eitaa logo
مـاهــ نشان💫 🇵🇸🕊️
1.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
703 ویدیو
89 فایل
بسیج دانشجویی دانشگاه بین المللی قم _ واحد خواهران🌻 . 🌱 ارتباط با ما : @QomBasijkhaharan 👈 روابط عمومی بسیج ✉️☎️ 📍ارتباط با فضای مجازی 👈 @resaneh_bsij 📝 ثبت‌نام 👈 @NiroEnsani_bsij
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻سفری از کلاس درس به مدرسه ایثار 🔸اردوی راهیان نور شمال غرب ، حرکتی دانشجویی برای پیوند زدن نسل امروز با ریشه‌های مقاومت 🔶️اعزام خواهران : 🔅 ۲۶ لغایت ۲۸ مهر 🔸هزینه اعزام : نفری ۳۰۰ هزار تومان سربند «لبیک یا حسین(ع)»، نه یک شعار، که رمز عبور ما از غفلت و میثاق ما برای ادامه راه است…🌱 جهت ثبت نام به پایگاه ها و حوزه های بسیج دانشگاه مراجعه نمایید یا به شناسه زیر درپیامرسان ایتا پیام دهید. @QomBasijkhaharan 🇮🇷@Bkh_Qom
✨به نام خدا ✨ 📝 من اهل سرپل ذهاب هستم و وقتی فهمیدم مقصد اردو جهادی ثلاث باباجانی است، قلبم از ذوق لبریز شد. بی‌درنگ ثبت‌نام کردم. حس می‌کردم دارم به خانه خودم می‌روم، به جایی که خاک و مردمش برایم آشناست. این بار فرصتی بود تا کرمانشاه و زادگاهم را به بچه‌های دانشگاهی نشان دهم که از سراسر ایران بودند. وقتی رسیدیم، مدرسه‌ای که قرار بود در آن فعالیت کنیم، با مهربانی و شور، پر شده بود. بچه‌ها ابتدا با تعجب به ما نگاه می‌کردند. برخی فقط لبخند می‌زدند و دست تکان می‌دادند. می‌خواستند با زبان کردی با من حرف بزنند. دلشان می‌خواست دنیا هم زیبایی‌های ثلاث را ببیند و من با آن‌ها حرف زدم، آرزوهایشان را شنیدم و گفتم می‌توانند از همین جایی که هستند به رویاهایشان برسند و خوبی‌های سرزمینشان را دست کم نگیرند. روزی به یاد دارم که یکی از دانش‌آموزانم به خاطر کنده شدن دکمه مانتویش گریه می‌کرد. با صبر و حوصله دکمه‌اش را درست کردم و دیدن لبخند او بعد از درست شدن مانتویش، لحظه‌ای ساده و شیرین بود که قلبم را پر از شادی کرد. نامه‌هایی که آن‌ها برایم نوشتند، به عمق دلم چسبید و آن‌ها را به عنوان اولین هدیه و اولین تجربه‌ام در کلاس درس به یادگار نگه داشتم. برایشان خاطره تعریف کردم، باهم سفالگری داشتیم، رنگ آمیزی کردیم، بازی کردیم و به سرود «دختر ایران» گوش دادیم. چهار روز سر کلاس درس‌هایشان رفتیم و هر روز نسبت به روز قبل شور و هیجان بیشتری در من شکل می‌گرفت. حس می‌کردم قلبم با هر خنده و نگاه کودکانه پر و پرتر می‌شود. خانم معلم کلاس با رویی باز و لبخندی گرم از حضورم استقبال کرد و خانم مدیر که خودش همشهری من بود، خوشحالی‌اش را پنهان نکرد. دیدن یکی از دوستان دوران راهنمایی که حالا ازدواج کرده و در کمیته امداد مشغول به کار بود، لحظه‌ای شیرین و خاطره برانگیزبود. هر روز با شوق بیشتری دیوارهای مدرسه را رنگ‌آمیزی می‌کردیم. من که همیشه به تمیزی حساس بودم، در آن لحظات به این موضوع اهمیتی نمی‌دادم. روزها با سرعت برق و باد می‌گذشت. بچه‌ها به من