eitaa logo
🏛☜آن‌سوی‌ تاریخ☞⁩🏛️
537 دنبال‌کننده
312 عکس
103 ویدیو
63 فایل
🏛☜‌[ آن سوی تاریخ ]☞⁩🏛 چیزی فراتر از یک تاریخ ... 🔹کانال تلگرام : https://t.me/The_other_side_of_history یعسوب‌الدین طبری (تاریخ پژوه) 🆔 @Historian_Tabari
مشاهده در ایتا
دانلود
🏛☜آن‌سوی‌ تاریخ☞⁩🏛️
#نشست_علمی نقدی بر کتاب « مورخان و امر قدسی » 🎙با حضور: ✍مؤلف: دکتر حسن‌ حضرتی 👤ناقد: دکتر محسن
پی نوشت : « جستاری در تحریر محل نزاع میان دو علم کلام و تاریخ » یکی از حوزه‌های چالشی در تاریخ پژوهی ، رابطه این علم با علم کلام است. در نگاهی دقیق تر ، باید این رابطه در قلمرو این دو دانش مورد واکاوی قرار بگیرد ؛ چه اینکه مباینت این دو علم از حیث موضوع بر اهل فن پوشیده نیست! وقتی این دو دانش ، از منظر قلمرو مسائلی که پوشش می دهند ، با یکدیگر مورد سنجش قرار می گیرند ، از بین نِسَب اربعه ، نسبت عموم و خصوص من وجه بین تاریخ و کلام برقرار است. _وجه افتراق از جانب تاریخ : مثل رویدادهایی که هیچگونه تعاضد و تعارضی با مبانی کلامی ما ندارند از قبیل تاریخ اروپا ، تاریخ آمریکا ، حتی برخی از فقرات تاربخ اسلامی مانند روابط تجاری دستگاه خلافت اسلامی ( مثلا امویان ) با دوول خارج از محدوده ممالک اسلامی ( مثل روم و هند و.‌‌..) _وجه افتراق از جانب کلام : مثل برخی مسائل کلامی که هیچ ربطی به رویدادها و گزارشات تاریخی ندارند و صرفا جنبه ثبوتی محض دارند مانند صفات الهی و ... _نقطه اجتماع : قلمرو مسائلی که هم ماهیت کلامی دارد و هم داخل در محدوده علم تاریخ است . این حالت هم ابتداءً دو صورت دارد : ۱_ گزاره تاریخی همسو با عقیده کلامی است و تعارضی بین آن دو نیست ۲_ بین گزاره تاریخی و کلامی تعارضی است که قابلیت جمع عرفی ندارند. اگر حالت اول باشد که در فبها و نعم المطلوب! اما اگر در ماده اجتماع ، تاریخ و کلام با یکدیگر تعارضی کنند که قابلیت جمع عرفی_عقلائی میان آنها نباشد ، چه باید کرد؟! در این صورت باید گفت ، گزارش تاریخی و اصل یا گزاره کلامی که با یکدیگر تعارض می کنند به حصر عقلی از چهار صورت خارج نمی باشند : الف) تاریخی قطعی _ کلامی ظنی ب) کلامی قطعی _ تاریخی ظنی ج ) هر دو ظنی د ) هر دو قطعی شکی نیست که در دو صورت نخست به حکم عقل تقدم با گزاره قطعی است اما در دو صورت سوم و چهارم چه باید کرد؟! این قسمت مطمح نظر و معرکه آراء بین اندیشمندان دو علم است که آیا تقدم با تاریخ است یا کلام؟ ( مسئله‌ای که شایسته بود طرفین گفتگو ، یا دبیر جلسه بدان اشاره نموده و بطور دقیق محل نزاع تحریر می‌ کردند ) به زعم اینجاب ، باید با مراجعه به پشتوانه های معرفتی که منجر به مقطوع ( یا مظنون ) بودن هر کدام شده ، ترجیح را به طرفی داد که از پشتوانه معرفتی و شناختی قوی تری برخودار باشد. مثال : اگر یک گزارش قطعی تاریخی با اصل مسلم عصمت ائمه اطهار علیهم‌السلام تعارض کند ، یعنی گزارش حاوی مطالبی باشد که پذیرش آن مستلزم پذیرفتین عدم عصمت ائمه ع یا پیامبر ص است ؛ در اینجا باید به پشتوانه های معرفتی این دو گزاره متعارض رجوع نمود. بدیهی است که اصل عصمت چون هم از جهت عقل و هم به وسیله وحی و حتی با شواهد تاریخی مورد قطع قرار گرفته ، بر گزارشی که تنها با تکیه شواهد و قوت سند و دلالت مورد قطع واقع شده است ، ترجیح دارد ؛ لذا چنین گزارش تاریخی ولو قطعی نیز باشد باید طرح و رد گردد. این نوشته‌ ، جستاری مختصر در تحریر محل نزاع کلام و تاریخ است که اگر عمری باشد إن شاء الله در آینده چه بسا تکمیل گردد. ✍محمد صادق رجبی آزادبنی 🏛☜ آن سوی تاریخ ☞⁩🏛 https://eitaa.com/joinchat/664404026C8962097bde
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگاهی کوتاه به فلسفه تاریخ - مورخان http://www.movarekhan.com/blog/review_history_of_philosophy/
🏛☜آن‌سوی‌ تاریخ☞⁩🏛️
نگاهی کوتاه به فلسفه تاریخ - مورخان http://www.movarekhan.com/blog/review_history_of_philosophy/
متنی مختصر در باب آشنایی با مفاهیم ، انواع و کارویژه‌های «فلسفه تاریخ» ؛ متن این یادداشت ذیلا تقدیم می گردد. 👇👇👇👇👇👇
نگاهی کوتاه به فلسفه تاریخ ( تاملی در مفاهیم فلسفه نظری و انتقادی تاریخ ) با وجود سنت دیرینه‌ی تاریخ‌نویسی در ایران، غفلت از مباحث نظری در میان اهل تاریخ، دامنه‌ی گسترده‌تری دارد. همه ساله صدها کتاب و مقاله در حوزه‌ی مطالعات تاریخی در کشور ما تالیف و یا ترجمه می‌شوند که درصد ناچیزی از آن به مطالعات نظری تاریخ اختصاص دارد. (مفتخری،۱۳۹۰، ص۴) اصولاً تاریخ‌نگاری خصوصاً در قالب سنتی آن چندان روی خوشی به مباحث نظری ندارد و این امر مختص کشور ما نیز نیست و در غرب نیز همین روند رخ داده و روابط بین فلسفه و تاریخ همواره دو پهلو و پیچیده و غالباً آشفته بوده است که ناشی از تناقض ریشه‌ای میان قریحه فیلسوف و مورخ است و به نظر رفع ناشدنی می‌نماید. (ساماران، ۱۳۷۰، ص ۵۶، به نقل از مفتخری،۱۳۹۰، صص۴-۳) علم تاریخ همانند بعضی علوم اجتماعی دیگر جدید التاسیس نیست و همه اصول و مبانی آن در دوره ی معاصر شکل نگرفته و وارد فضای علمی ما نشده است. تاریخ در کشور ما معرفتی شناخته شده و در قالب سنتی خود موجود بود. ولی در دوره معاصر، تحت تاثیر بینش‌ها، روش‌ها و مکاتب تاریخ‌نگاری نوین غربی قرار گرفت(مفتخری،۱۳۸۷،ص۵) از مهم‌ترین مباحث تاریخی که از قرن هیجدهم پایه گذاری شد و تاثیر بسیار عمیقی بر حوزه تاریخ و تاریخ‌نگاری گذاشت، فلسفه تاریخ بود. تاریخ نگاری مورخان را نمی‌توان مطالعه کرد، مگر این که نخست به تاریخ نگری آنان شناخت پیدا نمود و مفهوم تاریخ را نزد ایشان شناخت. فلسفه تاریخ عنوانی است که بر دو نوع پژوهش کاملاً متفاوت از هم، هرچند نه یک سره بی ارتباط باهم ، اطلاق می‌شود. فلسفه تاریخ بسته به دو معنایی که از واژه تاریخ اراده می‌شود، به فلسفه نظری و فلسفه انتقادی تاریخ تقسیم می‌شود. ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که مورّخانی که مرز قاطعی میان تاریخ و فلسفه تاریخ می‌کشند، قادر به تشخیص این نکته نیستند که هر گفتمان تاریخی در درون خود، هرچند فقط به صورت ضمنی، یک فلسفه تاریخ تمام عیار دارد. (جنکینز، ۱۳۸۴، ص۲) از این رو تاریخ نگار بدون اینکه همواره از این نکته باخبر باشد یا مایل باشد، تابع یک نظریه و از این رهگذر تابع نوعی فلسفه تاریخ می‌باشد. ( احمدی، ۱۳۸۷، ص ۶۸ ) فلسفه تاریخ گرچه همانند بیشینه دانش‌های بشری شواهد و حتی ریشه‌هایی در دانش‌های سنتی شرق مسلمانان دارد ولی به عنوان یک شاخه معرفتی مستقل در غرب سامان یافت و سپس وارد سرزمین‌های شرقی شد. (مجتهدی، ۱۳۸۸، ص۴) فلسفه تاریخ ‌‌‌که به‌ بررسی ‌عوامل اساسی مؤثر در وقایع تاریخی و تحقیق در قوانین عمومی حاکم بر رشد و توسعه جوامع انسانی و دگرگونی‌های آن در طول زمان می‌پردازد (صلیبا، ۱۳۸۵، ص۲۰۴) به اعتباری دیگر، به بحث و بررسی هدفمندی، قانون‌مندی و نظام‌مندی تاریخ پرداخته و هم‌چنین سیر و ادوار تاریخی و پیوستگی یا گسستگی و نیز تکاملی یا غیر تکاملی بودن آن را واکاوی می‌نماید و هستی و چیستی یا منشأ علمی و نظری، مبدأ علمی و عینی و نیز مبنا، مفهوم و حدود آنها را وارسی می‌کند. (صدرا، ص۲۱۴) تا اوایل قرن بیستم وقتی بحث از فلسفه تاریخ به میان می‌آمد، اساساً مقصود فلسفه هستی شناختی (ontologic) تاریخ بود. اما از این زمان به بعد در کنار فلسفه هستی شناختی تاریخ، فلسفه دیگری نیز تکوین یافت که همانا فلسفه معرفت شناختی (epistemolog) تاریخ است. در این فلسفۀ نوع دوم، موضوع فلسفه تاریخ، دیگر واقعیت و هستی تاریخ نیست بلکه دانش و معرفت تاریخ، موضوع تأمل و مطالعه است و به همین دلیل امروزه فلسفه تاریخ را بر دو نوع تقسیم می‌کنند که در آن به فلسفه نوع اول که فلسفه واقعیت تاریخ است، فلسفه نظری تاریخ (speculative philosophy of history) می‌گویند و فلسفه نوع دوم را فلسفه تحلیلی یا انتقادی تاریخ (critical philosophy of history or analitic philosophy) که گاهی هم از آن به عنوان فلسفه علم تاریخ یاد می‌شود که بر اساس معنای تاریخ (هستی شناختی) فلسفه نظری تاریخ و بر اساس معنای معرفت شناختی تاریخ فلسفه تحلیلی یا فلسفه انتقادی تاریخ یا فلسفه علم تاریخ داریم (آقاجری،۱۳۸۳، ص۵). فلسفه نظری تاریخ فلسفه ی نظری یا جوهری تاریخ، کوششی است تا معنا و مفهوم روند کلی پدیده های تاریخی را کشف نماید و به ماهیّت عمومی فرآیند تاریخی دست یابد و فراتر از عقلانیتی است که پژوهش‌های متداول تاریخی انجام می‌دهند (ادواردز، ۱۳۷۵، ص۲) استنفورد نیز فلسفه نظری تاریخ را، شناخت ماهیت سرشت و طبیعت تاریخ، و درک معنای آن می‌داند (استنفورد،۱۳۸۴، ص۸۲) و از نگاهی دیگر فلسفه نظری تاریخ، علم به تحوّلات و تکامل جامعه‌ها، از مرحله‌ای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر مسیر و جهت تحوّلات و تکامل‌ها است ادامه در پست بعدی 👇
به سخن دیگر، فلسفه نظری تاریخ به علل ارتقای انسان و جامعه‌ها از دوره‌ای به دوره‌ای و از نظامی به نظام دیگر می‌پردازد. (کریمی،۱۳۶۱، صص۱۵-۱۴) فیلسوف تاریخ در فلسفه‌ی نظری تاریخ درصدد فهم معنا و هدف تاریخ، محرک و مکانیسم حرکت تاریخ، و آغاز و انجام تاریخ است (نوذری، ۱۳۷۹، ص۲۵) فلسفه انتقادی تاریخ فلسفه تحلیلی و انتقادی تاریخ، رشته و دانش نویی است که عمدتاً در نیمه دوم قرن بیستم چارچوب‌های معرفتی و مبانی علمی خود را پیدا کرد. به عقیده فیلسوفان این علم، فلسفه‌ی تحلیلی یا انتقادی تاریخ، تحلیلِ فلسفیِ تاریخ نگاری است که به توصیف و تبیین منطقی، عقلانی و معرفت شناسی آنچه مورّخان انجام می‌دهند، می‌پردازد. (ادواردز، همان، ص ۳۴) فلسفه علم تاریخ به بررسی و ارزیابی تحلیلی علم تاریخ صرف نظر از توجه به رخداد‌های تاریخی می‌پردازد و اساساً در حوزه فلسفه علم جای می‌گیرد و می‌کوشد تا روش-های علم تاریخ ، منطق علمی تاریخ را نقد و ارزیابی کند، علم تاریخ را تعریف و تفاوت‌ها و شباهت‌های آن را با علوم دیگر بیان کند و به تحلیل فلسفی و روش شناختی آثار مورّخان بپردازد. (ملایی توانی، همان، ص۲۰) پرسش‌های فیلسوف علم تاریخ ، به مسائل فلسفه علم تاریخ که در حقیقت پرسش از معرفت تاریخی و علم تاریخ است، که آیا تاریخ قابل شناختن است؟ آیا معرفت تاریخی معرفتی صادق است یا کاذب؟، معرفت تاریخی چگونه معرفتی است؟، رابطه سوژه شناسی و ابژه شناسی در علم تاریخ چگونه رابطه‌ای است؟ و... مربوط می‌شود و در نگاهی دیگر فیلسوف علم اساساً به تئوری و متد، به نظریه یا روشی که در این یا آن وجود دارد، می‌پردازد و تئوری‌های گوناگونی را که در علوم مختلف از جمله تاریخ مورد استفاده قرار می‌گیرد را موضوع تحلیل معرفت شناسی خود قرار می‌دهد (آقاجری، ۱۳۸۳، ص ۹) در واقع فلسفه علم تاریخ، علم شناسی علم تاریخ است و در آن علم تاریخ و نه خود تاریخ بررسی می‌شود و این فلسفه مبحثی معرفت شناختی است یعنی در آن بحث بر سر معرفت تاریخی و بررسی علم تاریخ است و فیلسوفان انتقادی تاریخ، علم تاریخ را نقد و بررسی می‌کنند و قوانین حاکم بر علم تاریخ را نقد و ارزیابی می‌نمایند. بنابراین معرفتی درجه دوم است. (مفتخری، همان، صص ۱۷-۱۶) عینیت از پیچیده‌ترین و بحث برانگیزترین مباحث معرفت شناسی تاریخی است که با مقوله‌های گزینش، داوری، بی‌طرفی و ارزش پذیری در تاریخ همراه است. در فلسفه کلاسیک عینیت بیشتر به معنی مطابق با واقع به کار می‌رود، اما در فلسفه