19.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صفر تا صد خودسوزی سحر خدایاری و ۴۸ ساعت دروغ پردازی رسانههای معاند و منافقین داخلی...
گزارش کامل بیست و سی و مصاحبه با پدر سحر
#دروغ_دختر_ابی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_هجدهم _إ اسماء مـݧ هنوز کلے حرف د
✨﷽✨
#داستان_مذهبی
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع
════════ ✾💙✾💙✾
#قسمت_نوزدهم
_بہ اینطور صدا کردنش حساسیت داشتم دلم یجورے میشد....😖
لبخندے زدم، لپام قرمز شده بود سرمو انداختم پاییـن☺️
_راستش خانم محمدے فکر میکردم وقتے متوجہ بشید او نامہ رو خوندم از دستم ناراحت و عصبانے بشید
راست میگفت
طبیعتا باید ناراحت میشدم.😠
اما نہ تنها ناراحت نشدم تازه یجورایے خیالمم راحت شد انگار یہ بار سنگینے از رو دوشم برداشتـݧ...
_سجادے بہ لیواݧ🍹 اشاره کرد و گفت چرا میل نمیکنید❓نکنہ دوست ندارید❓چیز دیگہاے میل دارید براتوݧ بگیرم!!
همیـݧ خوبہ الاݧ میخورم شما بفرمایید میل کنید
باشہ،چشم 😊
_سجادے مشغول خوردݧ آب هویج بود
مات و مبهوت بهش نگاه میکردم😳
کے فکرش و میکرد یہ روز من و سجادے روبروے هم بشینیم و باهم آب هویج🍹 بخوریم❓درباره ے ازدواج💞 حرف بزنیم
سجادیہ اخمو و خشـݧ و ترسناک، جلوے مـݧ انقدر آروم و مهربوݧ بود.😊
_بهش خیره شده بودم غرق تو افکار خودم بودم
کہ متوجہ شدم داره دستشو جلوے صورتم تکوݧ میده🖐 صدام میکنہ
خانم محمدی❓
بہ خودم اومدم
هاااا❓چییییی❓بلہ❓
یہ لحضہ نگاهموݧ بهم گره خورد😳
انگار هم و تازه دیده بودیم
چند دیقہ خیره با تعجب بہ هم نگاه میکردیم
_چہ چشمایے داشت...😍
_چشماے مشکے با مژههاے بلند، با تہ ریشی کہ چهرشو جذابترش کرده بود
چرا تا حالا ندیده بودم خوب معلومہ چوݧ تو چشام👀 نگاه نمیکرد
سجادے بہ چے خیره شده بود❓
فقط خودش میدونست
_احساس کردم دوسش دارم😍، بہ ایـݧ زودی.
با صداے آقایے بہ خودموݧ اومدیم
آقا❓چیز دیگہاے میل ندارید❓
از خجالت😥 سرم و انداختم پاییـن
لپام قرمز شده بود دلم میخواست زمیـݧ دهـݧ باز کنہ مـݧ برم توش
_سجادے هم دست کمے از مـݧ نداشت
مرد خندید و رو بہ سجادے گفت نامزد هستید❓
سجادے اخمے کرد و گفت نخیر آقا بفرمایید.
هموݧ طور کہ سرموݧ پاییـݧ بود مشغول خوردݧ آب هویج🍹 شدیم
گوشیم📱 زنگ خورد
مریم بود ینے چیکار داشت❓
جواب دادم:
_الو سلام
-سلااااااام عروس خانم بےمعرفت چہ خبر❓
اقا داماد خوبـه❓
کجاے بحثید!!
تاریخ عقد و اینام کہ مشخص شده دیگہ❓
واے حالا مـݧ چے بپوشم خدا بگم چیکارت نکنہ اسماء همہے کارات هول هولکیہ....ماشااالا نفس کم نمیورد.
جلوے سجادے نمیتونستم چیزے بگم
یہ لبخند☺️ نمایشے زدم و گفتم:
مریم جاݧ بعدا خودم باهات تماس📱 میگیرم فعلا...
إ اسماء وایسا قطع نکن اس...
گوشے و قطع کردم
انقد بلند حرف میزد کہ سجادے صداشو شنیده بود و داشت میخندید😁
از خندش خندم گرفت
_سوار ماشیـݧ🚙 شدیم مونده بودیم کجا باید بریم؛ سجادے دستش و گذاشت روفرموݧ و پووووووفے کرد و گفت:
خوب ایندفہ شما بگید کجا بریم❓
بہ نظرم یہ پارکے جایے حرفامون و بزنیم
باشہ چشم ....
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
امام حسین (ع):
خداوند قائم ما را از پس پرده
غیبت بيرون مى آورد و آن گاه او از
ستم گران انتقام مى گيرد.!
إثباة الهداه، ج ۷
#سلام_بر_امام_حسین
#سلام_امام_مهربانم
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
نورالزهرا:
🌹ختم صلوات امروز به نیت :
#شهید_علی_اصغر_الیاسی
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🍃🌹 مادر شهید مدافع حرم پاسدار«علی اصغر الیاسی» میگوید: پسرم سرورم، مشاورم و معلم قرآن بود. او بلبل امام حسین(ع) بود و از بسیج وارد سپاه و بعد هم تکاور شد.
💠به روایت خواهر شهید⬇️
🌹🍃هدفش از اینکه وارد سپاه شود سوریه بود. می گفت فقط به خاطر رفتن به سوریه به سپاه پاسداران می روم. خیلی تلاش کرد و در این راه امتحان زیادی پس داد.
🍃🌹برادرم خیلی مهربان و تکیه گاهی برای همه بود، اهالی محل میگویند هرکس مشکلی داشت به کمکش میرفت. خیلیها میپرسیدند چرا آنقدر دوستش داری، نمیدانستم انقدر زود آسمانی میشود.
🌹🍃از بچگی آرزوی شهادت داشت، مادرم می گفت، نمی گذارم سربازی بروی ولی علی اصغر اعتقاد داشت باید برود و شهید شود. از بچگی اهل مداحی و قرائت قران بود، او مداحی می کرد و من او را با گریه و سینه زنی همراهی می کردم.
🍃🌹 زندگینامه شهدا را که می خواندم، می دیدم چقدر علی اصغر به شهدا شبیه است، به خودش که می گفتم، می گفت شاید به این خاطر است که خیلی دوست دارم شهید شوم. سال های بسیاری منتظر شهادتش بود
🌹🍃 آخرین سری که باهم صحبت کردیم شش روز قبل شهادتش بود گفت سفره شهادت در حال جمع شدن است چرا دعا نمی کنی مگر من را دوست نداری دعا کن شهید شوم، گفتم هرچه خدا بخواهد. وقتی خبر شهادتش در شبکه های مجازی پیچید ما گفتیم شایعه است تا مدتی باور نمی کردیم، پدرم خیلی پیگیری کرد تا بلاخره سپاه خبر شهادتش را داد. گفتند روی مین رفته است.
🍃🌹شهید الیاسی ، در تاریخ ۹۷/۶/٢١ روز اول محرم ۱۴۴۰ در حلب سوریه در حین ماموریت مستشاری به کاروان سیدالشهداء ع پیوست و روز ۶ محرم تشییع و تدفین شد.
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