#تلنگر 🍃 🌺
❤️پنج سفارش فوق العاده زیبا
از امیر المومنین علی (ع) به مومنین:
✅ شما را به پنج چیز سفارش می کنم
که اگر در طلب آنها متحمل رنج زیاد
شوید سزاوار است:
1⃣ جز به خدا امیدوار نباشید .
2⃣ غیر گناه خود از چیزی نترسید.
3⃣ اگر چیزی بلد نیستید از گفتن
نمیدانم خجالت نکشید.
4⃣ اگر چیزی را نمیدانید در یادگیری آن خجالت به خود راه ندهید .
5⃣ همواره صبر پیشه کنید که صبر در ایمان مانند سر در بدن است. بدنی که سر نداشته باشد خیری در آن نیست و ایمانی که صبر نداشته باشد نیز خیر ندارد.
📚 نهج البلاغه صبحی صالح، ص482
#تلنگر
✍محرم ها چلهٔ زیارت عاشورا میگیریم. خیلیهامون در طول سال زیارت عاشورامون ترک نمیشه.
◽️ هر بار میگیم «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلاة». هزاربار هم شنیدیم که امام حسین وسط جنگ نماز رو ترک نکردن. این یعنی برای امام، نماز از همهچی مهمتره. بعد نمازامون یا قضاست یا لحظهٔ آخریه!
⁉️ #تاحالا_به_این_فکر_کردین که اگه به نماز اهمیت ندیم، امام زمان ناراحت میشه؟
#تلنگر
✍پیامبرص درجواب به این سوال که کدام ملک پیش از نکیر و منکر وارد قبر مرده می شود؟فرمود:اولین ملک که وارد قبر میت می شود، سیمایش مانند خورشید می درخشد، اسم او رومان است، هنگامی که وارد قبر شد،به میت می گوید:بنویس هر کار خوب و بدی را که انجام داده ای. انگشتت قلم و آب دهانت جوهر تو، کفنت کاغذ تو، زود باش بنویس...
مرده قطعه ای از کفنش را بر می دارد، آنچه از کارهای نیک انجام داده می نویسد و از نوشتن کارهای زشت حیا می کند...سپس فرشته میگوید ای خطا کار آیا آنگاه که این اعمال زشت را در دنیا انجام می دادی از پروردگارت خجالت نمی کشیدی؟ اینک از نوشتنش خجالت می کشی؟ تو دروغ می گویی، زود باش بنویس. آنگاه، همه آنچه را که در دنیا از کارهای نیک و بد انجام داده می نویسد و سپس ملک دستور می دهد: بپیچ و مهر بزن.با ناخنت مهر کن و بر گردنت حلقه وار بیانداز و تا روز قیامت همراه تو خواهد بود.
چنانچه خداونددر قرآن می فرماید:ما اعمال نیک و بد هر انسانی را طوق گردن او ساختیم...(اسرا۱۳)
پس از آن نکیر و منکر داخل قبر می شوند..
📚بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۲۳۴
#تلنگر
همه ی ما میمیریم.
همه ی ما.
بدون استثنا،
کمی دیرتر.
کمی زودتر. یک دفعه ناگهانی.
تمام می شویم...
یک روز همین خانه ای که سقف دارد خانه عنکبوت ها و لانه ی خفاش ها می شود،
همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ می زند،
همین بچه هایی که نفس مان به نفس شان بند است، می روند پی زندگی یشان.
حتی نمی آیند آبی بریزند روی سنگ مزار مان.
قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره ی خاکی راه رفته اند.
مغرورانه گفته اند:
مگر من اجازه بدم!
مگر از روی جنازه ی من رد بشید... و حالا کسی حتی نمی تواند هم استخوان های جنازه شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود!
قبل از ما کسانی زیسته اند که زیبا بوده اند،
دلفریب،
مثل آهو خرامان راه رفته اند.
زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده.
سیب ها از سرخی گونه هایشان رنگ باخته اند
و حالا
کسی حتی نامشان را هم به خاطر نمی آورد.
قبل از ما کسانی بوده اند که در جمجمه ی دشمنانشان شراب ریخته اند و خورده اند.
سرداران و امیرانی که گرزهای گران داشته اند، پنجه در پنجه شیر انداخته اند،
از گلوله نترسیده اند
و حالا
کسی نمی داند در کجای تاریخ گم شده اند!
همه این کینه ها،
همه ی این تلخی ها،
همه ی این زخم زبان زدن ها،
همه ی این کوفت کردن دقیقه ها به جان هم،
همه ی این زهر ریختن ها،
تهمت زدن ها،
توهین کردن ها به هم...
تمام می شود.
از یاد می رود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان خودمان و همدیگر زهر کنیم.
اگر می توانیم به هم حس خوب بدهیم
کنار هم بمانیم
و اگر نه، راهمان را کج کنیم.
دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه ی ما می میریم،
همه ی ما
بدون استثناء، کمی دیرتر... کمی زودتر،
یک دفعه،
ناگهانی... زندگی کنیم و بگذاریم دیگران هم زندگی کنند! .