـرمـرد گفت: از کجـا معلـوم!
فردا اسبپیرمرد با چند اسـب
وحشی برگشـت. مـردم گفتنـد:
چقــــدر خــــــوش شـانـســـی!
پیـرمرد گفـت: از کجـا معلـوم!
پسـر پیـرمـرد از روی یکـی از
اسبها افتاد و پایش شکست.
مردم گفتند: چقدر بدشـانسی!
پیـرمـرد گفـت: از کجـا معلوم!
فرداش از شهر آمـدنـد و تمـام
مـردهـای جـوان را بــه جنــگ
بـردنـد بـه جـز پسـر پیـرمـرد
کـه پــایـش شکستــــه بــــود.
مـردم گفتنـد: چقــدر خــوش
شــــانســـــی! پیــــــرمــــــرد
گـفــــت: از کـجــــا معلـــوم!
زنـدگی پر از خوش شانسـی
ها و بدشانسیهای ظـاهـری
اســت، شــایـــد بــدتــریـن
بدشــانسیهای امـروزتـان
مقدمه خوش شانسیهای
فـردا باشد، چه معلوم؟!
💠 #پندانه
JOiN👇
💖 @Kolbezendegi 💖
💢بیرون رفتن زن و بانوی خانه بدون اجازه ی همسر
⚜در زمان پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله) مردی از انصار برای انجام برخی از امور به مسافرت رفت ..👣
و از زنش پیمان گرفت که از خانـه اش خـارج نشود تا آن که او باز گردد.🐣
پس در این میان، پدر آن زن بیمار شد،🤒
زن بـه پیـامبر صلی الله علیه و اله و سلم پیغـام فرستاد و از ایشان اجازه خواست که به عیادت پدرش برود .☝️
پیامبر فرمود: نه.!
در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن.
پس حال پدرش بدتر شـد، زن دوبـاره از پیـامبر بـرای رفتن به عیادت پدرش اجازه خواست..
باز پیامبر فرمود: در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن!
پدر آن زن فوت کرد 🖤😭
پس زن به پیامبر (ص) پیغام فرستاد که پـدرم فـوت کـرده است آیا اجازه می دهی که بر او نمازگزارم؟ پیامبر فرمـود: نـه در خانـه ات بنـشین و از شوهرت اطاعت کن. ❗️
پس هنگامی که پدر دفن شد پیامبر(ص) بـه آن زن پیـام فرسـتاد کـه :
🍃《خداوند تو و پدرت را به سبب اطاعتی که از شوهرت نمودی بخشیده است. 》🍃
#داستان
#اطاعت_از_همسر
JOiN👇
💖 @Kolbezendegi 💖
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💢 ﺑﺮﺍﯼ تیز کردن ﺧﻮﺩ ﻭﻗﺖ ﺻﺮﻑ ﮐﻨﯿﺪ❗️
🔰 ﻣﺮﺩﯼ ﻗﻮﯼ ﻫﯿﮑﻞ ﺩﺭ ﭼﻮﺏ ﺑﺮﯼ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﻮﺏ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ۱۸ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ، ﮐﺎﺭﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﮐﺎﺭ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﮐﺮﺩ.
ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ، ﻭﻟﯽ ۱۵ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ۱۰ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮﯾﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺵ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﭘﯿﺶ ﮐﺎﺭﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﺭﻓﺖ، ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻼﺵ میﮐﻨﻢ، ﺩﺭﺧﺖ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﻣﯽ ﺑﺮﻡ!
ﮐﺎﺭﻓﺮﻣﺎﯾﺶ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﯽ ﺗﺒﺮﺕ ﺭﺍ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﯼ؟
ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻭﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺕ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ!
✔️ ﺭﺍﺯ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﻴﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎی ﻇﺮﻳﻒ ﺍﺳﺖ، انتخاب ها و اندیشه و ابزارهای شما ﺑﺎﻳﺪ "تیز" شوند.
#داستان #تفکر
JOiN👇
💖 @Kolbezendegi 💖
🍃🌸🍃🌷🍁🌷🍃🌸🍃
#داستان کوتاه و عبرت آمیز
🔰مردی جهانديده چهار فرزند داشت. براي آنكه درسي از زندگي به آنها بياموزد آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابیای فرستاد که در فاصلهای دور از خانه شان روییده بود.پسر اول در #زمستان، دومی در #بهار، سومی در #تابستان و پسر چهارم در #پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند، از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: درخت #زشتی بود، خمیده و درهم پیچیده. پسر دوم گفت: نه… درختی پوشیده از جوانه بود و پر از #امید_شکفتن.پسر سوم توضيح داد: نه… درختی بود سرشار از #شکوفه_های_زیبا و عطرآگین… و با شکوه ترین صحنهای بود که تا به امروز دیدهام. و سرانجام پسر آخري گفت: نه!!! درخت #بالغی بود پربار از میوه ها… پر از زندگی و زایش
مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید!
شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید. لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان بر میآید فقط در انتها نمایان میشود،🔆 وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند❗️
بنابراين اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از کف داده اید! مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادی تمام فصل های دیگر را نابود کند❗️
🌸 و تو اي دوست من زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبین؛ در راه های سخت پایداری کن. لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند.
JOiN👇
💖 @Kolbezendegi 💖
شیخ علی شعبانی..حیا،حجاب،عفاف.mp3
6.28M
#حیا #حجاب #غیرت
#داستان ( هوسرانی زن )
سخنرانی بسیار زیبا وتکان دهنده
🎤 #شیخ_علی_شعبانی
🌀 #نشر_دهید
JOiN👇
💖 @Kolbezendegi 💖