و من به آن‌ها علاقه پیدا کرده بودم. یکی می‌خواست با مادرش آشنا شوم، یکی شماره‌ام را می‌خواست تا در تماس باشیم و دیگری قول داد که با دوستش به سرپل بیاید و مرا ببیند. دو نفر از بچه‌های کلاس برایم از خانه‌شان انار آوردند و یکی عروسکی که همیشه به کیفش آویزان بود، به من هدیه داد. من هم برای بچه‌ها گل‌های لاله با نوشته‌ای آماده کردم:«توانایی‌هات رو دست کم نگیر». وقتی آن‌ها گل‌ها را دیدند، چهره‌شان روشن شد و قلب من نیز پر از شادی... جشنی که روز آخر برای آن‌ها گرفتیم و از معلم‌هایشان با گل تقدیر کردیم، از شیرین‌ترین لحظات این اردو بود؛ لبخند معلم‌ها و درخششی که در چشم بچه‌ها دیدم، همیشه در خاطرم خواهد ماند. این سفر به من نشان داد که عشق به معلمی، در وجودم شعله‌ور است. در کنار شادی کودکان و تلاش برای بهتر کردن مدرسه، فهمیدم که هر قدم کوچک می‌تواند امید و انگیزه بیافریند و عشق به زادگاه و مردمش چقدر می‌تواند دلگرم‌کننده باشد. آن هفته در ثلاث، نه فقط خدمت کردم، بلکه یاد گرفتم که معلم بودن، بیش از شغل، یک تجربه زندگی و عشق است. عشقی که در هر لبخند، هر رنگ و هر گل کوچک زندگی جریان دارد. ✍🏻مائده عزیزی 📌جهادی، ثلاث باباجانـــــــی، مهرماه ۱۴۰۴ | 🇮🇷 @Bkh_Qom
💢 دیــــدار با خانواده‌ی شهیـدِ دفاع مقدس شهید محمد رضــا علــی‌باقری 🎙 | شهدای مـــــا خط مقـدم‌ند؛ پشت سر شهدا، خانواده های شهدا هستند❗️ 🔺یکشنبه ۲۷ مهـــــرماه | ساعت ۱۷:۱۵ 🔻حرکت به سمت منزل شهید از پایگاه بسیج دانشجویی A001 📌 برای ثبت نام به آیدی روابط عمومی بسیج خواهران مراجعه کنید: @QomBasijkhaharan 🖇 لطفا راس ساعت حضور داشته باشید! 🇮🇷 @Bkh_Qom
💢جوانی که به عنوان یک نیروی بسیجی، خود را خدمتگزار اهداف انقلاب و آرمانهای اسلامی میداند، باید سازندگی علمی، اخلاقی، معنوی، فکری و سیاسی داشته باشد» امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) ⚜«مدرسه بسیج» محفلی جهت ارتقای فکری و تشکیلاتی 💯با حضور الگوهای موفق دانشجویی و اساتید تراز کشوری 🌱فرصت مناسب برای رشد جامع 🔰آشنایی با مباحث: •مکتب امـام •اخلاق تشکیلاتی •هویت دانش‍ــجویی •تدبر در قــــــــــــــــــــرآن •اندیشه راهـــــــــــــــبردی 🗓زمان: پنجشنبه ها ساعت ۸ الی ۱۲ 🏫مکان: ناحیه‌بسیج‌دانشجویی‌استان‌قم 🔖همراه با ارائه گواهینامه معتبر 💠خواهران و برادران ⏳مهلت ثبت نام: سه شنبه ۲۹مهرماه 🔴ظرفیت محدود🔴 🔗ثبت نام از طریق پیوند: https://survey.porsline.ir/s/eUffbphY 🇮🇷@Bkh_Qom
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱) ● نیامده بودیم فقط معلم باشیم... آمده بودیم تا «شاگردِ مهربانی» شویم در مکتبی به وسعت ایرانـ🇮🇷، که همدلی زبان مشترک مردمانش است... وطن من جایی‌ست که در آن، غم و شادی مردمش با هم تنیده است. من شادی‌ام را جدا از شادی آن‌ها نمی‌بینم، و رنجشان را هم نمی‌توانم رها کنم. وطن یعنی همین همدلیِ سرنوشتـ🍃.... | 🇮🇷 @Bkh_Qom
