eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
6.1هزار دنبال‌کننده
42.7هزار عکس
12.5هزار ویدیو
349 فایل
عکسنوشته‌شهدا @AXNEVESHTESHOHADA عکسنوشته‌‌ فرهنگ و حجاب @AXNEVESHTEHEJAB پاسخگویی به شبهات @n_bande @hg1413 @sjd_k1401 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋ماه مبارک امسال هر روز به یاد ✨۵ شهید عزیز✨ 🔰همسنگران روزه دار در روز ماه مبارک قرائت به نیات⤵ 🔸تعجیل در فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه و الشریف) 🔹سلامتی رهبر عزیزمان(دامت برکاته) 🔸شادی روح شهیدان⤵️ 🌹 شهید حاج حسین همدانی 🌹 شهید حسین معز غلامی 🌹 شهید گمنام 🌹 شهید حجت اسدی 🌹 شهید حاج محسن قوطاسلو 🌀در صورت سهیم شدن تعدادی که برایتان مقدور هست قرائت نمایید اعلام بفرمایید @shahid_ahmadali_nayeri ⏳ مهلت قرائت : تا اذان صبح روز بعد 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای روز اول ماه مبارک رمضان التماس دعای فرج 🌸 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ختم صلوات امروز به نیت : 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🍃🌹وصیت شهید به همسرش: سعی کن فاطمه و ریحانه را طوری تربیت کنی که با فهمیدن و درک واقعی معنی حجاب ،حجاب را رعایت کنند، همچون که خودت برای بنده و آشنایان آینه حجاب بوده و هستی و به شما افتخار میکنم. حلالم کن خیلی اذیتت کردم. خیلی ناراحتت کردم. خیلی زحمت کشیدی، نتوانستم جبران کنم . دست و بالم خالی از هرگونه عمل صالح است. برایم دعا کن، طلب مغفرت کن. به دوستان هم سفارش کن، خصوصا به پدر ومادرم، همیشه از طرف من دست آنان را ببوس، همچنان که خودم این کار را میکردم. 🍃🌹وصیت شهید به دختر شش ساله: فاطمه جان سلام بابا جان! خیلی دوست دارم، درسهایت را مرتب بخوان و به حرف مادرت گوش کن. نماز و حجاب یادت نره، یادت نره که وقتی  چادر به سر میکردی خوشکل و ناز میشدی، همیشه به یادت هستم، تو هم به یاد من باش باباجونی. 🍃🌹وصیت شهید به دختر هشت ماهه خود: ریحانه خانم سلام همیشه بهت میگفتم قربونت بشم بابایی.حالا وقتی بزرگ شدی و تونستی بخونی و بنویسی، بدون که تو رو هم خیلی دوس دارم . سفارشهایی که به آبجی بزرگت کردم رو فراموش نکنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🍃نزدیک یک هفته بود که سوریه بودیم. موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش می زد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به فاطمه و ریحانه ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم…