جستاری در چیستی ملاکِ تاریخیانگاریِ وقایع
✍ محمد صادق رجبی
یکی از مباحث قابل تامل جدی در تاریخ پژوهی، ارائه یک چارچوب و ملاک قاعدهمند در تلقی رخدادها به مثابه یک امر تاریخی است.
تحریر بحث:
مفهوم تاریخ، نه مفهومی بسیط بلکه مفهومی است مرکب از چهار مقوله انسان، رخداد ، زمان و روایت؛
که برآیند این چهار امر، موضوع علم تاریخ را تشکیل می دهد، یعنی:
(روایتِ رخدادهای انسانیِ زمانِ گذشته)
اکنون با توجه به مقدمه فوق، چند پرسش را می توان مطرح نمود:
بر اساس چه ملاک یا ملاکهایی میتوان یک #رخداد خارجی را، به مثابه یک رخداد تاریخی به حساب آورد؟
تا در نتیجه وارد در حیطه علم تاریخ شود.
به تعبیر دیگر، آیا هر واقعهای که در گذشته رخ داده است، تاریخی است و باید مورخ بر اساس اسلوب و متدولوژی تاریخی بدان بپردازد؟
یا اینکه قاعدهای وجود دارد که برخی رخدادهای گذشته را داخل در محدوده دانش تاریخ و برخی دیگر را خارج می کند؟
سوال مهم دیگر، چگونگی تحدید زمانیِ زمانِ گذشته در دانش تاریخ است.
یعنی مرز زمانی (زمان گذشته) در مفهوم تاریخ از کجا تا کجاست؟!
آیا فی المثل رخدادهای روز قبل هم جزو تاریخ به حساب می آید؟
به عبارت سادهتر، فلان واقعه رخداده در یک ساعت پیش هم یک رخداد در زمان گذشته است، آیا باید جزو دانش تاریخ باشد؟ یا اینکه معیاری وجود دارد که رخدادهای انسانی زمان گذشته را از لحاظ محدوده زمانی هم مرزبندی میکند؟
مجموع دو پرسش فوق را می توان تحت این عنوان خلاصه کرد:
{ملاکهای تاریخیانگاری رخدادهای انسانی زمان گذشته چبست؟}
جستار حاضر به دنبال ارائه نظریه مختار در این باب است.
_در کل میتوان ملاکهای تاریخی بودن یک واقعه را موارد زیر برشمرد:
(البته تذکر این نکته لازم است که شروط زیر، جمعی هستند یعنی باید تمامی آنها در یک رخداد وجود داشته باشند.)
۱_ حول محور کنشهای انسانی باشد؛ خواه کنش خارجی باشد که مابهازاء عینی دارد، مثل تمامی وقایعی که توسط افراد در عالم خارج صورت می پذیرد؛
و خواه کنش درونی باشد، مثل فکر و اندیشه؛ البته مشروط بر اینکه این کنش درونی، مبتنی بر مجموعهای از شواهد اطمینان بخش باشد که بتوان کنش مزبور را آنها انتزاع نمود.
مثلا برای پی بردن به نوع فکر یک شخص درباره چیزی، می توان به رفتارهای صورت گرفته از او در قبال آن توجه کرد، و از چگونگی این رفتارها نوع اندیشه وی را انتزاع نمود.
خلاصه اینکه رخداد تاریخی باید حول محور کنشهای انسانی باشد. خواه کنش جوارجی، خواه کنش جوانجی
۲_ تاثیر مهم و قابل توجهی در بستر مطالعاتی مورخ داشته باشد.
با این قید، رخدادهای فاقد اهمیت از دایره تاریخیبودن خارج میشوند، چون انگیزهای برای ثبت،ضبط و گزارش آن وجود ندارد.
البته تذکر این نکته مهم است که همین شرط نیز نیازمند به ارائه یک ملاک برای تبیین چیستی اهمیت یک رخداد، است؛ یعنی باید مشخص کرد که ملاک مهم بودن یک رخداد چیست؟ تا رخدادهای واجد آن داخل در تاریخی بودن و فاقدین آن خارج شوند.
برخی تاثیر شگرف یک رخداد در جامعه مورد مطالعه مورخ را ملاک اهمیت دانستهاند. اما به نظر میرسد باید در ملاکهای اهمیت در هر ژانر تاریخی بصورت جداگانه تامل کرد، یعنی میبایست در ملاکهای اهمیت یک رخداد در تاریخ سیاسی در مقایسه با تاریخ اجتماعی، قائل به تفصیل شد.
۳_ رخداد مزبور ، از دایره ارتکازات ذهنی و قضاوتهای جامعه عصرزیسته مورخ، خارج شده باشد.
یعنی باید یک رخداد به نحوی باشد که مردم عصر زیستی مورخ، فاقد از هرگونه قضاوت جمعی از آن باشند. به عبارت دیگر، رخداد مزبور باید در حافظه تاریخی ملت نهفته باشد و اگر تلقی قاطبه مردم عصر مورخ از آن رخداد یک تلقی غیرتاریخیِ مبتنی بر ادارکات و معرفتهای حسی باشد، نمیتوان آن را تاریخی نامید.
البته توجه باید کرد که در اینجا قاطبه مردم مد نظر است، چه اینکه ایبسا مردمان کهنسالی که رخداد را به خاطر داشته باشند.
۴_ احتمال یافت منابع جدید حول رخداد مزبور صفر یا در حدی باشد که در عرف تحقیق به آن اعتنا نشود.
این شرط بسیار مهم و قابل توجه است؛ بدین توضیح:
تاریخ برساخت توصیفی_تبیینی از رخدادهای مهم بشری در گذشته، است.
پس مورخ می بایست تمامی تلاش خود را جهت ارائه برساختی از رخداد بکند که اطمینان حاصل کند بیشترین تطابق را با واقع رخداد دارد؛ لذا اگر احتمال جدی وجود داشته باشد که به زودی منابعی یافت خواهند شد که نیم یا بیشتر تحقیق کنونی مورخ را از اساس دگرگون کند(و فعلا نیز در دسترس مورخ نیستند) ، این احتمال جلوی اطمینانِ مورخ نسبت به تطابق حداکثری برساخت او از رخداد مزبور را خواهد کرد و عملا تحقیق او معرفتی مشکوک و متزلزل خواهد بود که از کمترین ارزش معرفتی برخودار است.
توجه شود که احتمال یافت منابع دگرگون ساز باید بسیار باشد و الا صرف احتمال یافت منابع جدید عقلا منتفی نیست.
🏛☜[ آن سوی تاریخ ]☞🏛