جدید بیشتر به معنی قابل تصدیق همگانی یا آزمون پذیری بین الاذهانی است. (همان، ص۶۳) کسانی را که مدعی کشف گذشته آنگونه که واقعاً بوده را غالباً عینیت گریان و کسانی را که منکر این امکان هستند را غالباً نسبی گرایان می‌خوانند (درای، ۱۳۸۰، ص ۱۶۶) در مقایسه این دو فلسفه می‌توان گفت : فلسفه تحلیلی تاریخ از نوع معرفت‌های درجه دوم است، در واقع فلسفه علم تاریخ، معرفت به معرفت تاریخ است. در حالی که فلسفه نظری تاریخ یک معرفت درجه اول است. فلسفه نظری تاریخ درباره کل یا مجموعه تاریخ جهان به مثابه یک موجود زنده گفت‌وگو می‌کند و بر خلاف فلسفه علم تاریخ از معرفت‌های نوع اول یا هستی شناسانه است و در عرض علم تاریخ قرار دارد و نه در طول آن. منبع : سایت مورخان ( شبکه علمی تاریخنگاران ایران )
🏛☜آن‌سوی‌ تاریخ☞⁩🏛️
به سخن دیگر، فلسفه نظری تاریخ به علل ارتقای انسان و جامعه‌ها از دوره‌ای به دوره‌ای و از نظامی به نظا
معرفت درجه اول و معرفت درجه دوم: معرفت و شناخت انساني در يك تقسيم به دو قسم درجه اوّل و درجه دوّم تقسيم مي شود. گاهي موضوع يك شناخت، امور جهان خارج (اعم از طبيعت و غير طبيعت) يا به طور كلي چيزي غير از خود شناخت است كه اين معرفت از نوع درجه اوّل است، يعني مستقيم يكي چيزي را مورد شناسايي و موضوع شناخت خود قرار مي دهد، اما گاهي موضوع شناسايي انسان، خود شناخت است، يعني شناخت و فهم و معرفت انسان مورد شناسايي قرار ميگيرد، مثلاً اين كه متُد و روش يك علم در تحقيق چيست كه از نوع معرفت درجه دوم است. انواع مختلف علم و معارفي كه ناظر به علم و آگاهي ديگري هستند، درجه دوم محسوب مي شوند. علوم اجتماعي از نوع معرفت درجه اوّل محسوب ميشوند، اما فلسفه علوم اجتماعي، يعني شناسايي شناختي كه در حيطه روابط اجتماعي انسانها سخن مي گويد، از نوع معرفت درجه دوم محسوب مي شود. انواع فلسفههاي مضاف مانند فلسفه علم، فلسفه تاريخ، فلسفه دين و... از نوع معرفتهاي درجه دوم محسوب مي شوند.
🏛☜آن‌سوی‌ تاریخ☞⁩🏛️
#گفتار_علمی « اهمیت تاریخ و ضرورت تاریخ تطبیقی » 🎙دکتر جواد سلیمانی امیری 🔰 برخی مباحث مطرح شده :
سلام و احترام. اشاره شد که یکی از عرصه‌های نوپدید در حوزه تاریخ پژوهی ، تاریخ تطبیقی است. این نوع خوانش از تاریخ طبعا مخالفین و موافقین خود را دارد . یکی از مدافعان این نوع نگرش به تاریخ ، دکتر جواد سلیمانی است. ذیلا میتوانید متن مناظره‌ای که ایشان با جناب دکتر صفری فروشانی در خصوص تاریخ تطبیقی داشته‌اند را بخوانید. عنوان مناظره: «ضرورت، امکان و معیارهای تاریخ تطبیقی»
سلام بر همه‌ی دوستان و همراهان عزیز😊✋🌹
توفیق شد این ایام راهی سفر زیارتی مشهد شدیم ...
🏛☜آن‌سوی‌ تاریخ☞⁩🏛️
توفیق شد این ایام راهی سفر زیارتی مشهد شدیم ...
به شرط توفیق و لیاقت نائب الزیاره همه‌ی دوستان و همراهان هستیم🌺