✨به نام خدا ✨ 📝 روایت جهاد🌱 چند روزی از برگشتمون می‌گذره دستم برای نوشتن به قلم نمی‌ره ذهنم پر از ماجراست دلم پر از حرف ... از چشمام دلتنگی می‌باره و از لبهام، آه و حسرت بیرون می‌یاد... که چقدر زود گذشت هی نوشته‌ام رو پاک کردم، هی نوشته‌ام رو خوندم، ولی باز به اون چیزی که می‌خواستم نرسیدم. این چند خط هم بماند به یادگاری از یک خاله جهادی : اولین بارم بود، بی‌تجربه بودم و هیچ ایده‌ای نداشتم که قراره چه اتفاقی بیافته، با خودم می‌گفتم: ته تهش یه چایی که می‌تونم بدم دست جهادگرا، بذار برم ببینم چی میشه... پامون که رسید به شهرستان ثلاث باباجانی شروع یک داستان قشنگ بود که فقط یک هفته طول کشید. درسته زمانش کم بود، اما ماجرا انقدر زیاد بود که هر کدوممون می‌تونه روایتگر یک گوشه از این داستان باشه و باز هم حرف نگفته باقی بمونه... اونجا آنقدر کار برای انجام دادن بود که اگه کسی یه چایی می‌داد دستمون دعای خیر دنیا و آخرت رو براش می‌خواستیم. نمی‌دونم براتون از کجا بگم از خاله شدن برای یه مدرسه ۳۰۰ نفره از گِل سازی و گِل بازی از قطاربازی تو زنگ تفریح بچه‌ها از کاردستی سازی از جشن گرفتن‌ها از خنده‌ها و اشک‌های روز آخر از بچه‌هایی که بی‌منت بهمون عشق می‌دادن از رنگ آمیزی دیوار مدرسه از گعده‌های محل اسکان از روضه خوندن‌هامون از شیطنت کردن‌های خود خاله‌ها... از هرجا شروع کنم به گفتن، و به هرجا که ختم کنم حق مطلب این یک هفته ادا نمی‌شه... سر کلاس این بچه‌ها بحث شیعه و سنی نبود، بحث قومیت نبود، بحث تفاوت شهر و نژاد نبود، فقط و فقط بحث ایران بود ... تو این مدت یه چیز رو خیلی خوب فهمیدم، کار اگه برای رضای خدا باشه، اگه برای شادی دل امام زمانمون باشه، اگه با هم دلی و همکاری بدون ریاکاری باشه‌، خستگیش یا حس نمی‌شه، یا انقدر ناچیزه که منتظری تا کار بعدی رو بدن بهت آره :) کار خوبه جهادی باشه... ✍🏻از طرف یک خاله جهادی 📌اردوی جهادی، ثلاث باباجانـــــــی، مهرماه ۱۴۰۴ | 🇮🇷 @Bkh_Qom
📸 | | بخش اول 📌 چند سال از دانشجو شدنمون میگذره و حالا با شروع سال تحصیلی جدید خاطرات قدیمی دارن زنده میشن... کمی حرف زدیم و رسیدیم به نقطه‌ی مشترکی که همه تجربه‌ش کردن؛ روز اول دانشگاه و سردرگمی‌هاش! 🔺 چرا از هر کلاس‌ دوتا داریم؟ کدوم طبقه باید برم؟ چپ یا راست؟ 🖇 خیلی دلمون میخواست یکی باشه و بیاد بگه: هر سوالی داری ″ از مـــن بپرس❗️″ 💢 حالا تجربه‌ها بود که شد یک موتور محرک که از خواب شیرین صبحگاهی بزنیم و بیایم ورودی دانشکده بایستیم و به سوالات بچه‌ها جواب بدیم! 🦋 @Bkh_Qom
📸 | | بخش دوم 💢 بعد از یه مدت با دانشگاه آشنا شدیم و به آخرای ترم رسیدیم؛ سوالات پراکنده؛ و جزوه‌های ناقص :) چقدر حضور یه سال بالایی میتونست نجات دهنده باشه... یه نگاه به آینه انداخیتم و دیدیم یک سال بالایی رو بازتاب میکنه🤭 🔺 دیگه وقتش بود که خودمون نقش همون نـــــاجی ر‌و قبول کنیــم و به عنوان ″همیــار علمی″ با بچه‌ها رفیق بشیم 😉🌱 🦋 @Bkh_Qom